لطفا صبرکنید
18527
- اشتراک گذاری
حمره به معنای رنگ قرمز است و مراد از حمره مشرقیه نور قرمزی است که در آسمان دیده می شود.
در فقه از دو حمره مشرقیه صحبت شده است:1-حمره مشرقیه که در زمان غروب خورشید دیده می شود. 2- حمره مشرقیه ای که در زمان طلوع خورشید دیده می شود. اما بحث ذهاب( رفتن) حمره مشرقیه در تعیین وقت نماز مغرب در روایات آمده است. منظور از ذهاب حمره مشرقیه؛ این است که بعد از غروب حسی خورشید در مغرب، در ناحیه شرق سرخی ایجاد می شود که نشان دهنده غروب خورشید و به اصطلاح روایات " استتار قرص" است. این سرخی ابتدا به محاذی بالای سر انسان می رسد و سپس در سراسر مشرق، ناپدید می شود. عده ای از فقها، در تحقق وقت مغرب، استتار قرص را کافی می دانند و عده دیگر، رسیدن این سرخی را به بالای سر، شرط تحقق استتار قرص می دانند ولی در نهایت عده دیگر (که بسیار کم تعدادند و احتمالاً از باب احتیاط بیشتر، چنین نظریه ای را داده اند)، در تحقق غروب شرعی، از بین رفتن کامل حمره مشرقیه را در سراسر مشرق، لازم می دانند.
حمره به معنای رنگ قرمز است و مراد از حمره مشرقیه نور قرمزی است که در آسمان دیده می شود. ذهاب حمره مشرقیه یک اصطلاح فقهی است که به معنای از بین رفتن قرمزی طرف مشرق است. وقتی خورشید غروب می کند و پنهان می شود، یک قرمزی در جهت مقابل غروب خورشید (در طرف مشرق) پدیدار می شود، بعد از آن که قرص شمس از افق در جانب مغرب پایین رفت سرخى که در جانب مشرق هست میل به ارتفاع مىنماید، و هر قدر که قرص آفتاب پایینتر مىرود قرمزی از جانب مشرق بالاتر مىرود تا آن که آن به بالای سر مىرسد. البته این قرمزی در هنگام صبح نیز در مشرق پدید می آید که به آن نیز، حمره مشرقیه می گویند، ولی از آن جا که در روایات چنین تعبیری درباره تحدید نماز صبح به حدوث یا ذهاب حمره مشرقیه نیامده است[1]، ما تنها پیرامون ذهاب حمره مشرقیه (در هنگام مغرب) بحث می کنیم.
استتار (پنهان شدن) خورشید یک امر واقعی است که هر روز اتفاق می افتد . منظور از "استتار قرص" زمانی است که خورشید در آسمان دیده نمی شود.
همه علماء اسلام در این اتفاق نظر دارند که وقت نماز مغرب، زمانی است که خورشید در واقع، غروب کند[2] اما بحث در این است که غروب خورشید در افق چگونه محقق می شود؟ همین مقدار که خورشید در افق دیده نشود کفایت می کند؟ یا علاوه بر آن باید آن نور قرمزی نیز که در آسمان ایجاد شده است در قسمت مشرق آسمان باقی نمانده باشد.
در این زمینه در میان فقها سه نظریه وجود دارد:
1- استتار قرص خورشید به تنهایی علامت غروب و اول وقت نماز مغرب است.[3] یعنى همین که قرص شمس پایین رفته و در افق، به صورت حسی دیده نشود (مانعی مانند ابر و گرد و غبار در کار نباشد)، مغرب شده است. بنابر این نظر برای تحقق وقت نماز مغرب، استتار شمس در افق حسی کفایت می کند چه حمره مشرقیه موجود باشد یا نباشد.
این قول از نظر برخی از فقهاء شیعه ضعیف[4] و موافق مذهب عامه شمرده شده است[5].
2- رسیدن حمره به بالای سر انسان علامت وقت مغرب است. بر طبق این نظریه اول وقت نماز مغرب زمانی است که علاوه بر استتار قرص خورشید،حمره مشرقیه به بالای سرانسان (وسط آسمان) برسد.
3- انتفاء (از بین رفتن) حمره از سراسر مشرق (مقابل مغرب) علامت غروب است. بر طبق این نظریه رسیدن حمره مشرقیه به بالای سر کفایت نمی کند.و لازم است حمره در تمام ناحیه مشرق از بین رفته باشد(اگر چه در ناحیه غرب باقی باشد). این نظریه در کتاب "مقنعه" شیخ مفید آمده و به ایشان نسبت داده شده است و بعد از شیخ مفید، به شیخ طوسی نیز منتسب شده است.[6]
علت تعدد نظریات در این زمینه ، وجود روایات متعدد در این زمینه و نحوه استفاده از آنها است.
دلیل کسانی که تنها استتار قرص خورشید را برای دخول وقت کافی می دانند و ذهاب حمره مشرقیه را معتبر نمی دانند روایاتی است که زمان استتار خورشید را وقت نماز مغرب و جواز افطار برای روزه دار، می داند. این روایات عبارتند از:
1-صحیحه (یا حسنه) زراره؛امام باقر(ع) می فرماید: "وقت مغرب زمانی است که قرص ناپدید شود".[7]
2-امام باقر(ع) در صحیحه دیگری می فرماید: " ...هرگاه خورشید پنهان شود، وقت مغرب و عشاء داخل می شود."[8]
3-موثقه إسماعیل بن الفضل الهاشمی از امام صادق(ع): "پیامبر گرامی هرگاه خورشید پنهان می شد نماز را اقامه می کردند."[9]
4-موثقه إسماعیل بن جابر از أبی عبد اللَّه (ع):" از امام (ع) وقت مغرب را پرسیدم؛ فرمود: بین غروب خورشید تا از بین رفتن شفق."[10]
5-صحیحه صفوان بن مهران جمال:" امام صادق (ع) در جواب وی فرمود: هرگاه قرص ناپدید شد، نماز مغرب را اقامه کن...."[11]
اینها بخشی از روایاتی است که در این زمینه وجود دارد برای اطلاع از روایات بیشتری در این زمینه به کتاب ارزشمند "التنقیح فی شرح العروة الوثقی"مراجعه فرمائید.[12]
کسانی که ذهاب حمره مشرقیه را شرط دانسته اند به ادله زیر استدلال کرده اند:
1- این قول را نسبت به قول دیگر( کفایت استتار شمس) مشهورتر است و فقهای بیشتری بر این نظرند.
2- روایاتی که رعایت ذهاب حمره مشرقیه را واجب می دانند.
3- رعایت ذهاب حمره مشرقیه و قرار گرفتن آن تا بالای سر مطابق احتیاط است. و روایات رعایت از بین رفتن حمره مشرقیه در سراسر مشرق را، احتیاط مضاعف می دانند.[13]
البته این ادله توسط قائلین به عدم رعایت ذهاب حمره مشرقیه نقد شده است. مهم ترین ادله قائلین به رعایت ذهاب حمره مشرقیه، تعدادی از روایات موجود و موافق احتیاط بودن این قول است. در باب نقد روایات فقط به این مقدار بسنده می کنیم که:
روایات قول اشهر( یعنی روایات رعایت ذهاب حمره مشرقیه) در نزد قائلین به کفایت استتار قرص شمس، ضعیف السند و ضعیف الدلالة است.[14] و می گویند: رعایت ذهاب حمره مشرقیه را احیاناً از باب استحباب است نه از باب لزوم و ایجاب.
اما موافق احتیاط بودن این نظریه نیز توسط قائلین به کفایت استتار شمس نقد شده است. آنان می گویند: قرآن می فرماید: "نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریکى شب [نیمه شب] برپا دار".[15] از جایی که "غسق" به معنای نیمه شب است،پس باید در تمام بین این دو فاصله ( وقت ظهر تا نیمه شب) شانیت اقامه یکی از فرائض را داشته باشد، از طرفی روایات معتبره ای داریم که می فرماید" وقت نماز ظهر و عصر تا قبل از مغرب است."[16] پس چون که قطعا قبل از ذهاب حمره مشرقیه خورشید غروب کرده است، پس بین غروب خورشید تا ذهاب حمره مشرقیه، نماز ظهر و عصر نمی توان انجام داد. و این خلاف معنای آیه است. پس آن چه که ادعای احتیاط در آن می شد، مخالف احتیاط است، زیرا مستلزم جواز تأخیر "ظهرین" تا بعد از استتار قرص و قبل از ذهاب حمره مشرقیه است.
این برخی از استدلالهای قائلین به عدم وجوب رعایت ذهاب حمره مشرقیه است. البته ذکر این استدلال ها، به معنای قبول آنان نمی باشد و نقد آنان در محل خودش آمده است.
[1]برخی از فقهاء انتهای فضیلت نماز صبح را "حدوث حمره مشرقیه" ذکر کرده اند ولی چنین تعبیری در روایات وجود ندارد.
نک: خوئی، ابوالقاسم، موسوعة الامام الخوئی،ج11، ص160، موسسة احیاء آثار الامام الخوئی، بیتا.
[2]نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج7، ص 106،دار احیاءالتراث العربی، بیروت.
[3]این نظر در کتاب جواهر الکلام به شیخ صدوق در کتاب "العلل"، سید مرتضی، سلار و از متأخرین صاحب مدارک،کاشانی و.. نک: جواهر الکلام، ج 7، ص 106.
[4]البته این قول به تعداد کثیری از علماء شیعه نسبت داده شده است. نک: خوئی ، ابوالقاسم، التنقیح فی شرح العروة الوثقی،ج6، ص 239. همان طور که خود صاحب التنقیح این قول را پسندیده است.
[5] الجزیری، عبدالرحمان، الفقه علی مذاهب الاربعه،ج1، ص107،المکتبة العصریة، بیروت،1426.
[6]شفتی، سید محمد باقر، تحفة الابرار الملتقط من آثار ائمة الاطهار،ج1،ص157،انتشارات کتابخانه مسجد سید، اصفهان، 1409؛ عده ای این قول را دارای شهرت عملی و فتوایی دانسته اند، نک: جواهر الکلام، ج7، ص109.
[7]کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج3، ص279، ح 5، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365.
[8]حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه،ج4، ص 183، آل البیت، قم، 1409.
[9]وسائل الشیعه،ج4، ص182.
[10]وسائل الشیعه،ج4، ص182.
[11]وسائل الشیعه،ج4، ص193.
[12] خویی.سید ابوالقاسم ،التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج6،از ص 239تا 270.
[13]جواهر الکلام،ج7، ص121. همچنین صاحب وسائل الشیعه وجوهی را برای ترجیح روایات لزوم رعایت ذهاب مشرقیه ذکر می کند، از جمله؛ به احتیاط نزدیک تر است، در جمع بین احادیث به این نظریه می رسیم، از باب حمل مجمل بر مبین یا مطلق بر مقید است، احادیثی که استتار قرص را کافی می داند مطابق نظر عامه است، نظر رعایت ذهاب حمره مشرقیه بین اصحاب ما شهرت فتوایی دارد. نک وسائل الشیعه، ج4، ص 177و 178.
[14]التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج6، ص 262. نقد این روایات را در همین کتاب از صفحه 240تا 261 ببینید.
[15]اسراء،78.
[16]التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج6، ص264.