لطفا صبرکنید
بازدید
13475
13475
آخرین بروزرسانی:
1393/05/28
کد سایت
fa47674
کد بایگانی
58742
نمایه
کتابشناسی «دعائم الاسلام»
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث|شخصیت های شیعی|تألیفات شیعی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا کتاب «دعائم الاسلام» قاضی نعمان معتبر است؟
پرسش
ارزش و جایگاه کتاب «دعائم الاسلام» در بین شیعیان چگونه است؟
پاسخ اجمالی
نعمان بن محمد در نیمه اول قرن چهارم میزیسته و در سال 363 هـ.ق از دنیا رفت. قاضی نعمان سالها منصب قاضی القضاتی در دوران حکومت فاطمیها را در اختیار داشت. نکته قابل توجه در مورد قاضی نعمان این است که اسماعیلیان همیشه از او با احترام و تجلیل یاد کرده و هنوز هم کتابهای او در میان اسماعیلیه رواج دارد و او را از علمای بزرگ خود میدانند.
در طرف مقابل؛ برخی علمای امامیه در قرون اخیر نیز او را از خود دانسته و کتاب معروف «دعائم الاسلام» را از منابع فقهی و حدیثی خود به شمار آورده و بدان استناد کردهاند. با این حال قول به اسماعیلی بودن او هم از شهرت بیشتری برخوردار است و هم با در نظر گرفتن همه کتابهای او، تأییدات بیشتری دارد.
کتاب «دعائم الاسلام» مهمترین کتاب قاضی نعمان است. درباره حجیت این کتاب و جایگاه آن در میان شیعیان دو مطلب باید در نظر گرفته شود:
الف. دیدگاه پیرامون مؤلف: وثاقت و تأیید او در پذیرش روایات او نقش بسزائی خواهد داشت و بنابر اختلافی که در میان فقها وجود دارد، نظریاتشان در پذیرش روایات نیز مختلف خواهد بود.
ب. مرسل بودن روایات دعائم: قاضی نعمان در کتاب دعائم، برای روایات سندی ذکر نمیکند و تنها به ذکر نام پیامبر(ص) و امامان(ع) اکتفا میکند. این بیسند بودن روایات موجب ضعف آنها میشود و سبب میگردد که نتوان به صورت مستقل به آنها استناد کرد؛ لذا برخی از علما این کتاب را معتبر نمیدانند. بنابر این حتی اگر قاضی نعمان را امامی بدانیم، با روایات این کتاب باید معامله روایات مرسله شود؛ یعنی تنها زمانی روایات دعائم الاسلام معتبر است که متن یا محتوای آن در منابع دیگر آمده باشد.
در طرف مقابل؛ برخی علمای امامیه در قرون اخیر نیز او را از خود دانسته و کتاب معروف «دعائم الاسلام» را از منابع فقهی و حدیثی خود به شمار آورده و بدان استناد کردهاند. با این حال قول به اسماعیلی بودن او هم از شهرت بیشتری برخوردار است و هم با در نظر گرفتن همه کتابهای او، تأییدات بیشتری دارد.
کتاب «دعائم الاسلام» مهمترین کتاب قاضی نعمان است. درباره حجیت این کتاب و جایگاه آن در میان شیعیان دو مطلب باید در نظر گرفته شود:
الف. دیدگاه پیرامون مؤلف: وثاقت و تأیید او در پذیرش روایات او نقش بسزائی خواهد داشت و بنابر اختلافی که در میان فقها وجود دارد، نظریاتشان در پذیرش روایات نیز مختلف خواهد بود.
ب. مرسل بودن روایات دعائم: قاضی نعمان در کتاب دعائم، برای روایات سندی ذکر نمیکند و تنها به ذکر نام پیامبر(ص) و امامان(ع) اکتفا میکند. این بیسند بودن روایات موجب ضعف آنها میشود و سبب میگردد که نتوان به صورت مستقل به آنها استناد کرد؛ لذا برخی از علما این کتاب را معتبر نمیدانند. بنابر این حتی اگر قاضی نعمان را امامی بدانیم، با روایات این کتاب باید معامله روایات مرسله شود؛ یعنی تنها زمانی روایات دعائم الاسلام معتبر است که متن یا محتوای آن در منابع دیگر آمده باشد.
پاسخ تفصیلی
أبو حنیفه نعمان بن محمد بن منصور بن أحمد بن حیون[1] دانشمند بزرگ شیعی که در شهر قیروان در کشور تونس امروزی، به دنیا آمد و تا دوران جوانی همانجا بود.[2] از آنجا که حیاتش در غرب افریقا بوده است، او را مغربی نیز گفتهاند.[3] پیرامون تولد او، تاریخ دقیقی وجود ندارد و تنها میدانیم که او در قرن چهارم و در سال 363 هـ.ق فوت کرده است.[4]
او در ابتدا سنی مذهب و در فقه نیز پیرو مکتب مالکی بود. سپس مکتب تشیع را اختیار کرد.[5] البته در اینکه او شیعه اسماعیلی بوده و یا اثناعشری، اختلافاتی وجود دارد که بررسی آن خواهد آمد.
آصف فیضی، پژوهشگر اسماعیلی در مقدمه «دعائم الاسلام» میگوید:
قاضی نعمان در تاریخ اسماعیلیه با عنوان «سیدنا قاضی القضاة» و «داعی الدعاة النعمان بن محمد» شناخته میشود و گاهی تاریخنگاران او را به اختصار قاضی نعمان ذکر میکنند.[6]
مؤلفان شیعه نیز گاه به او «ابوحنیفه شیعى» میگویند.[7]
قاضی نعمان از سال 313 تا 334 به خلیفه اول و دوم فاطمی خدمت کرد و مسئولیت رساندن اخبار را به آنان داشت که البته این مسئولیت دقیقاً چه کاری بوده است معلوم نیست. از سال 334 تا 341 و در زمان خلیفه سوم فاطمی به مقام قضاوت ارتقا یافت و در شهر طرابلس به قضاوت پرداخت. در سال 341 و در عهد خلیفه چهارم فاطمی المعز لله، شوکت و عظمت قاضی نعمان افزایش یافت، چرا که نعمان قبل از خلافت وی با او در ارتباط بود. قاضی بیشتر کتابهای خود را در این دوره نوشت. [8] در سال 362 خلیفه به مصر نقل مکان کرد و نعمان نیز با او به مصر رفت. او همچنین قاضی القضاة حکومت فاطمی بود[9] و تا آخر عمر این منصب را در اختیار داشت.[10]
قاضی نعمان در علوم مختلف صاحبنظر بود. او بر فقه و نظریات مختلف فقها اطلاع داشت و ردیاتی بر نظریههای ابوحنیفه، مالک، شافعی و ... نوشته است. علاوه بر این، بر قرآن، معانی و تفاسیر آن و در کنار آنها بر لغت و شعر و ... نیز دستی داشته است.[11]
قاضی دو پسر داشت به نام علی و محمد که در مصر وفات یافتند. فرزندان قاضی نعمان بر مسند پدر تکیه زدند و به ترتیب جانشین پدر شدند و قضاوت در دستگاه فاطمی تا سال 441 در این خاندان باقی ماند.[12]
مذهب قاضی نعمان
نکته قابل توجه در مورد قاضی نعمان این است که اسماعیلیان همیشه از او با احترام و تجلیل یاد کرده و هنوز هم کتابهای او در میان اسماعیلیه رواج دارد[13] و او را از علمای بزرگ خود میدانند. در طرف مقابل برخی از علمای امامیه در قرون اخیر نیز او را از خود دانسته و کتاب معروف او «دعائم الاسلام» را از منابع فقهی و حدیثی خود به شمار آورده و بدان استناد کردهاند؛ علامه مجلسی در مورد دوازده امامی بودن او میگوید: «ابوحنیفه نعمان بن محمد، در ابتدا مذهب مالکی داشت، سپس به مذهب امامیه هدایت یافته بود ... و به خاطر ترسی که از خلفای فاطمی داشت، روایات ائمه بعد از امام صادق(ع) را نقل نکرده، و روش تقیه را بهکار برده است، اگر کسی با دقت نگاه کند میفهمد که قاضی نعمان حق را ظاهر کرده است...».[14]
اما کسی که بیشترین تلاش برای اثبات دوازده امامی بودن قاضی نعمان انجام داده، محدّث نوری است که بررسیهای مفصل، استنادها و ادلهای را بیان داشته است.[15] البته برخی از اندیشمندان نیز این ادله را بررسی و رد کردهاند.[16]
علاوه بر این، بسیاری از علمای قدیم و جدید نیز هستند که او را شیعه اسماعیلی میدانند؛ ابن شهر آشوب از جمله این افراد است که او را شیعه دوازده امامی نمیداند. [17] علاوه بر او بسیاری دیگر نیز چنین اعتقادی دارند:
«قاضی در حکومت فاطمیها زیست و بر مذهب آنها کتابها نوشت و بر همان مذهب از دنیا رفت»؛[18] «امامی بودن او ثابت نشده است و باید او را مجهول الحال (از این حیث که امامی است یا اسماعیلی) دانست».[19] برخی از اهل سنت نیز به اسماعیلی بودن او اذعان کردهاند.[20]
در هر صورت قول به اسماعیلی بودن او هم از شهرت بیشتری برخوردار است و هم با در نظر گرفتن همه کتابهای او، تأییدات بیشتری دارد.
تألیفات قاضی نعمان
یکی از جنبههای بسیار برجسته شخصیت قاضی نعمان اهتمام او به نویسندگی است. او به دلیل تألیفات فراوان، در زمره پرکارترین نویسندگان فاطمی قرار گرفته است. البته تعداد معدودی از آثار او باقی مانده است که برخی از آنها از اهمیت بیشتری برخوردار هستند.
1. «دعائم الاسلام»
قاضی نعمان در اواخر ایام حکومت خلیفه فاطمی المهدی، تألیف مفصلترین اثر فقهی خود را به نام «الایضاح» به اتمام رساند. این کتاب در 220 باب و در بیش از سه هزار صفحه تدوین شده بود. تألیف این کتاب به دستور المهدی آغاز گردیده بود. متأسفانه از این اثر مفصل تنها بخشی از کتاب صلاة برجا مانده است. به منظور استفاده افراد بیشتری از کتاب، قاضی نعمان، تلخیصی از کتاب با نام «مختصر الایضاح» تألیف نمود که این اثر نیز به خواست خلیفه فاطمی انجام پذیرفت. پس از آن در مجالسی با حضور المعز و برخی داعیان دیگر اسماعیلی کار تدوین دعائم، متن نهایی فقه اسماعیلیه را آغاز نمود. مبنای کار در دعائم، کتاب الایضاح بوده است. اما در اینجا برخلاف الایضاح تنها به نقل قول مختار و حکم فقهی مورد نظر اشاره نموده و احادیث آنرا بیان کرده است. البته اسناد احادیث را نیز حذف نمود. بعد از آن، متن خلاصه دیگری نیز از دعائم با نام «مختصر الآثار» یا «اختصار الآثار» تدوین نمود. شهرت کتاب دعائم در مدت کوتاهی پس از تدوین آن در محافل اسماعیلی نشان از اعتبار گسترده این کتاب داشت.[21]
قاضی نعمان کتاب دعائم را با این استدلال که خداوند هیچ عملی را بدون ایمان نمیپذیرد با بحث از ایمان آغاز میکند. سپس با استناد به روایتی از امام باقر(ع): «اسلام بر هفت پایه بنا شده است؛ اولین و برترین آنها ولایت است و به وسیله این ولایت و شناخت ولیّ میتوان به حقیقت اسلام رسید، بعد از ولایت؛ طهارت، نماز، زکات، روزه، حج و جهاد است».[22] مباحث ابتدایی کتاب دعائم بر این عناوین پیریزی شده است. قاضی نعمان در بحث از ولایت که آنرا تحت عنوان «مقدمهای در اصول دین» میآورد؛ مباحث متعددی چون ولایت امام علی(ع) و ائمه دیگر، محبت و دوست داشتن آنها و ... را مطرح میکند.
پس از بحث از این هفت موضوع و موضوعاتی که ذیل آنها قرار میگیرند؛ به موضوعات دیگری؛ مانند معاملات، نذر، قسم، خوردنیها و آشامیدنیها، طب، شکار، احکام سربریدن، احکام ازدواج و طلاق و عتق، هدیه، وصیت و ارث، دیات و حدود، سرقت، ارتداد، غصب، عاریه، احکام قضاوت و... نیز میپردازد.
در بحث حجیت این کتاب و جایگاه آن در میان شیعیان دو مطلب باید در نظر گرفته شود:
الف. دیدگاه پیرامون مؤلف: وثاقت و تأیید او در پذیرش روایات او نقش بسزائی خواهد داشت و بنابر اختلافی که در میان فقهای شیعه وجود دارد، نظریاتشان در پذیرش روایات نیز مختلف خواهد بود.
علامه مجلسی در مورد کتاب «دعائم» میگوید: «بسیاری در زمان ما احتمال میدادند که کتاب دعائم الاسلام از تألیفات شیخ صدوق باشد، ولی برای ما روشن شد که این تألیف متعلق به ابوحنیفه نعمان بن محمد منصور است ... بیشتر احادیث و اخبار این کتاب دعائم الاسلام موافق روایاتی است که در کتب معروف و مشهور ما نقل شده است ...، اگر کسی با دقت نگاه کند میفهمد که قاضی نعمان حق را ظاهر کرده است و اخبار او مورد تأیید و تأکید است».[23]
همچنین بسیاری از علما از این کتاب به عنوان منبع استفاده کرده و روایات آنرا ذکر کردهاند؛[24] هر چند برخی از محققان این استفاده را به نحو تأیید دانستهاند و نه به عنوان دلیل.[25]
ب. مرسل بودن روایات دعائم: همانگونه که گفته شد قاضی نعمان در کتاب دعائم، برای روایات سندی ذکر نمیکند و تنها به ذکر نام پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع) اکتفا میکند. این بیسند بودن روایات، موجب ضعف آنها میشود و سبب میگردد که نتوان به صورت مستقل به آنها استناد کرد؛ لذا برخی از علما این کتاب را معتبر نمیدانند.[26]
بنابر این حتی اگر قاضی نعمان را امامی بدانیم، با روایات این کتاب باید معامله روایات مرسله را نمود که تنها زمانی معتبر است که متن یا محتوای آن در منابع دیگر آمده باشد.
2. شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)
این کتاب روایی را قاضی نعمان در سی بخش نگاشته و در آن احادیثی را از پیامبر خدا(ص) و ائمه اطهار تا امام صادق(ع) نقل کرده است. قاضی نعمان در این کتاب به نقاط مهم زندگی اهل بیت از امام علی(ع) تا امام جعفر صادق(ع) پرداخته و در مورد فضائل اهل بیت سخن گفته است. او در این کتاب پیرامون ظهور مهدی موعود(عج) نیز سخن گفته است[27] که البته اگر اسماعیلی بودن او را بپذیریم باید این روایات نقل شده را در توصیف موعود مکتب اسماعیلی بدانیم.
3. افتتاح الدعوة
این کتاب یکی از مصادر مهم تاریخ فاطمیان است. افتتاح، نص اصلی روایت تاریخی مربوط به پیدایش دعوت فاطمیان در غرب است. این کتاب تاریخچه اوضاع و احوالی را که زمینهساز استقرار دولت فاطمی بوده است را در بردارد و منبع عمده تمام نوشتههای اسماعیلی و بعضی از نوشتههای غیر اسماعیلی درباره این موضوع است.[28]
او در ابتدا سنی مذهب و در فقه نیز پیرو مکتب مالکی بود. سپس مکتب تشیع را اختیار کرد.[5] البته در اینکه او شیعه اسماعیلی بوده و یا اثناعشری، اختلافاتی وجود دارد که بررسی آن خواهد آمد.
آصف فیضی، پژوهشگر اسماعیلی در مقدمه «دعائم الاسلام» میگوید:
قاضی نعمان در تاریخ اسماعیلیه با عنوان «سیدنا قاضی القضاة» و «داعی الدعاة النعمان بن محمد» شناخته میشود و گاهی تاریخنگاران او را به اختصار قاضی نعمان ذکر میکنند.[6]
مؤلفان شیعه نیز گاه به او «ابوحنیفه شیعى» میگویند.[7]
قاضی نعمان از سال 313 تا 334 به خلیفه اول و دوم فاطمی خدمت کرد و مسئولیت رساندن اخبار را به آنان داشت که البته این مسئولیت دقیقاً چه کاری بوده است معلوم نیست. از سال 334 تا 341 و در زمان خلیفه سوم فاطمی به مقام قضاوت ارتقا یافت و در شهر طرابلس به قضاوت پرداخت. در سال 341 و در عهد خلیفه چهارم فاطمی المعز لله، شوکت و عظمت قاضی نعمان افزایش یافت، چرا که نعمان قبل از خلافت وی با او در ارتباط بود. قاضی بیشتر کتابهای خود را در این دوره نوشت. [8] در سال 362 خلیفه به مصر نقل مکان کرد و نعمان نیز با او به مصر رفت. او همچنین قاضی القضاة حکومت فاطمی بود[9] و تا آخر عمر این منصب را در اختیار داشت.[10]
قاضی نعمان در علوم مختلف صاحبنظر بود. او بر فقه و نظریات مختلف فقها اطلاع داشت و ردیاتی بر نظریههای ابوحنیفه، مالک، شافعی و ... نوشته است. علاوه بر این، بر قرآن، معانی و تفاسیر آن و در کنار آنها بر لغت و شعر و ... نیز دستی داشته است.[11]
قاضی دو پسر داشت به نام علی و محمد که در مصر وفات یافتند. فرزندان قاضی نعمان بر مسند پدر تکیه زدند و به ترتیب جانشین پدر شدند و قضاوت در دستگاه فاطمی تا سال 441 در این خاندان باقی ماند.[12]
مذهب قاضی نعمان
نکته قابل توجه در مورد قاضی نعمان این است که اسماعیلیان همیشه از او با احترام و تجلیل یاد کرده و هنوز هم کتابهای او در میان اسماعیلیه رواج دارد[13] و او را از علمای بزرگ خود میدانند. در طرف مقابل برخی از علمای امامیه در قرون اخیر نیز او را از خود دانسته و کتاب معروف او «دعائم الاسلام» را از منابع فقهی و حدیثی خود به شمار آورده و بدان استناد کردهاند؛ علامه مجلسی در مورد دوازده امامی بودن او میگوید: «ابوحنیفه نعمان بن محمد، در ابتدا مذهب مالکی داشت، سپس به مذهب امامیه هدایت یافته بود ... و به خاطر ترسی که از خلفای فاطمی داشت، روایات ائمه بعد از امام صادق(ع) را نقل نکرده، و روش تقیه را بهکار برده است، اگر کسی با دقت نگاه کند میفهمد که قاضی نعمان حق را ظاهر کرده است...».[14]
اما کسی که بیشترین تلاش برای اثبات دوازده امامی بودن قاضی نعمان انجام داده، محدّث نوری است که بررسیهای مفصل، استنادها و ادلهای را بیان داشته است.[15] البته برخی از اندیشمندان نیز این ادله را بررسی و رد کردهاند.[16]
علاوه بر این، بسیاری از علمای قدیم و جدید نیز هستند که او را شیعه اسماعیلی میدانند؛ ابن شهر آشوب از جمله این افراد است که او را شیعه دوازده امامی نمیداند. [17] علاوه بر او بسیاری دیگر نیز چنین اعتقادی دارند:
«قاضی در حکومت فاطمیها زیست و بر مذهب آنها کتابها نوشت و بر همان مذهب از دنیا رفت»؛[18] «امامی بودن او ثابت نشده است و باید او را مجهول الحال (از این حیث که امامی است یا اسماعیلی) دانست».[19] برخی از اهل سنت نیز به اسماعیلی بودن او اذعان کردهاند.[20]
در هر صورت قول به اسماعیلی بودن او هم از شهرت بیشتری برخوردار است و هم با در نظر گرفتن همه کتابهای او، تأییدات بیشتری دارد.
تألیفات قاضی نعمان
یکی از جنبههای بسیار برجسته شخصیت قاضی نعمان اهتمام او به نویسندگی است. او به دلیل تألیفات فراوان، در زمره پرکارترین نویسندگان فاطمی قرار گرفته است. البته تعداد معدودی از آثار او باقی مانده است که برخی از آنها از اهمیت بیشتری برخوردار هستند.
1. «دعائم الاسلام»
قاضی نعمان در اواخر ایام حکومت خلیفه فاطمی المهدی، تألیف مفصلترین اثر فقهی خود را به نام «الایضاح» به اتمام رساند. این کتاب در 220 باب و در بیش از سه هزار صفحه تدوین شده بود. تألیف این کتاب به دستور المهدی آغاز گردیده بود. متأسفانه از این اثر مفصل تنها بخشی از کتاب صلاة برجا مانده است. به منظور استفاده افراد بیشتری از کتاب، قاضی نعمان، تلخیصی از کتاب با نام «مختصر الایضاح» تألیف نمود که این اثر نیز به خواست خلیفه فاطمی انجام پذیرفت. پس از آن در مجالسی با حضور المعز و برخی داعیان دیگر اسماعیلی کار تدوین دعائم، متن نهایی فقه اسماعیلیه را آغاز نمود. مبنای کار در دعائم، کتاب الایضاح بوده است. اما در اینجا برخلاف الایضاح تنها به نقل قول مختار و حکم فقهی مورد نظر اشاره نموده و احادیث آنرا بیان کرده است. البته اسناد احادیث را نیز حذف نمود. بعد از آن، متن خلاصه دیگری نیز از دعائم با نام «مختصر الآثار» یا «اختصار الآثار» تدوین نمود. شهرت کتاب دعائم در مدت کوتاهی پس از تدوین آن در محافل اسماعیلی نشان از اعتبار گسترده این کتاب داشت.[21]
قاضی نعمان کتاب دعائم را با این استدلال که خداوند هیچ عملی را بدون ایمان نمیپذیرد با بحث از ایمان آغاز میکند. سپس با استناد به روایتی از امام باقر(ع): «اسلام بر هفت پایه بنا شده است؛ اولین و برترین آنها ولایت است و به وسیله این ولایت و شناخت ولیّ میتوان به حقیقت اسلام رسید، بعد از ولایت؛ طهارت، نماز، زکات، روزه، حج و جهاد است».[22] مباحث ابتدایی کتاب دعائم بر این عناوین پیریزی شده است. قاضی نعمان در بحث از ولایت که آنرا تحت عنوان «مقدمهای در اصول دین» میآورد؛ مباحث متعددی چون ولایت امام علی(ع) و ائمه دیگر، محبت و دوست داشتن آنها و ... را مطرح میکند.
پس از بحث از این هفت موضوع و موضوعاتی که ذیل آنها قرار میگیرند؛ به موضوعات دیگری؛ مانند معاملات، نذر، قسم، خوردنیها و آشامیدنیها، طب، شکار، احکام سربریدن، احکام ازدواج و طلاق و عتق، هدیه، وصیت و ارث، دیات و حدود، سرقت، ارتداد، غصب، عاریه، احکام قضاوت و... نیز میپردازد.
در بحث حجیت این کتاب و جایگاه آن در میان شیعیان دو مطلب باید در نظر گرفته شود:
الف. دیدگاه پیرامون مؤلف: وثاقت و تأیید او در پذیرش روایات او نقش بسزائی خواهد داشت و بنابر اختلافی که در میان فقهای شیعه وجود دارد، نظریاتشان در پذیرش روایات نیز مختلف خواهد بود.
علامه مجلسی در مورد کتاب «دعائم» میگوید: «بسیاری در زمان ما احتمال میدادند که کتاب دعائم الاسلام از تألیفات شیخ صدوق باشد، ولی برای ما روشن شد که این تألیف متعلق به ابوحنیفه نعمان بن محمد منصور است ... بیشتر احادیث و اخبار این کتاب دعائم الاسلام موافق روایاتی است که در کتب معروف و مشهور ما نقل شده است ...، اگر کسی با دقت نگاه کند میفهمد که قاضی نعمان حق را ظاهر کرده است و اخبار او مورد تأیید و تأکید است».[23]
همچنین بسیاری از علما از این کتاب به عنوان منبع استفاده کرده و روایات آنرا ذکر کردهاند؛[24] هر چند برخی از محققان این استفاده را به نحو تأیید دانستهاند و نه به عنوان دلیل.[25]
ب. مرسل بودن روایات دعائم: همانگونه که گفته شد قاضی نعمان در کتاب دعائم، برای روایات سندی ذکر نمیکند و تنها به ذکر نام پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع) اکتفا میکند. این بیسند بودن روایات، موجب ضعف آنها میشود و سبب میگردد که نتوان به صورت مستقل به آنها استناد کرد؛ لذا برخی از علما این کتاب را معتبر نمیدانند.[26]
بنابر این حتی اگر قاضی نعمان را امامی بدانیم، با روایات این کتاب باید معامله روایات مرسله را نمود که تنها زمانی معتبر است که متن یا محتوای آن در منابع دیگر آمده باشد.
2. شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)
این کتاب روایی را قاضی نعمان در سی بخش نگاشته و در آن احادیثی را از پیامبر خدا(ص) و ائمه اطهار تا امام صادق(ع) نقل کرده است. قاضی نعمان در این کتاب به نقاط مهم زندگی اهل بیت از امام علی(ع) تا امام جعفر صادق(ع) پرداخته و در مورد فضائل اهل بیت سخن گفته است. او در این کتاب پیرامون ظهور مهدی موعود(عج) نیز سخن گفته است[27] که البته اگر اسماعیلی بودن او را بپذیریم باید این روایات نقل شده را در توصیف موعود مکتب اسماعیلی بدانیم.
3. افتتاح الدعوة
این کتاب یکی از مصادر مهم تاریخ فاطمیان است. افتتاح، نص اصلی روایت تاریخی مربوط به پیدایش دعوت فاطمیان در غرب است. این کتاب تاریخچه اوضاع و احوالی را که زمینهساز استقرار دولت فاطمی بوده است را در بردارد و منبع عمده تمام نوشتههای اسماعیلی و بعضی از نوشتههای غیر اسماعیلی درباره این موضوع است.[28]
[1]. ابن خلکان برمکی إربلی، أحمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، محقق، إحسان عباس، ج 5، ص 415، بیروت، دار صادر، 1990- 1994م.
[2]. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 8، ص 41، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
[3]. ارزش و جایگاه کتاب دعائم الاسلام در فقه شیعه، کلانتری، علی اکبر، مجله فقه، شماره 15 و 16، ص 307، بهار و تابستان 1377ش.
[4]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 26، ص 316، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق.
[5]. الأعلام، ج 8، ص 41.
[6]. دعائم الإسلام، مقدمه، ج 1، ص 11.
[7]. طباطبایی بروجردی، آقا حسین، جامع أحادیث الشیعة، ج 25، ص 29، تهران، فرهنگ سبز، چاپ اول، 1429ق.
[8]. جوان آراسته، امیر، قاضی نعمان و مذهب او، هفت آسمان، ص 51 و 52، بهار و تابستان، 1380ش، شماره 9 و 10.
[9]. الأعلام، ج 8، ص 41.
[10]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 4، ص 70، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[11]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 1، ص 38، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[12]. الأعلام، ج 5، ص 29؛ ج 7، ص 126.
[13]. همان، ص 47.
[14]. بحار الانوار، ج 1، ص 38.
[15]. محدّث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 1، ص 132 – 135، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1408ق.
[16]. موسوی خویی، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 169، قم، مرکز نشر آثار شیعه، 1410ق.
[17]. بحار الأنوار، ج 1، ص 39.
[18]. سبحانى، جعفر، تذکرة الأعیان، ص 83، قم، مؤسسه امام صادق(ع).
[19]. معجم رجال الحدیث، ج 20، ص 185.
[20]. الأعلام، ج 8، ص 41.
[21]. مغربی، نعمان بن محمد، الایضاح، مصحح، رحمتی، محمد کاظم، مجله میراث حدیث شیعه، دفتر دهم، ص 39.
[22]. دعائم الإسلام، ج 1، ص 2.
[23]. بحار الأنوار، ج 1، ص 38 – 39.
[24]. ر.ک: شیخ انصاری، مرتضی، رسائل فقهیة، ص 462، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، 1414ق؛ امام خمینی، کتاب البیع، مقرر، طاهری خرمآبادی، سید حسن، ج 5، ص 649، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(قدس سره)، چاپ اول، 1428ق؛ قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّٰه، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1307، مؤسسه امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[25]. ارزش و جایگاه کتاب دعائم الاسلام در فقه شیعه، مجله فقه، ص 308.
[26]. معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 169.
[27]. مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج 3، ص 371، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[28]. قاضی نعمان و مذهب او، هفت آسمان، ص 56.
نظرات