جستجوی پیشرفته
بازدید
38193
آخرین بروزرسانی: 1394/07/09
خلاصه پرسش
آیا امام حسن(ع) پس از شهادت امام علی(ع)؛ ابن ملجم را مثله کرد و یا در آتش سوزاند؟!
پرسش
آیا روایاتی که می‌گویند امام حسین(ع) و چند نفر دیگر ابن ملجم را مثله کردند و امام حسن(ع) دستور داد او را بسوزانند، صحیح است؟!
پاسخ اجمالی
ابن ملجم مرادی، قاتل امام علی(ع) به وسیله امام حسن(ع) قصاص شد. در مورد چگونگی انجام این قصاص نقل‌هایی وجود دارد. معروف‌ترین آن، وصیت امام علی(ع) به فرزندش است: «اى فرزندان عبدالمطلّب! مبادا پس از من دست به خون مسلمانان فرو برید [و دست به کشتار بزنید] و بگویید، امیر مؤمنان کشته شد، بدانید که فقط قاتلم باید قصاص شود. هرگاه من از این ضربت او از دنیا رفتم تنها او را یک ضربت بزنید». امام در این سخن و سخنان دیگری که نقل شده است؛ اشاره به نوع کشتن قاتل خود که با یک ضربه باشد، کرده است.
به نظر می‌رسد؛ نقل فوق که تقریبا متواتر است، با سیره امام حسن(ع) نزدیک‌تر باشد. با این وجود؛ در برخی منابع تاریخی؛ مثله کردن و یا سوزاندن ابن ملجم نیز نقل شده است که پذیرش آنها به دلایل مختلفی - مانند توصیه امیرالمؤمنین(ع) در مورد شیوه قصاص - بسیار دشوار خواهد بود.
 
پاسخ تفصیلی
امام علی(ع) در ماه مبارک رمضان، با ضربه شمشیر ابن ملجم مرادی به شهادت رسید.[1] قانون قطعی اسلام، این حق را برای بازماندگان حضرتشان به رسمیت می‌شناسد که ابن ملجم را قصاص کنند، و آنان هم این کار را انجام دادند. اما در مورد چگونگی قصاص و کشتن ابن ملجم، نقل‌هایی وجود دارد که در ذیل به بررسی آنها می‌پردازیم.
دستور امام علی(ع) به قصاص ابن ملجم
نقل معروف و مشهوری از امام علی(ع) وجود دارد که خطاب به وارثان خود به صورت عام و امام حسن(ع) به صورت خاص، چنین وصیت می‌کند:
1. «اى فرزندان عبدالمطلّب! مبادا پس از من دست به خون مسلمانان فرو برید [و دست به کشتار بزنید] و بگویید، امیر مؤمنان کشته شد، بدانید که فقط قاتلم باید قصاص شود. مراقب باشید؛ هرگاه من از این ضربت او از دنیا رفتم تنها او را یک ضربت بزنید».
این گفتار، علاوه بر نهج البلاغه،[2] در منابع دیگر شیعه[3] و اهل سنت[4] نیز نقل شده است، و به نوعی از کثرت نقل و شهرت برخوردار است. بخش ابتدایی این سخن در جلوگیری از اشتباهی است که عبیدالله فرزند خلیفه دوم انجام داد و در قصاص کشته شدن پدر، اقوام و دوستان قاتل را نیز کشت.[5] امام علی(ع) با این گفتار تلاش می‌کند از بروز چنین عملی در میان فرزندان خود جلوگیری نماید. امام در ادامه سخن خود، نوع کشتن قاتل خویش را نیز معین کرده که باید تنها با یک ضربه باشد.
2. در تعبیر دیگری از امام علی(ع) چنین نقل شده است: «زمانی که من مُردَم؛ به همان شیوه‌ای که قاتل مرا کشت، او را بکش».[6]
3. پس از شهادت امام علی(ع)، امام حسن(ع) ابن ملجم را طلبید. او از امام درخواست کرد تا او را رها کند تا به جبران آن، معاویه را نیز به قتل برساند، اما امام شمشیر را به طرفش بلند کرد، ابن ملجم دستش را سپر کرد، و انگشت کوچک دست او، قطع شد. امام حسن(ع) ضربه دیگرى بر سرش زد و او را کشت.[7]
به نظر می‌رسد این نقل‌ها با سیره ائمه بزرگوار نزدیک‌تر است، به خصوص که از امام علی(ع) در مورد قاتلش چنین نقل شده است: «این اسیر را زندانی کنید. به او غذا و آب بدهید و با او خوش‌رفتار باشید».[8]
نقل‌های وارده درباره مثله کردن و آتش زدن ابن ملجم
با وجود روایات و گفتارهای تاریخی فوق و شهرت برخی از آنها، نقل‌های دیگری نیز وجود دارد که جای تأمل دارند؛ از جمله:
1. پس از شهادت امام علی(ع)؛ حسن بن علی(ع) به سوی عبدالرحمن بن ملجم رفت، او را از زندان خارج کرد تا قصاص نماید. در این هنگام مردم جمع شدند، بدن او را به نفت آغشته کردند، و گفتند او را آتش بزنیم. عبدالله بن جعفر، حسین بن علی(ع) و محمد بن حنفیه گفتند اجازه دهید تا دل خود را از او خنک کنیم؛ عبدالله بن جعفر دست و پاهایش را قطع کرد، او شکوه نکرد؛ میخ داغ به چشمان او کشید، باز گلایه نکرد و گفت: تو چشمان مرا به سرب سرمه می‌کنی. پس از آن سوره: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِى خَلَقَ * خَلَقَ الْانسَانَ مِنْ عَلَقٍ» را تا آخر خواند. چشمانش پُر از اشک شد. دستور دادند زبان او را قطع کنند؛ او ضجّه زد، به او گفتند: ای دشمن خدا! وقتی دست و پایت را می‌بریدیم ناله‌ای نکردی، اکنون چه شده است که ضجه می‌زنی؟ گفت: من اهل ناله کردن نیستم. الآن ناله می‌کنم؛ زیرا دوست ندارم در دنیا باشم و نتوانم ذکر خدا بگویم؛ سرانجام زبانش را بریدند و او را درون نمدی پیچیده و سوزاندند.[9] شبیه این نقل در برخی منابع دیگر نیز آمده است.[10]
2. امام علی(ع) فرمود: «اگر زنده ماندم نظر خود را درباره وى(ابن ‌ملجم) اجرا خواهم کرد و اگر از دنیا رفتم با او مانند قاتل پیامبران رفتار کنید، ابتدا او را بکشید و سپس در آتش بیندازیدش تا بسوزد».[11]
3. در برخی از منابع شیعه چنین نقل شده است: «امام حسن(ع) نشست و دستور داد ابن ملجم را بیاورند، پس او را آوردند. امام به او فرمود: اى دشمن خدا! امیرمؤمنان را کشتى و تباهى را در دین بزرگ کردى؟ پس دستور داد گردنش را زدند. ام‌هَیثَم دختر أسوَد نَخَعى خواست که جسدش را به وی دهند، و کار سوزاندنش را به او واگذارند، جنازه را تحویل او دادند و ام‌هیثم جسدش را به وسیله آتش سوزاند».[12]
4. در نقلی شبیه نقل فوق؛ برخی منابع تاریخی اهل سنت نیز چنین گفته‌اند:‌ پس از شهادت امام علی(ع)، امام حسن(ع) ابن ملجم را احضار کرد. او به امام حسن(ع) گفت: آیا مایلی یک کار براى تو انجام دهم که به خدا سوگند من هرچه با خدا عهد کردم، انجام می‌دهم. من در مکه سوگند یاد کردم که على و معاویه را بکشم یا این‌که در راه این قصد، جان خود را فدا کنم. اگر می‌خواهی مرا آزاد کن که با خدا عهد می‌کنم در هر صورت؛ او را بکشم و یا نکشم اما زنده بمانم، مجدد نزد تو بر گردم و دست به دست تو بگذارم تا مرا بکشی. امام حسن(ع) فرمود: «رهایت نمی‌کنم مگر آن‌که آتش دوزخ را به چشم خود ببینى. پس ابن ملجم را کشت. مردم هم او را در بوریا پیچیده در آتش انداختند و سوزاندند».[13]
بررسی روایات بخش دوم و مقایسه آنها با روایات بخش اول را می‌توان در ذیل نکاتی چنین بیان کرد:
الف. روایات مثله‌کردن و سوزاندن، مخالف روایات دسته اول هستند که منابع بسیاری بدان اشاره کرده و از شهرت بیشتری نیز برخوردارند.
ب. مُثله کردن؛ علاوه بر آن‌که خلاف آموزه‌های اسلامی است، در این مورد خاص نیز حضرت علی(ع) به صراحت، از مثله کردن قاتلش نهی کرده و چنین فرموده‌ است: «از پیامبر اسلام(ص) شنیدم که می‌فرمود: از مثله کردن دورى کنید هر چند درباره سگ گاز گیرنده باشد».[14]
ج. البته از برخی روایات - مانند روایت سوم و چهارم - برداشت می‌شود که گروهی از مردم - بدون آن‌که دستوری از امام حسن(ع) در این زمینه وجود داشته باشد - در حرکتی خودجوش و به دلیل شدت غضبی که از قاتل امام علی(ع) داشتند، جنازه او را سوزاندند که در این صورت، نمی‌توان انجام چنین رفتاری را به امام نسبت داد.
 

[1]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 3، ص 1125، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412ق.
[2]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 422، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[3]. مانند: اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 433، تبریز، نشر بنی‌هاشمی، چاپ اول، 1381ق.
[4]. مانند: ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 391، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 5، ص 148، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق.
[6]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 21، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج 3، ص 312، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.
[7]. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الاثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، محقق، مصحح، حسینی کوهکمری، عبداللطیف،‏ ص 162، قم، بیدار، 1401ق.
[8]. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 143، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1413ق؛ مغربی، قاضی نعمان‏، شرح الاخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع‏)، ج 2، ص 431، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[9]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 618، بیروت، دارالفکر، 1409ق؛ ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج 3، ص 28، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[10]. ر.ک: ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم‏، الامامة و السیاسة، تحقیق، شیری، علی، ج 1، ص 181، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1410ق.
[11]. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 134، قم، انتشارات رضی، چاپ اول، 1375ش؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 201، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق.
[12]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 22.
[13]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 7، ص 330، بیروت، دارالفکر، 1407ق؛ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق: خلیل شحادة، ج 2، ص 647، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[14]. نهج البلاغة، ص 422؛ تاریخ ‏الطبری، ج ‏5، ص 148.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها