لطفا صبرکنید
بازدید
12626
12626
آخرین بروزرسانی:
1394/06/25
کد سایت
fa60401
کد بایگانی
74254
نمایه
شرح «عناصر الابرار و دعائم الاخیار» در زیارت جامعه
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث|شرایط و صفات امام
اصطلاحات
زیارت جامعه
گروه بندی اصطلاحات
روایات و ادعیه
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
معنای «عناصر الابرار و دعائم الاخیار» در زیارت جامعه کبیره چیست؟
پرسش
معنای «عناصر الابرار و دعائم الاخیار» در زیارت جامعه کبیره چیست؟
پاسخ اجمالی
در بخشی از زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْیار»؛[1] اساس و بنیادهاى نیکوکاران و تکیهگاههاى نیکان.
توضیح واژهها
«عَناصِر»: جمع «عُنصُر»، به معناى اصل و نَسَب، منشأ، گوهر، بنیاد.[2]
«الأبْرار»: جمع «بَرّ»، و یا جمع «بارّ»، به معناى نیکوکار.[3]
«دَعائِم»: جمع «دِعامَة»، به معناى ستون، تکیهگاه.[4]
«الأخْیار»: جمع «خَیر»، به معناى بهترین، برگزیده.[5]
شرح «عناصر الابرار و دعائم الاخیار»
هرچند ظاهر عبارت «عَناصِرَ الأبرار» و «دَعائم الأخیار»، تقریباً به یک معنا هستند و امامان(ع)، اصل و بنیاد نیکوکاران و تکیهگاه نیکیها و نیکان، معرّفى شدهاند،[6] اما نکته معرفتی دیگری در الفاظ این دو عبارت نهفته است که در بخشهای ذیل توضیح داده میشود.
الف. ائمه اطهار(ع) ریشه نیکان
عنصر ابرار بودن ائمّه اطهار(ع) اینگونه قابل تصویر است. ابرار دارای دو بُعد جسمی و روحی هستند. تفاوت آنان با دیگران در بُعد روحی است و در بُعد جسمی فرقی میان آنها و دیگران نیست. روح اینگونه افراد با یک سری صفات نیک و پسندیده عجین شده و در حقیقت، تکوّن روح و شخصیت روحی آنها به این صفات و خصال نیک است و کاربُرد واژه «ابرار» برای چنین افرادی ناشی از همین اتصاف روحی و معنوی است.
ائمّه اطهار(ع) ریشه هر خیر و نیکی و اساس هر خصلت نیک و پسندیده هستند، چنانکه در خود زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «اگر از خیر یاد شود، شما نخستین و ریشه و شاخه و معدن و جایگاه و نهایتش هستید».[7]
بنابراین، اگر کسی به خصلت پسندیدهای متّصف بود و به واسطه چنین اتصافی در زمره ابرار قرار گرفت، از کوثر جوشان امامت سیراب شده است؛ چون ائمّه اطهار(ع) ریشه، اصل و نَسَب ابرار هستند.[8]
علّامه مجلسى(ره)، در تبیین «عناصر الأبرار»، چند احتمال داده است؛ مانند اینکه: تمامى نیکیها در مکتب اهل بیت(ع)، آموزش داده میشود و هر کار نیکى - اگرچه مستند به امامان نباشد -، ریشه و اساس آن در مکتب آنان، یافت میشود. خدمت به بندگان خدا، احترام به سالمندان، نیکى به خانواده، خوشخُلقى، وفاى به عهد، انضباط و دقّت و ... از آموزههاى افتخار آفرین مکتب تشیع است و از سوى دیگر؛ آموزههاى نیکوکارى اهل بیت(ع)، با فطرت انسانى و مصلحت اجتماع، همخوانىِ کامل دارند. جامعهاى که بر اساس آموزههاى نیکوکارى سامان یابد، جامعهاى با نشاط و پُرتحرّک خواهد بود. احتمال اوّل، درباره معناى «عناصر الأبرار»، آن است که همه نیکوکاریها منتسب به امامان(ع) هستند.[9] چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: «ما ریشه همه خوبیها هستیم و همه نیکیها، از شاخههاى ما هستند».[10]
ب. ائمه اطهار(ع) ستون اخیار
«دعائم الاخیار»؛ یعنی ستونهای خیمه خوبان و تکیه گاهِ آنان که مانع انحراف و سقوطشان میشود، به گونهای که افراد جامعه از برکت وجود امامان(ع) در زمره خوبان و صالحان قرار میگیرند و اگر آنها نباشند این خیمه، بیستون مانده، فرو میافتد.[11]
این عبارت بیانگر این است که؛ بدون پیوند با اهل بیت(ع)، کسى نمیتواند به جایگاه نیکان، دست یابد. این، یک اصل مهم تربیتى است که خوب بودن و خوب شدن، آرزوى همگان است؛ امّا چگونه میتوان به صف نیکان پیوست؟ پیامبر اسلام(ص)، راه نیکوکارى را توفیق الهى میداند و میفرماید: «هر کسی که خداوند با شناخت اهل بیت من و ولایت ایشان، بر او منّت گذاشته باشد، بیگمان، خداوند، همه خیر را براى او گِرد آورده است».[12]
شناخت اهل بیت(ع) و معرفت نسبت به آنها، راه نیکوکارى است و برقراری پیوند با خاندان رسالت، ره یافتن به سراى نیکوکارى است. پیدایش صفات نیک، در گرو داشتن پیوند عمیق با اهل بیت(ع) است و نیکوکارانى که بهرهاى از اهل بیت عصمت و طهارت ندارند، به رشد و کمال واقعى نخواهند رسید؛ زیرا امامت در اسلام، بالنده و پویاست: «امامت، ریشه بالنده اسلام است».[13]
گفتنی است؛ «ابرار» مقامی بالاتر از «اخیار» دارند؛ لذا در این زیارت آمده است: ائمّه اطهار(ع) برای اَخیار و کسانی که کارهای خوب انجام میدهند ولی احتمال انحراف و کژی در آنها وجود دارد، دعائم و ستون هستند تا آنها را از انحرافات بازدارند اما برای ابرار و نیکان، که احتمال کجروی درباره آنها منتفی یا بسیار بعید است، ریشه، اصل و نَسَب به حساب میآیند.[14]
توضیح واژهها
«عَناصِر»: جمع «عُنصُر»، به معناى اصل و نَسَب، منشأ، گوهر، بنیاد.[2]
«الأبْرار»: جمع «بَرّ»، و یا جمع «بارّ»، به معناى نیکوکار.[3]
«دَعائِم»: جمع «دِعامَة»، به معناى ستون، تکیهگاه.[4]
«الأخْیار»: جمع «خَیر»، به معناى بهترین، برگزیده.[5]
شرح «عناصر الابرار و دعائم الاخیار»
هرچند ظاهر عبارت «عَناصِرَ الأبرار» و «دَعائم الأخیار»، تقریباً به یک معنا هستند و امامان(ع)، اصل و بنیاد نیکوکاران و تکیهگاه نیکیها و نیکان، معرّفى شدهاند،[6] اما نکته معرفتی دیگری در الفاظ این دو عبارت نهفته است که در بخشهای ذیل توضیح داده میشود.
الف. ائمه اطهار(ع) ریشه نیکان
عنصر ابرار بودن ائمّه اطهار(ع) اینگونه قابل تصویر است. ابرار دارای دو بُعد جسمی و روحی هستند. تفاوت آنان با دیگران در بُعد روحی است و در بُعد جسمی فرقی میان آنها و دیگران نیست. روح اینگونه افراد با یک سری صفات نیک و پسندیده عجین شده و در حقیقت، تکوّن روح و شخصیت روحی آنها به این صفات و خصال نیک است و کاربُرد واژه «ابرار» برای چنین افرادی ناشی از همین اتصاف روحی و معنوی است.
ائمّه اطهار(ع) ریشه هر خیر و نیکی و اساس هر خصلت نیک و پسندیده هستند، چنانکه در خود زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «اگر از خیر یاد شود، شما نخستین و ریشه و شاخه و معدن و جایگاه و نهایتش هستید».[7]
بنابراین، اگر کسی به خصلت پسندیدهای متّصف بود و به واسطه چنین اتصافی در زمره ابرار قرار گرفت، از کوثر جوشان امامت سیراب شده است؛ چون ائمّه اطهار(ع) ریشه، اصل و نَسَب ابرار هستند.[8]
علّامه مجلسى(ره)، در تبیین «عناصر الأبرار»، چند احتمال داده است؛ مانند اینکه: تمامى نیکیها در مکتب اهل بیت(ع)، آموزش داده میشود و هر کار نیکى - اگرچه مستند به امامان نباشد -، ریشه و اساس آن در مکتب آنان، یافت میشود. خدمت به بندگان خدا، احترام به سالمندان، نیکى به خانواده، خوشخُلقى، وفاى به عهد، انضباط و دقّت و ... از آموزههاى افتخار آفرین مکتب تشیع است و از سوى دیگر؛ آموزههاى نیکوکارى اهل بیت(ع)، با فطرت انسانى و مصلحت اجتماع، همخوانىِ کامل دارند. جامعهاى که بر اساس آموزههاى نیکوکارى سامان یابد، جامعهاى با نشاط و پُرتحرّک خواهد بود. احتمال اوّل، درباره معناى «عناصر الأبرار»، آن است که همه نیکوکاریها منتسب به امامان(ع) هستند.[9] چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: «ما ریشه همه خوبیها هستیم و همه نیکیها، از شاخههاى ما هستند».[10]
ب. ائمه اطهار(ع) ستون اخیار
«دعائم الاخیار»؛ یعنی ستونهای خیمه خوبان و تکیه گاهِ آنان که مانع انحراف و سقوطشان میشود، به گونهای که افراد جامعه از برکت وجود امامان(ع) در زمره خوبان و صالحان قرار میگیرند و اگر آنها نباشند این خیمه، بیستون مانده، فرو میافتد.[11]
این عبارت بیانگر این است که؛ بدون پیوند با اهل بیت(ع)، کسى نمیتواند به جایگاه نیکان، دست یابد. این، یک اصل مهم تربیتى است که خوب بودن و خوب شدن، آرزوى همگان است؛ امّا چگونه میتوان به صف نیکان پیوست؟ پیامبر اسلام(ص)، راه نیکوکارى را توفیق الهى میداند و میفرماید: «هر کسی که خداوند با شناخت اهل بیت من و ولایت ایشان، بر او منّت گذاشته باشد، بیگمان، خداوند، همه خیر را براى او گِرد آورده است».[12]
شناخت اهل بیت(ع) و معرفت نسبت به آنها، راه نیکوکارى است و برقراری پیوند با خاندان رسالت، ره یافتن به سراى نیکوکارى است. پیدایش صفات نیک، در گرو داشتن پیوند عمیق با اهل بیت(ع) است و نیکوکارانى که بهرهاى از اهل بیت عصمت و طهارت ندارند، به رشد و کمال واقعى نخواهند رسید؛ زیرا امامت در اسلام، بالنده و پویاست: «امامت، ریشه بالنده اسلام است».[13]
گفتنی است؛ «ابرار» مقامی بالاتر از «اخیار» دارند؛ لذا در این زیارت آمده است: ائمّه اطهار(ع) برای اَخیار و کسانی که کارهای خوب انجام میدهند ولی احتمال انحراف و کژی در آنها وجود دارد، دعائم و ستون هستند تا آنها را از انحرافات بازدارند اما برای ابرار و نیکان، که احتمال کجروی درباره آنها منتفی یا بسیار بعید است، ریشه، اصل و نَسَب به حساب میآیند.[14]
[1]. صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 610، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[2]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 4، ص 581 و 611، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ سوم، 1414ق.
[3]. همان، ص 54.
[4]. همان، ج 12، ص 201 – 202.
[5]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 3، ص 295، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[6]. محمدى ریشهرى، محمد، غلامعلى، احمد، تفسیر قرآن ناطق(شرح زیارت جامعه کبیره)، ص 117، قم، دار الحدیث، چاپ سوم، 1390ش.
[7]. «إنْ ذُکِرَ الخَیْرُ کُنْتُمْ أوّلَهُ وَ أصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأواهُ وَ مُنْتَهاهُ».
[8]. جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج 1، ص 235 – 236، قم، اسراء، چاپ هفتم، 1389ش.
[9]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 99، ص 135، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[10]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 15، ص 553، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1429ق.
[11]. ادب فنای مقربان، ج 1، ص 234.
[12]. صدوق، محمد بن على، الأمالی، ص 474، تهران، کتابچى، چاپ ششم، 1376ش.
[13]. کافی، ج 1، ص 492.
[14]. ادب فنای مقربان، ج 1، ص 234.
نظرات