لطفا صبرکنید
بازدید
8871
8871
آخرین بروزرسانی:
1394/06/28
کد سایت
fa60396
کد بایگانی
74249
نمایه
زندگینامه ابوقتاده انصاری
طبقه بندی موضوعی
تاريخ بزرگان|برخی صحابیان
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا ابوقَتاده انصاری که از صحابیان پیامبر اسلام(ص)بود، از هواداران امام علی(ع) نیز بشمار میآمد؟
پرسش
ابوقتاده انصاری که بود؟ آیا او از هواداران امام علی(ع) بشمار میآمد؟
پاسخ اجمالی
«ابو قَتاده حارث بن ربعىّ بن بَلدَمه انصارى خَزرَجى» که به کُنیه خود، شُهره است، از صحابه پیامبر گرامی اسلام(ص) است[1] که در جنگ احد و جنگهاى پس از آن، شرکت داشت.[2] او از دلیران سپاه پیامبر خدا(ص) بود. و پیامبر از وى به عنوان یکى از بهترین رزمآوران سپاهش یاد کرد.[3]
ابو قَتاده، از اصحاب امام على(ع) نیز بود[4] که در تمام جنگهاى ایشان شرکت داشت.[5] در جنگ جمل، با سرودن شعر حماسهاى، ایمان عمیق و وفادارى والایش به على(ع) را نشان داد[6] و در جنگ نهروان، فرمانده پیاده نظام بود.[7]
على(ع) او را به حکومت مکّه گماشت.[8] ابو قتاده به روزگار خلافت على(ع) زندگى را بدرود گفت.[9] برخی نیز گفتهاند او در سال 54 ق از دنیا رفت.[10]
اینک به روایاتی درباره ابوقتاده انصاری اشاره میشود:
1. وقتی على بن ابیطالب(ع) به خلافت رسید، خالد بن عاصى بن هشام بن مُغَیره مَخزومى را از حکومت مکّه بر کنار کرد و حکومت آنرا به ابوقتاده انصارى سپرد.[11]
2. ابو قَتاده، خطاب به على(ع) در جنگ جمل گفت: «اى امیر مؤمنان! پیامبر خدا این شمشیر را بر گردن من آویخت و آنرا غلاف کرده بودم و در غلاف بودنش به درازا کشید و اکنون هنگام برهنه کردن و بر کشیدن آن بر سر این قوم ستمکار است؛ کسانى که از هیچ خیانتى در حقّ امّت، فروگذار نکردند. پس اگر دوست دارى مرا پیش فرستى، بفرست».[12]
3. هنگامى که على بن ابیطالب(ع) از جنگ با نهروانیان فارغ شد، ابو قتاده انصارى با شصت یا هفتاد نفر از انصار برگشتند. نخست به دیدار عائشه رفت.
ابو قتاده میگوید: وارد خانه عائشه شدم. پرسید: چه خبر؟
به وى گفتم: هنگامى که حَکمیّتخواهان از لشکر امیر مؤمنان جدا شدند، با آنان روبرو شدیم و آنان را کشتیم ... .
عائشه گفت: آنچه که بین من و على اتّفاق افتاد، مانع از آن نمیشود که حق را بگویم. از پیامبر خدا شنیدم که میفرمود: «امّت من، دو گروه میشوند و بین آن دو، گروهى [از دین] جدا میشوند که سرهایشان را میتراشند، سبیلهایشان را میچینند، دامنهایشان تا نیمه ساقشان است، قرآن میخوانند؛ امّا قرآن از گلویشان تجاوز نمیکند، محبوبترین مرد امت در نزد من و خداى متعال، آنان را میکشد».
گفتم: اى مادر مؤمنان! با اینکه موضوع را میدانى، چرا آن کارها از تو سر زد؟
گفت: اى ابو قتاده! تقدیر الهى بود و سرنوشت، اسبابى دارد.[13]
ابو قَتاده، از اصحاب امام على(ع) نیز بود[4] که در تمام جنگهاى ایشان شرکت داشت.[5] در جنگ جمل، با سرودن شعر حماسهاى، ایمان عمیق و وفادارى والایش به على(ع) را نشان داد[6] و در جنگ نهروان، فرمانده پیاده نظام بود.[7]
على(ع) او را به حکومت مکّه گماشت.[8] ابو قتاده به روزگار خلافت على(ع) زندگى را بدرود گفت.[9] برخی نیز گفتهاند او در سال 54 ق از دنیا رفت.[10]
اینک به روایاتی درباره ابوقتاده انصاری اشاره میشود:
1. وقتی على بن ابیطالب(ع) به خلافت رسید، خالد بن عاصى بن هشام بن مُغَیره مَخزومى را از حکومت مکّه بر کنار کرد و حکومت آنرا به ابوقتاده انصارى سپرد.[11]
2. ابو قَتاده، خطاب به على(ع) در جنگ جمل گفت: «اى امیر مؤمنان! پیامبر خدا این شمشیر را بر گردن من آویخت و آنرا غلاف کرده بودم و در غلاف بودنش به درازا کشید و اکنون هنگام برهنه کردن و بر کشیدن آن بر سر این قوم ستمکار است؛ کسانى که از هیچ خیانتى در حقّ امّت، فروگذار نکردند. پس اگر دوست دارى مرا پیش فرستى، بفرست».[12]
3. هنگامى که على بن ابیطالب(ع) از جنگ با نهروانیان فارغ شد، ابو قتاده انصارى با شصت یا هفتاد نفر از انصار برگشتند. نخست به دیدار عائشه رفت.
ابو قتاده میگوید: وارد خانه عائشه شدم. پرسید: چه خبر؟
به وى گفتم: هنگامى که حَکمیّتخواهان از لشکر امیر مؤمنان جدا شدند، با آنان روبرو شدیم و آنان را کشتیم ... .
عائشه گفت: آنچه که بین من و على اتّفاق افتاد، مانع از آن نمیشود که حق را بگویم. از پیامبر خدا شنیدم که میفرمود: «امّت من، دو گروه میشوند و بین آن دو، گروهى [از دین] جدا میشوند که سرهایشان را میتراشند، سبیلهایشان را میچینند، دامنهایشان تا نیمه ساقشان است، قرآن میخوانند؛ امّا قرآن از گلویشان تجاوز نمیکند، محبوبترین مرد امت در نزد من و خداى متعال، آنان را میکشد».
گفتم: اى مادر مؤمنان! با اینکه موضوع را میدانى، چرا آن کارها از تو سر زد؟
گفت: اى ابو قتاده! تقدیر الهى بود و سرنوشت، اسبابى دارد.[13]
[1]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الأبواب(رجال طوسی)، ص 35، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1427ق؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج 4 ص 341، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق.
[2]. حاکم نیشابوری، محمّد بن عبد الله، المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 546، بیروت، دار المعرفة، 1406ق؛ خطیب بغدادی، أحمد بن علی، تاریخ بغداد، ج 1، ص 159، بیروت، دار الغرب الإسلامی، چاپ اول، 1422ق.
[3]. تاریخ الإسلام، ج 4، ص 341؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج 1، ص 289، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[4]. رجال طوسی، ص 83؛ تاریخ بغداد، ج 1، ص 159.
[5]. تاریخ الإسلام، ج 4، ص 342.
[6]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 4 ص 451، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[7]. همان، ج 5 ص 85؛ دینورى، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق: عامر، عبد المنعم، مراجعه: شیال، جمال الدین، ص 210، قم، منشورات الرضى، 1368ش.
[8]. رجال طوسی، ص 83؛ شیبانی، أبو عمرو خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیّاط، ص 201، دمشق، بیروت، دار القلم، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1397ق.
[9]. الاستیعاب، ج 1، ص 289.
[10]. «أَبُو قَتَادَةَ بْنُ رِبْعِیٍّ أَحَدُ بَنِی سَلَمَةَ، تُوُفِّیَ بِالْمَدِینَةِ أَرْبَعٍ وَخَمْسِینَ وَهُوَ ابْنُ سَبْعِینَ»؛ المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 547.
[11]. الاستیعاب، ج 3، ص 1304؛ تاریخ خلیفة بن خیّاط، ص 201. (البته در تاریخ خلیفه نام خالد بن سعید بن العاص آمده است).
[12]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 4، ص 451.
[13]. تاریخ بغداد، ج 1، ص 160.
نظرات