
لطفا صبرکنید
31138
- اشتراک گذاری
«انحطاط» در لغت به معنای «پست شدن»، «پستی» و به «پستی گراییدن»، آمده است.[1] انحطاط در حقیقت همان سقوط اخلاقی و سقوط از مقام و جایگاه انسانی است که در برابر کرامت انسانی قرار میگیرد. همان کرامتی که یکی از مهمترین شاخصههای حقیقت انسان به شمار میرود، و به همین دلیل خداوند به فرشتگان امر فرمود تا در مقابل انسان به خاک بیفتند.
از نگاه قرآن کریم، انحطاط و سقوط اخلاقی که باعث سقوط انسان از مقام و جایگاه انسانی میشود، به عوامل مختلفی بستگی دارد. تعدادی از آیات قرآن بیانگر این است که انسانها به جهت غفلت و به کار نگرفتن عقل و اندیشه و عمل نکردن به مقتضای آن، کرامت انسانی خویش را از دست دادهاند. برخی دیگر از آیات قرآن هوای نفس و دنیا پرستی را عامل سقوط از جایگاه رفیع انسانی معرفی کردهاند.
در این مختصر به برخی از عوامل انحطاط از نگاه قرآن کریم و روایات اشاره میکنیم:
- دوری از خدا: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى»؛[2] و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت، و روز قیامت، او را نابینا محشور مىکنیم!
راغب اصفهانی در مفردات مىگوید: کلمه «عیش» به معناى زندگى مخصوص حیوان است.[3] در این آیه شریفه علت تنگى معیشت در دنیا، و دچار شدن به مشکلات زندگی دنیایی، فراموش کردن خدا و روی گردانی از یاد او معرفی شده است.
- شیطان: قرآن از شیطان به عنوان دشمن آشکار انسان یاد میکند و به وی سفارش میکند تا او را دشمن خود بداند؛[4] چرا که او دشمن قسم خورده انسان است تا او را از مسیر سعادت دور کند و به حضیض ذلت بکشاند:
«قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ* إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصین»؛[5] گفت به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالصت را، از میان آنها![6]
- هوای نفس: برخی دیگر از آیات قرآن هوای نفس را عامل سقوط از جایگاه رفیع انسانی معرفی کردهاند؛ مانند:
«و پیروی مکن از آنکس که دلش را از یاد خویش غافل ساختهایم و از هوای نفس خود فرمان میبرد و کار او از حد گذشته است».[7]
«وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی...»؛[8] من هرگز خودم را تبرئه نمىکنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر مىکند، مگر آنچه را پروردگارم رحم کند![9]
- گناه: گناه آثار سوء فردى و اجتماعى دارد. آثار فردى؛ مانند تیره شدن و قساوت قلب، محروم شدن از معارف و اسرار الهى، قرار گرفتن قلب به عنوان جایگاه و منزل شیطان، حجاب شدن گناه از معرفت نفس و پروردگارش، از دست دادن درک لذت مناجات و قبولى عبادات و انکار قیامت و ثواب و پاداش آخرت.
آثار اجتماعى گناه، انحطاط و به عقب برگشتن جامعه است، حتى اگر جامعهاى به ظاهر پیشرفته دچار انحرافات اخلاقى شود، جهت ارزشهاى انسانى و اخلاقى رو به انحطاط و زوال میرود.
- آرزوهای دراز: آرزوهای دور و دراز، و به تعبیر دیگر، طول امل، از مهمترین رذایل اخلاقی بوده و انسان را از خدا دور ساخته و به انواع گناهان آلوده میکند.
البته، اصل آرزو و امید نه تنها مذموم و نکوهیده نیست؛ بلکه نقش بسیار مهمی در زندگی و پیشرفت انسان در جنبه های مادی و معنوی بشر دارد.[10] اما آرزوهای دراز چنانکه عالمان اخلاق میگویند:
این است که انسان برای خود در این دنیا زندگی بسیار طولانی در نظر بگیرد و باورش شود که عمری بسیار دراز دارد، و با میل و رغبت به تمام جوانب و لوازم بقای در آن؛ نظیر جمع آوری مال، ثروت، خانواده، مسکن و... بپردازد.[11] به بیان دیگر، آرزوهای دراز یعنی امیدهای بسیار در دنیا و توقع بقای در آن.[12]
این چنین فکر و تلاشی از رذایل اخلاقی محسوب میشود؛ چراکه تصور و برداشت این چنینی از زندگی دنیا و دوستی و علاقه به توابع آن (از مال، ثروت، زن، زندگی و...) موجب انس به آنها شده و باعث لذت بردن در زمان طولانی است. و نتیجه آن سنگینی جدایی و دل کندن از آنها خواهد شد. آرزوهای دراز باعث میشود تا قلب و فکر انسان از تفکر در مرگ و معاد غافل شود. مرگی که باعث جدایی انسان از اینها خواهد شد، و هر چیزی را که انسان از آن کراهت داشته باشد، از خویش دور میکند و سعی میکند از آن فاصله بگیرد. انسانی که به آرزوهای پوچ مشغول و سرگرم شد، به دنیا و لذتهای آن دل بست، همیشه چیزی را آرزو میکند که مطابق با خواستهاش باشد و پیروی از خواستههای نفسانی سرانجام انسان را از جایگاه انسانی دور ساخته و به سقوط میکشاند.
- طمع: یکی از موانع عمده دستیابی به کرامت انسانی طمع است. ای بسا که انسان طمع کار برای دستیابی به خواستههایش، خود را در برابر هر چیزی خوار و ذلیل کند؛ از اینرو است که امام علی(ع) میفرماید:
«من طمع ذل و تعنی»؛[13] طمع کار ذلیل خواهد شد.
- دنیاپرستی: علایق شدید مادی و دنیاپرستی انسان را به هر انحراف و گناهی، میکشاند؛ زیرا سوء استفاده انسان از دنیا و دلبستگی به آن، فریب خوردن، مغرور شدن و غافل شدن از آخرت را به دنبال دارد:
«کسانی که به دیدار ما امیدی ندارند و به زندگی دنیا دل بسته و بدان آرامش یافتهاند و کسانی که از آیات ما بیخبرند، ایشان به دلیل کردارشان در آتش جای دارند».[14]
8. غفلت و از خود بیگانگی: قرآن کریم در این باره میفرماید:
«به تحقیق تعداد بسیاری از جن و انس را براى جهنّم آفریدیم، آنها دلهایى دارند که حقیقت را نمىتوانند درک کنند، دیدگانى دارند که [حقایق را] نمىتوانند ببینند و گوشهایى دارند که از شنیدن [کلام حقّ] ناتوانند، آنها مانند چهارپایاناند، بلکه گمراهتر، اینان به واقع افراد غافل و بىتوجّه به هشدارهاى الهى هستند».[15]
قرآن در جایی دیگر میفرماید:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ»؛[16] به راستی بدترین جنبندگان در پیشگاه خدا، کران و گنگاناند که عقل خویش را به کار نمیگیرند.
این دو آیه نشان میدهد که انسانها به دلیل به کار نگرفتن عقل و اندیشه و غفلت از جایگاه خود، سرزنش شده و در جایگاه حیوانات و یا بدتر از آنان قرار گرفتهاند.
9. اسراف و تبذیر: انسان در اثر اسراف و تبذیر، در مسیر عیاشى قرار خواهد گرفت و براى به گردش درآوردن زندگىِ مسرفانه خود، دست به هر کاری میزند؛ رشوه مىگیرد، دروغ مىگوید، عفت و شخصیت خود را از دست مىدهد، به وعدهها وفا نمىکند، نعمتهای خدا را کفران مىکند و در نتیجه این سقوط اخلاقى و انحطاط، خسارات وارده بر خود را نمىتواند جبران کند.
امام على(ع) در این باره مىفرماید:
«وَیْحَ الْمُسْرِفِ ما أَبْعَدَ عَنْ صَلاحِ نَفْسِهِ وَاسْتِدْراکِ أَمْرِهِ»؛[17] واى بر اسرافکار، چقدر دور است از اصلاح نفس خود و جبران خسارت آن.
10. فقر و ثروت: شاید هیچ پدیدهای به اندازه فقر زمینه ساز لگدمال شدن عزت نفس انسانها نباشد. این مسئله واقعیتی انکار ناپذیر است؛ چرا که به واسطه تنگدستی و فقر، کرامت نفس و حرمت انسانها مخدوش خواهد شد؛ امام علی(ع) در این باره فرمود: «انّ الفقر مذلّة للنفس...»؛[18] فقر باعث خوار و ذلیل شدن کرامت انسانی خواهد شد.
همینطور است مال و ثروت، اگر انسان تمام همت و تلاش خود را در جمعآوری ثروت و مال متمرکز کند، از ارزشهای انسانی خارج شده و به تدریج به انحطاط کشیده خواهد شد. البته، بسیار انسانهایی هستند که نه فقر باعث انحطاط و ذلت آنها خواهد شد و نه مال و سرمایه. فقیری که با تنگدستی میسازد؛ اما عزت نفسش را نمیفروشد و سرمایهداری که مال و سرمایهاش ابزاری برای تقرب به خدا است.
[1]. معین، محمد، فرهنگ معین، واژه «انحطاط».
[2]. طه، 124.
[3]. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 596، دمشق، بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، 1412ق.
[4]. بقره، 168. «انه لکم عدو مبین»؛ او برای شما دشمن آشکار است.
[5]. صاد، 82- 83.
[6]. ر. ک: راه های نفوذ شیطان در انسان، 165.
[7]. کهف، 28.
[8]. یوسف، 53
[9]. ر. ک: فرق شیطان با نفس اماره، 928.
[10]. ر. ک: آینده نگری و تفاوت آن با آرزوهای دراز، 23058.
[11]. نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج 2، ص 220، قم، اسماعیلیان، 1428ق- 1368ش.
[12]. نراقی، احمد، معراج السعادة، ص 512، تهران، انتشارات امین و رشیدی، چاپ قدیم.
[13]. تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، رجائی، سید مهدی، ص 663، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.
[14]. یونس، 7و 8. «إِنَّ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ* أُولئِکَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُون».
[15]. اعراف، 179. «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ».
[16]. انفال، 22.
[17]. تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 359، قم، دفتر تبلیغات، چاپ اول، 1366ش.
[18]. غرر الحکم، ص 222.