لطفا صبرکنید
بازدید
42715
42715
آخرین بروزرسانی:
1394/03/30
کد سایت
fa56459
کد بایگانی
69399
نمایه
کتابشناسی تاریخ طبری و میزان اعتبار آن
طبقه بندی موضوعی
تاریخ|درایه الحدیث
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
اعتبار و اتقان تاریخ طبری را چگونه ارزیابی میکنید؟
پرسش
کتابشناسی، جایگاه و اعتبار تاریخ طبری در بین شیعه و اهل سنت چگونه است؟ لطفاً مستند و علمی بیان کنید.
پاسخ اجمالی
محمد بن جریر بن یزید طبرى - از مورّخان اهل سنت - در سال 224 هـ.ق در مازندران متولد شد. طبرى از نظر مذهبى از اهل سنت بود، اما نه متعصب، وی یک سنى معتدل بود، گو اینکه در اواخر عمر تمایلى نیز از وى به تشیع بروز کرده است.
«تاریخ الامم و الملوک» مشهور به تاریخ طبرى، مهمترین تاریخنامه روایى و سالشمار اسلامى است.
با اینکه تاریخ طبرى از سوی علمای اهل سنت مدح و ستایش شده است، و دوره نوینى را در تاریخنگارى اسلامى آغاز کرد و اثر فراوانى بر مورّخان پس از خود گذاشت. اندیشمندان شیعی، هرچند کلیت آنرا به عنوان منبع قابل استناد تاریخی میپذیرند، اما انتقادات مهمی هم نسبت به آن دارند که در پاسخ تفصیلی به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
«تاریخ الامم و الملوک» مشهور به تاریخ طبرى، مهمترین تاریخنامه روایى و سالشمار اسلامى است.
با اینکه تاریخ طبرى از سوی علمای اهل سنت مدح و ستایش شده است، و دوره نوینى را در تاریخنگارى اسلامى آغاز کرد و اثر فراوانى بر مورّخان پس از خود گذاشت. اندیشمندان شیعی، هرچند کلیت آنرا به عنوان منبع قابل استناد تاریخی میپذیرند، اما انتقادات مهمی هم نسبت به آن دارند که در پاسخ تفصیلی به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
پاسخ تفصیلی
در این زمینه نخست نگاهی کوتاه به زندگینامه و شخصیت نویسنده تاریخ طبری؛ یعنی محمد بن جریر طبرى خواهیم داشت، سپس درباره جایگاه و میزان اعتبار این کتاب مطالبی بیان خواهیم کرد.
محمد بن جریر طبرى
محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب ابو جعفر طبرى؛ در سال 224 هـ.ق[1] در طبرستان - مازندران فعلى - متولد شد.[2]
طبرى براى کسب علم به شهرهاى مختلفی؛ مانند: بغداد و مصر سفر کرد[3] و سر انجام در بغداد استقرار یافت و تا پایان عمر همانجا زیست.[4] وفات وى در سال 310 هـ.ق در بغداد اتفاق افتاد.[5]
طبرى در علوم رایج آن زمان؛ مانند فقه، حدیث، تفسیر و تاریخ تبحر داشت.[6] مهمترین جنبه شخصیت طبرى در حیاتش، بُعد فقهى و اجتهادی او بود؛[7] لذا ابن ندیم؛ طبری را، فقیه میداند، نه مورخ.[8] البته در گذر زمان جنبه فقهى طبرى فراموش شده و از کتب عمده فقهى وى به غیر از «اختلاف الفقهاء»، همچنین کتاب حدیثى - فقهى «تهذیب الآثار» اثرى بر جاى نمانده است.[9]
طبرى از نظر مذهبى از اهل سنت بود،[10] ولى تعصب شدید نداشت، او اساساً یک سنى معتدل بود، گو اینکه در اواخر عمر تمایلى نیز از وى به تشیع بروز کرده است.[11]
برخی از تألیفات طبری عبارتاند از: «جامع البیان فی تفسیر القرآن(معروف به تفسیر طبرى)»، «تاریخ الامم و الملوک(معروف به تاریخ طبرى)»، «اختلاف علماء(فقهاء) الامصار فى احکام شرائع الاسلام»، «تهذیب الآثار و تفصیل الثابت عن رسول الله من الاخبار» و «احادیث غدیر خم».[12]
طبرى کتاب دیگرى در تاریخ تألیف کرد که آنرا «ذیل المذیل من تاریخ الصحابة و التابعین» گذارده است. این کتاب در حقیقت دنباله کتاب تاریخ بزرگ او محسوب میگردد. این کتاب درباره شرح حال اصحاب پیامبر اسلام(ص) است که در حال حیات آنحضرت یا بعد از آن وفات یافته و یا به قتل رسیدهاند. بعد به ذکر تابعان و کسانى که بعد از آنان آمدهاند پرداخته است تا میرسد به اساتید و شیوخى که خود از آنان حدیث و روایت شنیده است. درباره هر یک مختصرى از اخبار و عقاید و مذاهب آنان نیز آورده است.[13]
کتابشناسی تاریخ طبرى
«تاریخ الامم و الملوک» مشهور به تاریخ طبرى، از مهمترین تاریخنامههای روایى و سالشمارهای اسلامى است که در بخشهای ذیل به معرفی آن بهطور خلاصه میپردازیم.
الف. بخشهای تاریخ طبری
بهطور کلی؛ تاریخ طبرى دو بخش عمده دارد: تاریخ جهان و تاریخ اسلام.[14]
در بخش اول؛ به مباحث خلقت، پیامبران، امتهاى پیشین، تاریخ و پادشاهان ایران و روم پرداخته شده است. ترتیب ذکر حوادث در این بخش بر حسب ترتیب انبیاء و جایگاه تاریخى حوادث است.
بخش دوم؛ حوادث دوره اسلامى است که از سال اول هجرت به شیوه سالشمار آغاز و به وقایع سال 302 هجری قمری ختم شده است.[15]
نویسنده «کشف الظنون» میگوید: «تاریخ طبرى داراى مجلدات بسیار بود، آنچه به ما رسید مختصرى از مفصل است».[16]
ب. روش طبری
روشى که طبرى در تدوین تاریخ برمیگزیند، روش محدّثان است؛ بدین صورت که با ذکر سلسله سند به ذکر روایات میپردازد.
طبری در آغاز کتاب پس از ذکر خطبه و ستایش آفریدگار دو جهان و مدح خاتم پیغمبران و خاندان و اصحاب و جانشینان آن بزرگوار چنین گفته است: «خواننده این کتاب بداند که استناد ما بدانچه در این کتاب میآوریم به روایات و اسنادى است که از دیگران، یکى پس از دیگرى، به ما رسیده و من نیز خود از آنان روایت میکنم و یا سند روایت را به ایشان میرسانم، نه آنکه در آوردن مطالب تاریخ استنباط فکرى و استخراج عقلى شده باشد...». [17]
از این کلام طبری دو نکته فهمیده میشود:
یک. مؤلف کتاب در بیان این نکته از خود صداقت نشان داده و خود تصریح میکند نسبت به تاریخ امتها و ملتهای قدیم که جز نقل سینه به سینه از گذشتگان به آیندگان و حفظ کردن نسلهاى بعدى آنچه را از نسلهاى قبلى شنیدهاند، راه دیگرى براى ضبط قضایا و حوادث تاریخى وجود ندارد.
دو. تاریخ جزو علوم نقلى است نه عقلى؛ زیرا به عقیده او راه علم بر اخبار گذشته فقط خبر خبرگزاران و نقل ناقلان است و تاریخ با عقول و افکار محققان استنباط و استخراج نمیشود.[18]
از آنجا که در روایات و اخبار تاریخ قدیم مطالب بسیار غریب و دور از ذهن و خارج از موازین طبیعى دیده میشود؛ از اینرو مؤلف کتاب خود متوجه این معنا بود و در مقام اعتذار از ذکر این مطالب چنین میگوید: «اگر ناظران و شنوندگان اخبار این کتاب به برخى داستانها و قصهها برخورند که عقل وجود آنها را انکار کند و شنونده از شنیدن آنها تنفر حاصل نماید، نباید به من خردهگیرى و عیبجویى کنند؛ زیرا اینگونه اخبار را دیگران و پیشینیان براى ما نقل کردهاند و ما نیز آنها را چنانکه شنیدهایم در کتاب خود آوردیم».[19]
ج. منابع مورد استفاده طبری
ابن جریر طبرى براى تدوین کتاب خود از عمده منابع موجود در عصر خود بهره برده است، برخى از این منابع عبارتاند از:
«سیره ابن اسحاق»، نوشتههای «وهب بن منبه»، «ابن مقفع»، «هشام کلبى»، «ابان بن عثمان»، «شرحبیل بن سعد»، «ابن شهاب زهرى»، «ابو مخنف» و «واقدى».[20]
هـ. گفتار مورخان و دانشمندان درباره تاریخ طبرى
1. مسعودى (م 346ق) در مقدمه کتاب «مروج الذهب»: «... و اما تاریخ ابو جعفر طبرى که برترى بر کتب دیگر تاریخ دارد و افزونتر از آنها است، جامع انواع خبرها و آثار و حاوى اقسام فنون و علوم میباشد. این کتاب داراى محسنات و فواید زیاد است و نفعش به تمام طالبان و پژوهندگان تاریخ و آثار گذشتگان میرسد. مؤلف این کتاب فقیه عصر و زاهد و پرهیزکار زمان خود بود و علوم فقها و دانشمندان شهرها و اخبار محققان سیر و آثار به وى منتهى شده است...».[21]
2. خطیب بغدادی(م 463ق): «طبری را کتابی است مشهور در تاریخ امم و ملوک و کتابی در تفسیر که هیچکس مانند آنرا تألیف نکرده است».[22]
3. یاقوت حموى (م 626ق) در کتاب «معجم الادباء»: «... این کتاب از جهت شرف و بزرگى در دنیا بینظیر است و در این کتاب بسیارى از علوم دین و دنیا فراهم شده است و اوراق آن نزدیک به پنج هزار میباشد».[23]
4. ابن اثیر جزرى(م 630ق) در مقدمه «الکامل فی التاریخ»: «... به تاریخ بزرگ تألیف امام ابو جعفر طبرى [نوشتن تاریخ را] آغاز کردم؛ زیرا کتاب مذکور در نزد عموم محققان مورد اعتماد و در موارد اختلاف محل رجوع میباشد ... و من از میان همگى مورّخان به طبرى اعتماد کردم؛ زیرا وى از روى حق و صواب در این فن، پیشوا و از روى حقیقت و واقع جامع علوم و فنون میباشد...».[24]
علمای شیعه مواردی از نقلها و بخشهای این کتاب را مورد نقد قرار داده و نمیپذیرند.[25] که در بخش بعدی بیشتر روشن میشود.
ارزیابی و میزان اعتبار تاریخ طبری
با اینکه تاریخ طبرى دوره نوینى را در تاریخنگارى اسلامى آغاز کرد و اثر فراوانى بر مورّخان پس از خود گذاشت و از کتابها و منابعی استفاده کرده که بیشتر آنها به مرور زمان از بین رفتهاند و امروزه وجود ندارد، اما امروزه بنابر نظر بیشتر محققان شیعه، دارای اشکالات مهمی است. در اینجا به برخی از این اشکالات اشاره میشود:
1. طبری بدون تحقیق درباره سند؛ همه روایات و نقل قول اشخاص را در کتاب خود درج کرده و بسیاری از این ناقِلان حدیث نسبت به اهل بیت پیامبر اکرم(ص) بُغض و کینه داشتند.
2. طبری بیشتر رخدادها بویژه اتفاقات صدر اسلام را با تفصیل نقل میکند، اما از برخی وقایع مهم؛ مانند جریان حجةالوداع و واقعه غدیر خُم به سادگی میگذرد و تا حد بسیاری آنرا مختصر میسازد.[26]
3. طبری در تاریخ خود در موارد متعددی حقایق تاریخی و فضائل اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را کتمان نموده است؛ مانند:[27] بازگو نکردن فجایع واقعه حرّه.[28] همچنین در مسائل مهم تاریخ امامان(ع) از جمله شرح حال امام صادق، امام جواد و امام هادی و امام حسن عسکری و حضرت مهدی(ع).
4. اعتماد به راویان غیر معتمد، مجهول و دروغگو؛ مانند: «سیف بن عمر»،[29] و محمد بن حمید رازی.[30]
5. طبری گاهی روایات اسطورهای و افسانهای را نقل میکند؛ برای نمونه میگوید: در زمان ابوبکر جنگی اتفاق افتاد به نام «فتح دارین»، لشگر اسلام در سر راهش دریا بود تا دارین کشتیها 42 ساعت مسافت را طی میکردند، دستور داده شد لشکر به آب بزنند، همه به آب زدند، شتر سوار و اسب سوار و بر سطح آب حرکت کردند، در زیر سم اسبها و پای شترها ماسه بالا آمد که آب فقط روی، پشت پای شترها را میگرفت.[31]
به هر حال؛ درباره جایگاه و اعتبار تاریخ طبری باید گفت: دستیابی به حقیقت و واقعیت امکانپذیر است، به شرطی که ضوابطی که در این زمینه وجود دارد رعایت شود. توجه به همه شواهد و دلائل، عرضه دادههای تاریخی بر قرآن و سنت معتبر، بررسی سند روایات، بهرهگیری از عقل و سایر منابع، حدس و گمان هوشیارانه (در جایی که داده تاریخی نداریم) و نهایتاً نقد درونی و بیرونی مطالب تاریخی و راویان آنها از جمله راهکارهایی است که میتواند موجب کشف حقیقت شود که از حوصله این نوشتار خارج است.
محمد بن جریر طبرى
محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب ابو جعفر طبرى؛ در سال 224 هـ.ق[1] در طبرستان - مازندران فعلى - متولد شد.[2]
طبرى براى کسب علم به شهرهاى مختلفی؛ مانند: بغداد و مصر سفر کرد[3] و سر انجام در بغداد استقرار یافت و تا پایان عمر همانجا زیست.[4] وفات وى در سال 310 هـ.ق در بغداد اتفاق افتاد.[5]
طبرى در علوم رایج آن زمان؛ مانند فقه، حدیث، تفسیر و تاریخ تبحر داشت.[6] مهمترین جنبه شخصیت طبرى در حیاتش، بُعد فقهى و اجتهادی او بود؛[7] لذا ابن ندیم؛ طبری را، فقیه میداند، نه مورخ.[8] البته در گذر زمان جنبه فقهى طبرى فراموش شده و از کتب عمده فقهى وى به غیر از «اختلاف الفقهاء»، همچنین کتاب حدیثى - فقهى «تهذیب الآثار» اثرى بر جاى نمانده است.[9]
طبرى از نظر مذهبى از اهل سنت بود،[10] ولى تعصب شدید نداشت، او اساساً یک سنى معتدل بود، گو اینکه در اواخر عمر تمایلى نیز از وى به تشیع بروز کرده است.[11]
برخی از تألیفات طبری عبارتاند از: «جامع البیان فی تفسیر القرآن(معروف به تفسیر طبرى)»، «تاریخ الامم و الملوک(معروف به تاریخ طبرى)»، «اختلاف علماء(فقهاء) الامصار فى احکام شرائع الاسلام»، «تهذیب الآثار و تفصیل الثابت عن رسول الله من الاخبار» و «احادیث غدیر خم».[12]
طبرى کتاب دیگرى در تاریخ تألیف کرد که آنرا «ذیل المذیل من تاریخ الصحابة و التابعین» گذارده است. این کتاب در حقیقت دنباله کتاب تاریخ بزرگ او محسوب میگردد. این کتاب درباره شرح حال اصحاب پیامبر اسلام(ص) است که در حال حیات آنحضرت یا بعد از آن وفات یافته و یا به قتل رسیدهاند. بعد به ذکر تابعان و کسانى که بعد از آنان آمدهاند پرداخته است تا میرسد به اساتید و شیوخى که خود از آنان حدیث و روایت شنیده است. درباره هر یک مختصرى از اخبار و عقاید و مذاهب آنان نیز آورده است.[13]
کتابشناسی تاریخ طبرى
«تاریخ الامم و الملوک» مشهور به تاریخ طبرى، از مهمترین تاریخنامههای روایى و سالشمارهای اسلامى است که در بخشهای ذیل به معرفی آن بهطور خلاصه میپردازیم.
الف. بخشهای تاریخ طبری
بهطور کلی؛ تاریخ طبرى دو بخش عمده دارد: تاریخ جهان و تاریخ اسلام.[14]
در بخش اول؛ به مباحث خلقت، پیامبران، امتهاى پیشین، تاریخ و پادشاهان ایران و روم پرداخته شده است. ترتیب ذکر حوادث در این بخش بر حسب ترتیب انبیاء و جایگاه تاریخى حوادث است.
بخش دوم؛ حوادث دوره اسلامى است که از سال اول هجرت به شیوه سالشمار آغاز و به وقایع سال 302 هجری قمری ختم شده است.[15]
نویسنده «کشف الظنون» میگوید: «تاریخ طبرى داراى مجلدات بسیار بود، آنچه به ما رسید مختصرى از مفصل است».[16]
ب. روش طبری
روشى که طبرى در تدوین تاریخ برمیگزیند، روش محدّثان است؛ بدین صورت که با ذکر سلسله سند به ذکر روایات میپردازد.
طبری در آغاز کتاب پس از ذکر خطبه و ستایش آفریدگار دو جهان و مدح خاتم پیغمبران و خاندان و اصحاب و جانشینان آن بزرگوار چنین گفته است: «خواننده این کتاب بداند که استناد ما بدانچه در این کتاب میآوریم به روایات و اسنادى است که از دیگران، یکى پس از دیگرى، به ما رسیده و من نیز خود از آنان روایت میکنم و یا سند روایت را به ایشان میرسانم، نه آنکه در آوردن مطالب تاریخ استنباط فکرى و استخراج عقلى شده باشد...». [17]
از این کلام طبری دو نکته فهمیده میشود:
یک. مؤلف کتاب در بیان این نکته از خود صداقت نشان داده و خود تصریح میکند نسبت به تاریخ امتها و ملتهای قدیم که جز نقل سینه به سینه از گذشتگان به آیندگان و حفظ کردن نسلهاى بعدى آنچه را از نسلهاى قبلى شنیدهاند، راه دیگرى براى ضبط قضایا و حوادث تاریخى وجود ندارد.
دو. تاریخ جزو علوم نقلى است نه عقلى؛ زیرا به عقیده او راه علم بر اخبار گذشته فقط خبر خبرگزاران و نقل ناقلان است و تاریخ با عقول و افکار محققان استنباط و استخراج نمیشود.[18]
از آنجا که در روایات و اخبار تاریخ قدیم مطالب بسیار غریب و دور از ذهن و خارج از موازین طبیعى دیده میشود؛ از اینرو مؤلف کتاب خود متوجه این معنا بود و در مقام اعتذار از ذکر این مطالب چنین میگوید: «اگر ناظران و شنوندگان اخبار این کتاب به برخى داستانها و قصهها برخورند که عقل وجود آنها را انکار کند و شنونده از شنیدن آنها تنفر حاصل نماید، نباید به من خردهگیرى و عیبجویى کنند؛ زیرا اینگونه اخبار را دیگران و پیشینیان براى ما نقل کردهاند و ما نیز آنها را چنانکه شنیدهایم در کتاب خود آوردیم».[19]
ج. منابع مورد استفاده طبری
ابن جریر طبرى براى تدوین کتاب خود از عمده منابع موجود در عصر خود بهره برده است، برخى از این منابع عبارتاند از:
«سیره ابن اسحاق»، نوشتههای «وهب بن منبه»، «ابن مقفع»، «هشام کلبى»، «ابان بن عثمان»، «شرحبیل بن سعد»، «ابن شهاب زهرى»، «ابو مخنف» و «واقدى».[20]
هـ. گفتار مورخان و دانشمندان درباره تاریخ طبرى
1. مسعودى (م 346ق) در مقدمه کتاب «مروج الذهب»: «... و اما تاریخ ابو جعفر طبرى که برترى بر کتب دیگر تاریخ دارد و افزونتر از آنها است، جامع انواع خبرها و آثار و حاوى اقسام فنون و علوم میباشد. این کتاب داراى محسنات و فواید زیاد است و نفعش به تمام طالبان و پژوهندگان تاریخ و آثار گذشتگان میرسد. مؤلف این کتاب فقیه عصر و زاهد و پرهیزکار زمان خود بود و علوم فقها و دانشمندان شهرها و اخبار محققان سیر و آثار به وى منتهى شده است...».[21]
2. خطیب بغدادی(م 463ق): «طبری را کتابی است مشهور در تاریخ امم و ملوک و کتابی در تفسیر که هیچکس مانند آنرا تألیف نکرده است».[22]
3. یاقوت حموى (م 626ق) در کتاب «معجم الادباء»: «... این کتاب از جهت شرف و بزرگى در دنیا بینظیر است و در این کتاب بسیارى از علوم دین و دنیا فراهم شده است و اوراق آن نزدیک به پنج هزار میباشد».[23]
4. ابن اثیر جزرى(م 630ق) در مقدمه «الکامل فی التاریخ»: «... به تاریخ بزرگ تألیف امام ابو جعفر طبرى [نوشتن تاریخ را] آغاز کردم؛ زیرا کتاب مذکور در نزد عموم محققان مورد اعتماد و در موارد اختلاف محل رجوع میباشد ... و من از میان همگى مورّخان به طبرى اعتماد کردم؛ زیرا وى از روى حق و صواب در این فن، پیشوا و از روى حقیقت و واقع جامع علوم و فنون میباشد...».[24]
علمای شیعه مواردی از نقلها و بخشهای این کتاب را مورد نقد قرار داده و نمیپذیرند.[25] که در بخش بعدی بیشتر روشن میشود.
ارزیابی و میزان اعتبار تاریخ طبری
با اینکه تاریخ طبرى دوره نوینى را در تاریخنگارى اسلامى آغاز کرد و اثر فراوانى بر مورّخان پس از خود گذاشت و از کتابها و منابعی استفاده کرده که بیشتر آنها به مرور زمان از بین رفتهاند و امروزه وجود ندارد، اما امروزه بنابر نظر بیشتر محققان شیعه، دارای اشکالات مهمی است. در اینجا به برخی از این اشکالات اشاره میشود:
1. طبری بدون تحقیق درباره سند؛ همه روایات و نقل قول اشخاص را در کتاب خود درج کرده و بسیاری از این ناقِلان حدیث نسبت به اهل بیت پیامبر اکرم(ص) بُغض و کینه داشتند.
2. طبری بیشتر رخدادها بویژه اتفاقات صدر اسلام را با تفصیل نقل میکند، اما از برخی وقایع مهم؛ مانند جریان حجةالوداع و واقعه غدیر خُم به سادگی میگذرد و تا حد بسیاری آنرا مختصر میسازد.[26]
3. طبری در تاریخ خود در موارد متعددی حقایق تاریخی و فضائل اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را کتمان نموده است؛ مانند:[27] بازگو نکردن فجایع واقعه حرّه.[28] همچنین در مسائل مهم تاریخ امامان(ع) از جمله شرح حال امام صادق، امام جواد و امام هادی و امام حسن عسکری و حضرت مهدی(ع).
4. اعتماد به راویان غیر معتمد، مجهول و دروغگو؛ مانند: «سیف بن عمر»،[29] و محمد بن حمید رازی.[30]
5. طبری گاهی روایات اسطورهای و افسانهای را نقل میکند؛ برای نمونه میگوید: در زمان ابوبکر جنگی اتفاق افتاد به نام «فتح دارین»، لشگر اسلام در سر راهش دریا بود تا دارین کشتیها 42 ساعت مسافت را طی میکردند، دستور داده شد لشکر به آب بزنند، همه به آب زدند، شتر سوار و اسب سوار و بر سطح آب حرکت کردند، در زیر سم اسبها و پای شترها ماسه بالا آمد که آب فقط روی، پشت پای شترها را میگرفت.[31]
به هر حال؛ درباره جایگاه و اعتبار تاریخ طبری باید گفت: دستیابی به حقیقت و واقعیت امکانپذیر است، به شرطی که ضوابطی که در این زمینه وجود دارد رعایت شود. توجه به همه شواهد و دلائل، عرضه دادههای تاریخی بر قرآن و سنت معتبر، بررسی سند روایات، بهرهگیری از عقل و سایر منابع، حدس و گمان هوشیارانه (در جایی که داده تاریخی نداریم) و نهایتاً نقد درونی و بیرونی مطالب تاریخی و راویان آنها از جمله راهکارهایی است که میتواند موجب کشف حقیقت شود که از حوصله این نوشتار خارج است.
[1]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 11، ص 145، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[2]. ذهبی، محمد بن أحمد، سیر اعلام النبلاء، ج 14، ص 267، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405ق.
[3]. همان، ص 269؛ سبکی، عبد الوهاب بن تقی الدین، طبقات الشافعیة الکبرى، ج 3، ص 120، بیجا، هجر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ دوم، 1413ق.
[4]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 145؛ ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم، ج 13، ص 215، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[5]. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 8، ص 134، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ سیر أعلام النبلاء، ج 14، ص 282.
[6]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 145؛ المنتظم،ج 13، ص 215.
[7]. سیر أعلام النبلاء، ج 14، ص 269.
[8]. ابن ندیم بغدادی، محمد بن إسحاق، الفهرست، ص 287، بیروت، دار المعرفة، چاپ دوم، 1417ق.
[9]. همان، ص 288.
[10]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 322، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ ششم، 1365ش.
[11]. ر.ک: مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، ج 5، ص 142، تهران، سروش، چاپ دوم، 1379ش؛ البدایة و النهایة، ج 11، ص 146 – 147.
[12]. سیر أعلام النبلاء، ج 14، ص 273 – 274.
[13]. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الأدباء (إرشاد الأریب إلى معرفة الأدیب)، ج 6، ص 2457، بیروت، دار الغرب الإسلامی، چاپ اول، 1414ق.
[14]. عبدلی، محمد، کتابشناسی تاریخ طبری با تأکید بر منابع فارسی، مجله کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ص 127، شماره 158، تیر 1390ش.
[15]. پاینده، ابو القاسم، ترجمه تاریخ الطبری، مؤخره، ص 51، بخش احوال و آثار محمد بن جریر طبری، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، 1375ش.
[16]. حاجی خلیفه، مصطفى بن عبدالله، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون، ج 1، ص 297، بغداد، مکتبة المثنى، 1941م.
[17]. تاریخ الطبری، ج 1، ص 7.
[18]. همان، ص 7 – 8؛ ترجمه تاریخ الطبری، مؤخره، ص 51 – 52.
[19]. تاریخ الطبری، ج 1، ص 8.
[20]. ر.ک: نورالهی، سید محمد، بررسی و نقد دیدگاه و روش طبری در تاریخ نسبت به اهل بیت(ع)، مجله علوم اسلامی، ص 89 – 90، شماره 4، زمستان 1385ش.
[21]. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 1، ص 23، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق.
[22]. بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، ج 2، ص 161، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1417ق.
[23]. معجم الأدباء(إرشاد الأریب إلى معرفة الأدیب)، ج 6، ص 2457.
[24]. الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 3.
[25]. ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج 8، ص 457، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، 1416ق.
[26]. ر.ک: تاریخ الطبری، ج 3، ص 148.
[27]. ر.ک: فرجپور، مرتضی، نقـدی بر رویکرد طبـری در کتمان و تحریف فضائل اهل بیت(ع) در دو اثر تاریخی و تفسیری خویش، مجله امامت پژوهی، شماره 9، سال سوم، بهار 1392ش.
[28]. ر.ک: مروج الذهب، ج 3، ص 69 – 71؛ الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 111 – 121.
[29]. الغدیر، ج 10، ص 201؛ ذهبی، محمد بن أحمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 2، ص 255، بیروت، دار المعرفة للطباعة والنشر، چاپ اول، 1382ق.
[30]. میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 3، ص 530.
[31]. تاریخ الطبری، ج 3، ص 309 – 310.
نظرات