لطفا صبرکنید
189052
- اشتراک گذاری
تاریخ و منابع اسلامى به ما مىگوید که خانه کعبه به دست آدم (ع) ساخته شده است و سپس در طوفان نوح آسیب دید و به وسیله ابراهیم خلیل (ع) تجدید بنا شد، و بعد از او قومى از عرب جرهم آن را بنا کردند، و باز روزگار آن را ویران کرد، عمالقه براى بار سوم آن را تجدید بنا کردند، و براى نوبت چهارم، قریش آن را تجدید بنا نمودند و بعد از آن که عبد الملک مروان متولى امر خلافت شد، حجاج بن یوسف خانهاى را که عبد اللَّه بن زبیر ساخته بود خراب نموده به شکل قبلىاش برگرداند. وضع کعبه بدین منوال باقى بود، تا آن که سلطان سلیمان عثمانى در سال نهصد و شصت روى کار آمد، سقف کعبه را تغییر داد. و چون در سال هزار و صد و بیست و یک هجرى احمد عثمانى متولى امر خلافت گردید، مرمتهایى در کعبه انجام داد، و بعد سیل عظیم سال هزار و سى و نه بعضى از دیوارهاى سمت شمال و شرق و غرب آن را خراب کرده بود. سلطان مراد چهارم، یکى از پادشاهان آل عثمان دستور داد آن را ترمیم کردند و کعبه دیگر دستکارى نشد تا امروز. اما در مورد نحوه ولادت حضرت علی (ع) و شکافته شدن دیوار کعبه کسی آن را مورد تردید قرار نداده است. هم منابع اهل سنت و هم شیعیان آن را بدون تردید نقل کرده اند. ولی بعد از ولادت حضرت علی (ع) نیز کعبه چندین بار بازسازی و یا تجدید بنا شده است، بنابراین به طور طبیعی باید آثار شکافی که برای تولد حضرت علی (ع) در کعبه ایجاد شده بود از بین رفته باشد و این مطلبی است که هیچ یک از شیعیان منکر آن نیستند، و اهمیتی هم ندارد که اثر آن شکاف به دلیل تجدید بنا از بین رفته باشد، چون آنچه که اهمیت دارد خود اعجاز شکاف کعبه هست که به طور حتم به وقوع پیوست و منابع معتبر شیعه و اهل سنت آن را به وفور بیان کرده اند.
لازم است برای رسیدن به پاسخ بهتر این سؤال، تاریخ مختصری از بازسازی این خانه مقدس را بدانیم. آنچه که از منابع روایی اسلام در این مورد به دست می آید، این است که کعبه نخستین خانه توحید است، و باسابقهترین معبدى است که در روى زمین وجود دارد. هیچ مرکزى پیش از آن مرکز نیایش و پرستش پروردگار نبوده است، خانهاى است که براى مردم و به سود جامعه بشری در نقطهاى که مرکز اجتماع و محلى پربرکت است ساخته شده است.
خانه کعبه به دست حضرت آدم (ع) ساخته شد و سپس در طوفان نوح آسیب دید و به وسیله ابراهیم خلیل (ع) تجدید بنا شد، حضرت علی (ع) در نهج البلاغه در این زمینه می فرماید: « آیا نمىبینید که خداوند مردم جهان را از زمان آدم تا به امروز به وسیله قطعات سنگى امتحان کرده و آن را خانه محترم خود قرار داده، سپس به آدم و فرزندانش دستور داد که به گرد آن طواف کنند».[1]
ابن شهرآشوب، از امیر المؤمنین (ع) روایت کرده است که در مورد معناى آیه: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ» در جواب مردى که پرسید: آیا کعبه اولین بیت است؟ حضرت فرموند: نه، قبل از کعبه خانههایى دیگر نیز بوده، لیکن کعبه اولین خانه مبارکى است که براى مردم بنا نهاده شد. خانهاى که در آن هدایت و رحمت و برکت است و اولین کسى که آن را بنا نهاد ابراهیم بود، و بعد از او قومى از عرب جرهم آن را بنا کردند، و باز روزگار آن را ویران کرد، عمالقه براى بار سوم آن را بنا کردند، و براى نوبت چهارم، قریش آن را تجدید بنا نمودند.[2]
بعد از آن که زمام امر کعبه به دست قصى بن کلاب، یکى از اجداد رسول خدا (ص) افتاد (یعنى قرن دوم قبل از هجرت) قصى آن را خراب کرد و از نو با استحکامى بیشتر بنا نمود و با چوب دوم (درختى شبیه به نخل) و کندههاى نخل آن را پوشانید، و این بنا همچنان بر جاى بود تا زمانى که عبد اللَّه زبیر در عهد یزید بن معاویه مسلط بر حجاز شد و یزید سردارى به نام حصین را برای ویران کردن آن فرستاد، و در اثر جنگ و سنگ هاى بزرگى که لشکر یزید با منجنیق به طرف شهر مکه پرتاب مىکردند، کعبه خراب شد و آتشهایى که باز با منجنیق به سوى شهر مىریختند، پرده کعبه و قسمتى از چوب های آن را سوزانید. بعد از آن که با مردن یزید جنگ تمام شد، عبد اللَّه بن زبیر به فکر افتاد، کعبه را خراب نموده بناى آن را تجدید کند، دستور داد گچى ممتاز از یمن آوردند، و آن را با گچ بنا نمود و حجر اسماعیل را جزء خانه کرد، و در کعبه را که قبلا در بلندى قرار داشت، تا روى زمین پائین آورد. و در برابر در قدیمى، درى دیگر کار گذاشت. تا مردم از یک در وارد شوند و از در دیگر خارج شوند و ارتفاع کعبه را 27 ذراع (تقریبا سیزده متر و نیم) قرار داد و چون از بنای آن فارغ شد، داخل و خارج آن را با مشک و عبیر معطر کرد، و آن را با جامهاى از ابریشم پوشانید، و در هفدهم رجب سال 64 هجرى از این کار فارغ گردید.
و بعد از آن که عبد الملک مروان متولى امر خلافت شد، حجاج بن یوسف خانهاى را که عبد اللَّه بن زبیر ساخته بود خراب نموده به شکل قبلىاش برگرداند. حجاج دیوار کعبه را از طرف شمال شش ذراع و یک وجب خراب نموده و به اساس قریش رسید و بناى خود را از این سمت بر آن اساس نهاد، و باب شرقى کعبه را که ابن زبیر پائین آورده بود در همان جاى قبلی آن (تقریبا یک متر و نیم یا دو متر بلندتر از کف) قرار داد و باب غربى را که عبد اللَّه اضافه کرده بود مسدود کرد، آن گاه زمین کعبه را با سنگ هایى که زیاد آمده بود فرش کرد.
وضع کعبه بدین منوال باقى بود، تا آن که سلطان سلیمان عثمانى در سال 960 روى کار آمد، سقف کعبه را تغییر داد و چون در سال هزار و صد و بیست و یک هجرى احمد عثمانى متولى امر خلافت گردید، مرمتهایى در کعبه انجام داد، و هنگامی که سیل عظیم سال هزار و سى و نه بعضى از دیوارهاى سمت شمال و شرق و غرب آن را خراب کرده بود، سلطان مراد چهارم، یکى از پادشاهان آل عثمان دستور داد آن را ترمیم کردند و کعبه دیگر تا به امروز دست کارى نشد.[3]
در مورد ولادت حضرت علی (ع) در کعبه کسی آن را مورد تردید قرار نداده است و همه مسلمانان چه شیعه، چه اهل سنت این اعجاز را پذیرفتند و در منابع معتبر شیعی این گونه آمده است که یزید بن قعنب می گوید: من با عباس بن عبد المطلب و جمعى از عبد العزى برابر خانه کعبه نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین (ع) که نه ماه به او آبستن بود آمد و درد زائیدن داشت؛ گفت خدایا من به تو ایمان دارم و بدان چه از نزد تو آمده است؛ از رسولان و کتاب ها مؤمن هستم و به سخن جدم ابراهیم خلیل (ع) تصدیق دارم و او است که این بیت عتیق را ساخته به حق آن که این خانه را ساخته و به حق مولودى که در شکم من است، این ولادت را بر من آسان کن، یزید بن قعنب می گوید: ما به چشم خود دیدیم که خانه خدا از پشت شکافت و فاطمه به درون آن رفت و از دیده ما نهان شد و دیوار به هم آمد و خواستیم قفل در خانه را بگشائیم، ولی گشوده نشد و دانستیم که این امر از طرف خداى عز و جل است و پس از چهار روز بیرون آمد و امیر المؤمنین را در دست داشت و سپس گفت من بر همه زنان گذشته فضیلت دارم؛ زیرا آسیه بنت مزاحم خدا را به نهانى پرستید؛ در آن جا که پرستش خدا خوب نبود جز از روى ناچارى، و مریم دختر عمران نخل خشک را به دست خود جنبانید تا از آن خرماى تازه چید و خورد و من در خانه محترم خدا وارد شدم و از میوه بهشت و بار و برگش خوردم و چون خواستم بیرون آیم یک هاتفى آواز داد اى فاطمه نام فرزندت را على بگذار که او على است و خداى اعلى می فرماید: من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تادیبش نمودم و غامض علم خود را به او آموختم و او است که بتها را در خانه من می شکند و او است که در بام خانهام اذان می گوید و مرا تقدیس و تمجید می کند خوشا به حال کسى که او را دوست دارد و فرمان بردار او است و بدا به حال کسى که او را دشمن دارد و نافرمانى او کند.[4] در میان دانشمندان اهل تسنن نیز گروه زیادی به این حقیقت تصریح نموده و آن را یک فضیلت بینظیر خواندهاند. به عنوان مثال حاکم نیشابوری در مستدرک می گوید: در اخبار متواتر آمده است که «فاطمه بنت اسد»، حضرت على (ع) را در درون خانه کعبه، به دنیا آورد.[5]
همچنین ساعدی به نقل از صحاح ششگانه اهل سنت می گوید: بنا به قولى حضرت على (ع) در روز جمعه، 13 رجب، سى سال از «عام الفیل» گذشته، و 23 سال به هجرت پیغمبر اکرم (ص) مانده، در مکّه مکرّمه درون خانه کعبه متولد شد و به قول دیگر، 25 سال پس از «عام الفیل»، و دوازده سال پیش از بعثت، ولادت یافته است و به قول دیگر، ده سال پیش از بعثت، متولد شده و پیش از حضرت على (ع) هیچ فرزندى در خانه کعبه، تولّد نیافته است.[6]
با توجه به این مطالب روشن می شود که شیعه و اهل تسنن باور دارند که معجزه شکاف کعبه یقینی است و تولد حضرت علی (ع) در داخل کعبه انجام گرفت. بنابراین، با توجه به تخریب و تجدید بنای کعبه در سال های بعد از ولادت و زندگی حضرت علی (ع) به طور طبیعی باید آثار شکاف به وجود آمده در هنگام ورود مادر امیرالمؤمنین (ع) به داخل کعبه از بین رفته باشد و این حقیقتی است که کسی نمی تواند منکر آن باشد و کسی از شیعیان علی (ع) نیز منکر این حقیقت نیست، ولی آنجه که شیعه به آن می بالد این است که این معجزه از آن کسی است که او یگانه مولود کعبه است و شیعه مفتخر به پیروی از او است. و اهمیتی هم ندارد که اثر آن شکاف به دلیل تجدید بنا از بین رفته باشد؛ چون آنچه که اهمیت دارد خود اعجاز شکاف کعبه هست که به طور حتم به وقوع پیوست و منابع معتبر شیعه و اهل سنت آن را به وفور بیان کرده اند.
[1] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه قاصعه.
[2] بحرانی، سید هاشم، تفسیر البرهان، ج1 ، ص661، ح 36، بنیاد بعثت ،چاپ اول، تهران، 1416ق.
[3] موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، ج3 ،ص 555، جامعه مدرسین، قم، 1374ش.
[4] شیخ صدوق، امالی، ترجمه کمره ای، ص133، ناشر اسلامیه، چاپ ششم، تهران، 1376ش.
[5] حاکم نیشابوری، محمد، مستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص483، ناشردارالمعرفة، چاپ دوم، بیروت، 1406ق.
[6] ساعدی، محمد باقر، فضائل پنج تن (ع) در صحاح ششگانه اهل سنت، ج 1، ص304، فیروزآبادی، چا اول، قم، 1374ش، به نقل از نور الابصار، ص 69.