لطفا صبرکنید
3990
- اشتراک گذاری
میدانیم که قرآن کریم و آیات آن، متشکل از حروف، کلمات و عبارتهایی است که پیش از نزول قرآن، توسط مردم عرب زبان به کار میرفت و مورد استفاده قرار میگرفت؛ از اینرو نباید انتظار داشت که یک آیهی قرآن نیز شامل تحدی شده و کسی نتواند مانند آنرا بیاورد؛ زیرا برخی آیات قرآنی فقط شامل چند حرف عادی هستند، مانند آیاتی که مشتمل بر حروف مقطعه[1] میباشند. برخی متشکل از یک کلمه هستند، مانند «مُدْهامَّتانِ».[2] و یا از چند کلمهی محدود تشکیل شدهاند، مانند «وَ الْعَصْرِ»[3] و یا شامل عبارتهای کوتاهی هستند که حتی پیش از نزول قرآن نیز عین همان کلام یا مشابه آن مورد استفاده مردم قرار گرفته است؛ مانند «خَلَقَ الْإِنْسانَ».[4]
از اینرو تحدّی کردن به این مقدار از قرآن، معقول نیست. بلکه وقتی مجموعهای از عبارات و جملات قرآنی در کنار یکدیگر قرار میگیرند، آنگاه به درجهای از فصاحت و بلاغت رسیده و معانی نابی را به مخاطب منتقل میکنند که در غیر کلام الهی دیده نشده و نخواهد شد.[5]
برخی از مفسران کیفیت معجزه بودن قرآن را اینگونه توصیف کردهاند که در قرآن راز شگفتی وجود دارد که هر کس با فرازهای آن روبرو میشود، به خوبی آنرا احساس میکند، بدون اینکه برای او از اسرار اعجاز آن گفته شود. در عبارات قرآن نفوذ و سلطه خاصى احساس میکند و چیزى ماوراء این معانى در عقل او منعکس میشود. در لابلاى عباراتش عنصرى نهفته است که به مجرد شنیدنش، در وجود انسان فرو میریزد. بعضى آنرا با وضوح کامل، و برخی پنهانتر درک میکنند. اما بدون تردید این سلطه و نفوذ وجود دارد، نفوذ اسرارآمیزى که نمیتوان منشأ آنرا به خوبى شناخت. آیا این ظاهر الفاظ و عبارات قرآن است که چنین جذبهاى دارد؟ یا سِرّى در عمق معانى آن نهفته است؟ و یا بازتابهایى است که از انوار آن میدرخشد؟ و یا ترکیبی از همه این موارد؟! هر چه هست با سایر کلمات و مفاهیمى که در قالب لغات ریخته میشود کاملا متفاوت است. این سرّى است که در آیات قرآن نهفته شده، و هر انسانی در نخستین برخورد با قرآن، میتواند آنرا درک کند. و به دنبال این راز اسرار دیگرى در قرآن نهفته است که از طریق اندیشه و تفکر در آیات قرآن به دست میآید.[6]
با توجه به این اوصاف به نظر میرسد که لازم نیست تحدی به یک سوره کامل باشد؛ بلکه بخشی از یک سورهی طولانی یا نسبتا طولانی که یک مجموعه از معارف را ارائه کرده باشد، میتواند موضوع تحدی قرار گیرد؛ از اینرو برخی از مفسران با استناد به نکره بودن کلمهی «حدیث» در آیهی «فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کَانُوا صَادِقِینَ»،[7] اینگونه برداشت کردهاند که تحدی به بخشی از قرآن نیز امکانپذیر است؛ خواه یک سوره کامل باشد و یا کمتر از آن.[8]
[1]. مانند آیهی اول و دوم سورهی شوری: حم. عسق.
[2]. رحمن، 64.
[3]. عصر، 1.
[4]. رحمن، 3.
[5]. مکارم شیرازى ناصر، الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج 6، ص 487، قم، مدرسه امام على بن ابى طالب(ع)، چاپ اول، 1421ق.
[6]. شاذلی، سید بن قطب بن ابراهیم، فی ظلال القرآن، ج 6، ص 3399، بیروت، قاهره، دارالشروق، چاپ هفدهم، 1412ق.
[7]. طور، 34.
[8]. مدرسی، سید محمد تقی، من هدی القرآن، ج 14، ص 12، تهران، دار محبی الحسین، چاپ اول، 1419ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 166، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.