لطفا صبرکنید
بازدید
35031
35031
آخرین بروزرسانی:
1393/05/21
کد سایت
fa45479
کد بایگانی
55873
نمایه
زندگینامه و اعتقادات احمد بن حنبل
طبقه بندی موضوعی
تاریخ
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
احمد بن حنبل که بود؟ چه اعتقاداتی داشت؟ و کتاب مسند او چه ویژگیهایی داشت؟
پرسش
زندگی نامه و شخصیت و اعتقادات احمد بن حنبل چیست؟
پاسخ اجمالی
أحمد بن محمد بن حنبل در سال صد و شصت و چهار هجری در بغداد به دنیا آمد. او فقیه بزرگی نزد اهل سنت و رئیس فرقه حنبلی(یکی از چهار مذهب فقهی اهل سنت) میباشد. او احادیث بسیاری را نیز نقل کرده است.
مسئله «مخلوق بودن قرآن» از مسائل کلامی بوده که احمد از پذیرش آن خودداری میکرد و به همین جهت، به مجازات شلاق و زندان محکوم شد.
ابن حنبل، امام علی(ع) را جزو خلفای راشدین قرار داده و مجموعهای از احادیث امام را در مسند خود ذکر کرده است.
همچنین احمد در مسند خود، برخلاف بسیاری از محدّثان اهل سنت، احادیث مختلفی در فضل امام علی(ع) نقل کرده است.
احمد بن حنبل برای وهابیها چهرهای اسطورهای بوده و مکتب حنبلی مکتب پذیرفته شده توسط آنان است.
مسئله «مخلوق بودن قرآن» از مسائل کلامی بوده که احمد از پذیرش آن خودداری میکرد و به همین جهت، به مجازات شلاق و زندان محکوم شد.
ابن حنبل، امام علی(ع) را جزو خلفای راشدین قرار داده و مجموعهای از احادیث امام را در مسند خود ذکر کرده است.
همچنین احمد در مسند خود، برخلاف بسیاری از محدّثان اهل سنت، احادیث مختلفی در فضل امام علی(ع) نقل کرده است.
احمد بن حنبل برای وهابیها چهرهای اسطورهای بوده و مکتب حنبلی مکتب پذیرفته شده توسط آنان است.
پاسخ تفصیلی
أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد با کنیه ابا عبدالله؛ یکی از بزرگترین علمای اهل سنت و رئیس فرقه حنبلی؛ یکی از چهار مذهب فقهی اهل سنت میباشد.[1] پدر و مادر احمد در مَرو زندگی میکردند و وقتی مادرش، احمد را حامله بود، به سمت بغداد حرکت کردند و در نهایت او در سال صد و شصت و چهار در بغداد به دنیا آمد و در همان شهر بزرگ شد.[2]
نظر دیگری نیز وجود دارد که احمد در مرو به دنیا آمد و خانوادهاش در دوران شیرخوارگی او، به بغداد مهاجرت کردند.[3]
یکی از مهمترین نکات قابل توجه در مورد احمد این است که او هم فقیه بزرگی نزد اهل سنت بوده و هم اینکه احادیث بسیاری را نقل کرده و به عنوان یک محدّث نیز نقش بسزائی داشته است.
احمد بن حنبل؛ محدّث اهل سنت
مهمترین کتاب احمد، مجموعه احادیث او به نام (مسند) است که به مسند احمد بن حنبل معروف شده است.
او در این کتاب، مطالب را بر اساس موضوع دستهبندی نکرده است؛ بلکه آنها را بر اساس راویان در گروههای مختلف قرار میدهد؛ او ابتدا، روایاتی که خلفا نقل کردهاند را میآورد سپس روایات افرادی که آنها را عشره مبشّره مینامد،[4] ذکر میکند و در ادامه صحابیهای دیگر پیامبر و ... .
احمد برای گردآوری این احادیث، به دنبال افراد و اساتید بسیاری در شهرهای مختلف رفت.
او پس از کسب علم و حدیث در بغداد به کوفه، بصره، یمن، شام و ... سفر کرد و از افرادی چون إسماعیل بن عُلیّة، و هُشیم بن بشیر، حمّاد بن خالد خیاط، منصور بن سلمة خزاعی، أبینضر هاشم بن قاسم، محمد بن جعفر غندر، یحیى بن سعید قطّان، و محمد بن إدریس شافعی استفاده کرد.[5]
احمد؛ فقیه اهل سنت
فقیه بودن احمد نزد اهل سنت به ویژه وهابیت امروزی، بسیار پُررنگ و تأثیرگذار است. او از اساتید بسیاری که از جمله مشهورترین آنها، شافعی بوده، کسب علم کرده است.[6]
در اعتقاد ابن حنبل؛ مفتی مانند پزشکی که باید طرز مداوای خود را با حال بیمار سازگار کند؛ باید پیوسته اجتهاد کند و بکوشد تا از منابع فقهی، دستورات اخلاقی مناسب با مورد خاص را استخراج کند.
احمد و مسائل کلامی
همانگونه که گفته شد، احمد فقیه و محدّث بوده است. اما متکلم بودن به معنای مصطلح در مورد احمد بن حنبل صدق نمیکند. او اگرچه عقل در کاربرد فقهی و عرفی آنرا قبول داشته و از آن استفاده میکرده و شافعی او را جزو عاقلترین افراد زمان خود میداند؛[7] اما عقل کلامی، در تفکرات احمد بن حنبل جای نداشته و نوع رویکرد او به مسائل کلامی بر اساس ظواهر آیات و روایات بوده است.
خداوند در نگاه ابن حنبل، بدون کم و کاست خدای ظاهری در آیات قرآن است؛ ایمان به خداوند؛ ایمان به وصفی است که خدا از خود در کتابش آورده است. بنابر این، نه تنها باید صفاتی چون بینایی و شنوایی و سخنگویی و قدرت و اراده و حکمت و نظایر اینها را در مورد خداوند، حق بدانیم بلکه باید دست خدا، عرش خدا و دیده شدن خدا با چشم مؤمنان در روز قیامت و ... را نیز کنایه ندانسته بلکه عین واقعیت بدانیم.
همچنین بنابر احادیث موجود در منابع اهل سنت، باید معتقد بود که خدا در ثلث آخر هر شب برای استماع نمازهای بندگان به پایینترین آسمان فرود میآید و در عین حال بنا بر نص قرآن باید قبول کرد که خدا یگانه و مطلق است و نظیری در میان آفریدگان خود ندارد.
احمد برخلاف بسیاری از افراد زمانه خود که ایمان را تنها اعتقاد قلبی میدانستند، معتقد بود ایمان مجموعهای از اعتقاد قلبی و عمل است و اعتقاد بدون عمل را نمیتوان ایمان نامید و اثر خاصی برای آن متصوّر بود.[8]
اما مهمترین مسئله کلامی که احمد درگیر آن بوده و تأثیرات بسیاری در زندگیاش و زنده ماندن نامش پس از وفات او داشته؛ مسئله «مخلوق بودن قرآن» بوده است که احمد از پذیرش آن خودداری میکرده است.
این اعتقاد پیرامون قرآن از او چهرهای برجسته در دوران محنت[9] پدید آورده است.
احمد و دوران محنت
أحمد بن حنبل و محمد بن نوح، مخالف مخلوق بودن قرآن بودند و به جهت این اعتقاد، آنها را سوار بر یک الاغ کرده و خواستند نزد مأمون ببرند، در میان راه، خبر رسید که مأمون مرده است.[10] مأموران خواستند آنها را به بغداد بازگردانند که در میان راه محمد بن نوح مرد و احمد بر او نماز خواند. احمد به بغداد رسید و معتصم خلیفه جدید شد و سیره خلیفه قبل را ادامه داد.[11] ابن حنبل را نزد معتصم برده و چون باز هم از قبول مخلوق بودن قرآن به شدت شانه تهی کرد، او را سخت تازیانه زدند و دو سال زندانی شد[12] پس از آن اجازه یافت که به خانه خود باز گردد ولی باز از ترس قاضی معتزلی در سکوت باقی ماند و چندان خبری از او نبود.
اوضاع بر همین منوال بود تا اینکه متوکل به خلافت رسید؛ او سیره رایج در آن زمان را تغییر داد و متکلمان معتزلی را کنار زده و اهل حدیث را مقدّم داشت. با روی کار آمدن متوکل، اوضاع برای احمد به روال عادی بلکه بسیار مناسب گشته و او را به عنوان یک عالم دین، بزرگ شمردند.[13]
این اعتقاد احمد و نوع برخوردی که با او شد؛ اگرچه او را در دورهای از حیاتش به انزوا کشاند اما شهرت و آوازه بسیاری برای او به وجود آورد و پس از مرگ او نیز اهل حدیث او را بر بسیاری مقدم داشته و از او به بزرگی یاد میکنند.
احمد بن حنبل و امام علی(ع)
احمد، امام علی را جزو خلفای راشدین قرار داد و مجموعهای از احادیث امام را در مسند خود ذکر کرد.[14] احمد در مسند خود، برخی روایاتی که بسیاری از محدّثان اهل سنت از نقل آنها خودداری میکردند را نقل کرده است. روایاتی چون حدیث منزلت،[15] حدیث غدیر،[16] برادری بین پیامبر(ص) و امام علی(ع)،[17] و سپهسالاری حضرت علی(ع) در جنگ خیبر.[18]
او در ذیل حدیثی آورده: ابن مالک از سلمان خواست؛ از پیامبر بپرسد که چه کسی وصی او میباشد؟ و سلمان نیز این سؤال را از پیامبر پرسید. پیامبر در جواب فرمود: «ای سلمان! چه کسی وصی موسی(ع) بود؟» سلمان گفت: یوشع بن نون. پیامبر(ص) فرمود: «وصی و وارث من دَیْن مرا پرداخت میکند و آن علی بن ابیطالب است».[19]
احمد بن حنبل میگفت: برای هیچ فردی، فضیلتی بیشتر از آنچه برای امام علی(ع) نقل شده، وجود ندارد. شخصی از احمد پرسید: نظر شما در مورد این حدیث که خود آنرا نقل کردهاید چیست که علی(ع) فرمود: «أنا قسیم النار» احمد گفت: چه چیزی را انکار میکنید! آیا ندیدهاید روایتی را که ما نیز نقل کردهایم که پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) فرمود: «لا یحبّک إلّا مؤمن و لا یبغضک إلّا منافق»؛[20] (تو را کسی دوست ندارد مگر مؤمن و تو را دشمن نمیدارد مگر منافق). گفتند: بله! شنیدهایم. احمد گفت: مؤمن در کجاست؟ پاسخ دادند: بهشت. احمد گفت: منافق در کجاست؟ گفتند: جهنم. بنابر این علی(ع) تقسیم کننده آتش جهنم است.[21]
شبیه این روایات و استدلالات از احمد نقل شده که در برخی از منابع شیعی آمده است[22] و مطالبی را نیز از او در ثناء امام علی(ع) آوردهاند.[23]
احمد بن حنبل و پیشوایی وهابیت
احمد بن حنبل، پیشوای اهل حدیث بوده و بر بسیاری ظاهر آیات و روایات تعصب داشته است. اصرار بیش از اندازه او بر این موارد، او را تبدیل به چهرهای اسطورهای برای بزرگان سلفیگری و وهابیت چون ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب کرد.
ابن جوزی از بزرگان سلفیگری و شاگرد برجسته ابن تیمیه در گفتاری اغراقآمیز پیرامون احمد میگوید: «پیشوای بزرگ اهل سنت به صورت مطلق، احمد بن حنبل بوده است که زمین را پُر از علم، حدیث و سنت کرده است به حدی که بزرگان حدیث و سنت، تا روز قیامت، همگان در واقع پیروان او خواهند بود».[24]
محمد بن عبدالوهاب رهبر سیاسی و احیا کننده وهابیت، در انتخاب مذهب فقهی برای پیروان خود، مقلدان فقه حنفی، مالکی و شافعی را انکار و طرد نمیکند؛ با این حال فقه حنبلی را مذهب اصلی پیروان خود معرفی میکند[25] و اینگونه فقه حنبلی که رواج چندانی در میان اهل سنت نداشت، تبدیل به یکی از رایجترین مذاهب فقهی گردید.
اما در مورد احمد بن حنبل نکتهای وجود داشته که هضم آن برای وهابیان، چندان آسان نیست. احمد بن حنبل از محبان امام علی(ع) بوده است و این رویکرد او برای امثال ابن تیمیه چندان خوشایند نبوده است؛ لذا ابن تیمیه مجبور به حمل و رد برخی از احادیث احمد شده و در برخی موارد آن احادیثی را که در مسند احمد ذکر شدهاند به غیر او، شخصی به نام قطیعی استناد میدهد و معتقد است که او این روایات را به مسند احمد اضافه کرده است.[26]
وفات
در نهایت احمد بن حنبل، در دوران متوکل عباسی در سال دویست و چهل و یک وفات یافت و در بغداد به خاک سپرده شد.[27]
نظر دیگری نیز وجود دارد که احمد در مرو به دنیا آمد و خانوادهاش در دوران شیرخوارگی او، به بغداد مهاجرت کردند.[3]
یکی از مهمترین نکات قابل توجه در مورد احمد این است که او هم فقیه بزرگی نزد اهل سنت بوده و هم اینکه احادیث بسیاری را نقل کرده و به عنوان یک محدّث نیز نقش بسزائی داشته است.
احمد بن حنبل؛ محدّث اهل سنت
مهمترین کتاب احمد، مجموعه احادیث او به نام (مسند) است که به مسند احمد بن حنبل معروف شده است.
او در این کتاب، مطالب را بر اساس موضوع دستهبندی نکرده است؛ بلکه آنها را بر اساس راویان در گروههای مختلف قرار میدهد؛ او ابتدا، روایاتی که خلفا نقل کردهاند را میآورد سپس روایات افرادی که آنها را عشره مبشّره مینامد،[4] ذکر میکند و در ادامه صحابیهای دیگر پیامبر و ... .
احمد برای گردآوری این احادیث، به دنبال افراد و اساتید بسیاری در شهرهای مختلف رفت.
او پس از کسب علم و حدیث در بغداد به کوفه، بصره، یمن، شام و ... سفر کرد و از افرادی چون إسماعیل بن عُلیّة، و هُشیم بن بشیر، حمّاد بن خالد خیاط، منصور بن سلمة خزاعی، أبینضر هاشم بن قاسم، محمد بن جعفر غندر، یحیى بن سعید قطّان، و محمد بن إدریس شافعی استفاده کرد.[5]
احمد؛ فقیه اهل سنت
فقیه بودن احمد نزد اهل سنت به ویژه وهابیت امروزی، بسیار پُررنگ و تأثیرگذار است. او از اساتید بسیاری که از جمله مشهورترین آنها، شافعی بوده، کسب علم کرده است.[6]
در اعتقاد ابن حنبل؛ مفتی مانند پزشکی که باید طرز مداوای خود را با حال بیمار سازگار کند؛ باید پیوسته اجتهاد کند و بکوشد تا از منابع فقهی، دستورات اخلاقی مناسب با مورد خاص را استخراج کند.
احمد و مسائل کلامی
همانگونه که گفته شد، احمد فقیه و محدّث بوده است. اما متکلم بودن به معنای مصطلح در مورد احمد بن حنبل صدق نمیکند. او اگرچه عقل در کاربرد فقهی و عرفی آنرا قبول داشته و از آن استفاده میکرده و شافعی او را جزو عاقلترین افراد زمان خود میداند؛[7] اما عقل کلامی، در تفکرات احمد بن حنبل جای نداشته و نوع رویکرد او به مسائل کلامی بر اساس ظواهر آیات و روایات بوده است.
خداوند در نگاه ابن حنبل، بدون کم و کاست خدای ظاهری در آیات قرآن است؛ ایمان به خداوند؛ ایمان به وصفی است که خدا از خود در کتابش آورده است. بنابر این، نه تنها باید صفاتی چون بینایی و شنوایی و سخنگویی و قدرت و اراده و حکمت و نظایر اینها را در مورد خداوند، حق بدانیم بلکه باید دست خدا، عرش خدا و دیده شدن خدا با چشم مؤمنان در روز قیامت و ... را نیز کنایه ندانسته بلکه عین واقعیت بدانیم.
همچنین بنابر احادیث موجود در منابع اهل سنت، باید معتقد بود که خدا در ثلث آخر هر شب برای استماع نمازهای بندگان به پایینترین آسمان فرود میآید و در عین حال بنا بر نص قرآن باید قبول کرد که خدا یگانه و مطلق است و نظیری در میان آفریدگان خود ندارد.
احمد برخلاف بسیاری از افراد زمانه خود که ایمان را تنها اعتقاد قلبی میدانستند، معتقد بود ایمان مجموعهای از اعتقاد قلبی و عمل است و اعتقاد بدون عمل را نمیتوان ایمان نامید و اثر خاصی برای آن متصوّر بود.[8]
اما مهمترین مسئله کلامی که احمد درگیر آن بوده و تأثیرات بسیاری در زندگیاش و زنده ماندن نامش پس از وفات او داشته؛ مسئله «مخلوق بودن قرآن» بوده است که احمد از پذیرش آن خودداری میکرده است.
این اعتقاد پیرامون قرآن از او چهرهای برجسته در دوران محنت[9] پدید آورده است.
احمد و دوران محنت
أحمد بن حنبل و محمد بن نوح، مخالف مخلوق بودن قرآن بودند و به جهت این اعتقاد، آنها را سوار بر یک الاغ کرده و خواستند نزد مأمون ببرند، در میان راه، خبر رسید که مأمون مرده است.[10] مأموران خواستند آنها را به بغداد بازگردانند که در میان راه محمد بن نوح مرد و احمد بر او نماز خواند. احمد به بغداد رسید و معتصم خلیفه جدید شد و سیره خلیفه قبل را ادامه داد.[11] ابن حنبل را نزد معتصم برده و چون باز هم از قبول مخلوق بودن قرآن به شدت شانه تهی کرد، او را سخت تازیانه زدند و دو سال زندانی شد[12] پس از آن اجازه یافت که به خانه خود باز گردد ولی باز از ترس قاضی معتزلی در سکوت باقی ماند و چندان خبری از او نبود.
اوضاع بر همین منوال بود تا اینکه متوکل به خلافت رسید؛ او سیره رایج در آن زمان را تغییر داد و متکلمان معتزلی را کنار زده و اهل حدیث را مقدّم داشت. با روی کار آمدن متوکل، اوضاع برای احمد به روال عادی بلکه بسیار مناسب گشته و او را به عنوان یک عالم دین، بزرگ شمردند.[13]
این اعتقاد احمد و نوع برخوردی که با او شد؛ اگرچه او را در دورهای از حیاتش به انزوا کشاند اما شهرت و آوازه بسیاری برای او به وجود آورد و پس از مرگ او نیز اهل حدیث او را بر بسیاری مقدم داشته و از او به بزرگی یاد میکنند.
احمد بن حنبل و امام علی(ع)
احمد، امام علی را جزو خلفای راشدین قرار داد و مجموعهای از احادیث امام را در مسند خود ذکر کرد.[14] احمد در مسند خود، برخی روایاتی که بسیاری از محدّثان اهل سنت از نقل آنها خودداری میکردند را نقل کرده است. روایاتی چون حدیث منزلت،[15] حدیث غدیر،[16] برادری بین پیامبر(ص) و امام علی(ع)،[17] و سپهسالاری حضرت علی(ع) در جنگ خیبر.[18]
او در ذیل حدیثی آورده: ابن مالک از سلمان خواست؛ از پیامبر بپرسد که چه کسی وصی او میباشد؟ و سلمان نیز این سؤال را از پیامبر پرسید. پیامبر در جواب فرمود: «ای سلمان! چه کسی وصی موسی(ع) بود؟» سلمان گفت: یوشع بن نون. پیامبر(ص) فرمود: «وصی و وارث من دَیْن مرا پرداخت میکند و آن علی بن ابیطالب است».[19]
احمد بن حنبل میگفت: برای هیچ فردی، فضیلتی بیشتر از آنچه برای امام علی(ع) نقل شده، وجود ندارد. شخصی از احمد پرسید: نظر شما در مورد این حدیث که خود آنرا نقل کردهاید چیست که علی(ع) فرمود: «أنا قسیم النار» احمد گفت: چه چیزی را انکار میکنید! آیا ندیدهاید روایتی را که ما نیز نقل کردهایم که پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) فرمود: «لا یحبّک إلّا مؤمن و لا یبغضک إلّا منافق»؛[20] (تو را کسی دوست ندارد مگر مؤمن و تو را دشمن نمیدارد مگر منافق). گفتند: بله! شنیدهایم. احمد گفت: مؤمن در کجاست؟ پاسخ دادند: بهشت. احمد گفت: منافق در کجاست؟ گفتند: جهنم. بنابر این علی(ع) تقسیم کننده آتش جهنم است.[21]
شبیه این روایات و استدلالات از احمد نقل شده که در برخی از منابع شیعی آمده است[22] و مطالبی را نیز از او در ثناء امام علی(ع) آوردهاند.[23]
احمد بن حنبل و پیشوایی وهابیت
احمد بن حنبل، پیشوای اهل حدیث بوده و بر بسیاری ظاهر آیات و روایات تعصب داشته است. اصرار بیش از اندازه او بر این موارد، او را تبدیل به چهرهای اسطورهای برای بزرگان سلفیگری و وهابیت چون ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب کرد.
ابن جوزی از بزرگان سلفیگری و شاگرد برجسته ابن تیمیه در گفتاری اغراقآمیز پیرامون احمد میگوید: «پیشوای بزرگ اهل سنت به صورت مطلق، احمد بن حنبل بوده است که زمین را پُر از علم، حدیث و سنت کرده است به حدی که بزرگان حدیث و سنت، تا روز قیامت، همگان در واقع پیروان او خواهند بود».[24]
محمد بن عبدالوهاب رهبر سیاسی و احیا کننده وهابیت، در انتخاب مذهب فقهی برای پیروان خود، مقلدان فقه حنفی، مالکی و شافعی را انکار و طرد نمیکند؛ با این حال فقه حنبلی را مذهب اصلی پیروان خود معرفی میکند[25] و اینگونه فقه حنبلی که رواج چندانی در میان اهل سنت نداشت، تبدیل به یکی از رایجترین مذاهب فقهی گردید.
اما در مورد احمد بن حنبل نکتهای وجود داشته که هضم آن برای وهابیان، چندان آسان نیست. احمد بن حنبل از محبان امام علی(ع) بوده است و این رویکرد او برای امثال ابن تیمیه چندان خوشایند نبوده است؛ لذا ابن تیمیه مجبور به حمل و رد برخی از احادیث احمد شده و در برخی موارد آن احادیثی را که در مسند احمد ذکر شدهاند به غیر او، شخصی به نام قطیعی استناد میدهد و معتقد است که او این روایات را به مسند احمد اضافه کرده است.[26]
وفات
در نهایت احمد بن حنبل، در دوران متوکل عباسی در سال دویست و چهل و یک وفات یافت و در بغداد به خاک سپرده شد.[27]
[1]. ابن خلکان برمکی إربلی، أحمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، محقق، إحسان عباس، ج 1، ص 63، دار صادر، بیروت، 1900 – 1994م.
[2]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 10، ص 326، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[3]. وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، ج 1، ص 64.
[5]. البدایة و النهایة، ج 10، ص 326؛ سبحانى، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 3، ص 87 – 88، قم، مؤسسه امام صادق، 1418ق.
[6]. وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، ج 1، ص 64،
[7]. ابن أبی حاتم رازی، عبد الرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ج 1، ص 296، هند، بیروت، دائرة المعارف العثمانیة، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1271ق.
[8]. البدایة و النهایة، ج 10، ص 327.
[9]. محنه یا محنت، عنوانى است که اکثر نویسندگان و مورخانِ متقدم و متأخر، براى محاکم تفتیشِ عقاید عصر مأمون، معتصم و واثق به کار مىبرند. این دوره، عموماً دامنگیر فقها و محدثانِ اهل سنت شده و بدین خاطر جمهور اهل سنت، آن را شرّ و بلایى براى اسلام و مصیبتى براى مسلمین مىدانند. محنه، پىآمدهاى دیگرى نیز در پى داشت که چندان توجهى بدان نشده است و کسانى که در نوشتههاى خود بدان اشاره کردهاند، بدون بررسى علل و عواملِ ایجاد آن، تنها به سیر حوادث تاریخى توجه داشتهاند.
[10]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 6، ص 427، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[11]. البدایة و النهایة، ج 10، ص 332.
[12]. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 3، ص 464، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق.
[13]. البدایة و النهایة، ج 10، ص 337.
[14]. شیبانی، أحمد بن محمد، مسند أحمد بن حنبل، محقق، شعیب الأرنؤوط، و دیگران، ج 2، ص 5، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق.
[15]. شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، فضائل الصحابة، ج 2، ص 610، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1403ق.
[16]. مسند أحمد بن حنبل، ج 2، ص 262.
[17]. فضائل الصحابة، ج 2، ص 617.
[18]. همان، ص 611،
[19]. همان، ص 615.
[20]. مسند أحمد بن حنبل، ج 2، ص 316.
[21]. ابن بابویه رازی، منتجب الدین علی بن عبید الله، الأربعون حدیثا عن أربعین شیخا من أربعین صحابیا فی فضائل الإمام أمیر المؤمنین(ع)، ص 87، قم، مدرسة الإمام المهدی(عج)، چاپ اول، 1408ق.
[22]. ر.ک: شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 468، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش؛ طبری آملی، عماد الدین محمد، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج 2، ص 265، قم، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1383ق.
[23]. برای نمونه ر.ک: حسکانی، عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق، محمودی، محمد باقر، ج 1، ص 27، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1411ق.
[24]. ابن قیم جوزیة، محمد بن أبی بکر، إعلام الموقعین عن رب العالمین، ج 1، ص 23، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.
[25]. سلمان، محمد بن عبد الله بن سلیمان، دعوة الشیخ محمد بن عبد الوهاب و أثرها فی العالم الإسلامی، ج 1، 34، عربستان، وزارة الشئون الإسلامیة و الأوقاف، چاپ اول، 1422ق.
[26]. ابن تیمیة حرانی، أحمد بن عبد الحلیم، مختصر منهاج السنة، خلاصه کننده، غنیمان، شیخ عبد الله بن محمد، ج 1، ص 237 و ج 1، ص 409، یمن، دار الصدیق، چاپ دوم، 1426ق.
[27]. نمری قرطبی، أبو عمر یوسف بن عبد الله، الانتقاء فی فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء مالک و الشافعی و أبی حنیفة، ج 1، ص 107، بیروت، دار الکتب العلمیة، بیتا.
نظرات