جستجوی پیشرفته
بازدید
7311
آخرین بروزرسانی: 1397/07/03
خلاصه پرسش
ارتباط حارث اعور با امام علی(ع) چگونه بود؟
پرسش
لطفاً در مورد حارث بن عبدالله همدانی توضیح دهید. و این‌که آیا ایشان زمانی در گمراهی بوده‌اند؟
پاسخ اجمالی
««حارث ‌بن عبدالله ‌بن کعب ‌بن اسد بن خالد (یخلُد) بن حوث[1] همدانی» یکی از یاران شناخته‌شده امام علی(ع) است. در برخی منابع، نام پدر وی را «عبید» نیز گفته‌اند. [2]
در برخی منابع رجالی کهن، از شخصی به نام حارث بن قیس الاعور نیز یاد شده[3] که شاید فرد دیگری بوده و یا آن‌که پدر حارث، دو نام داشته است.
به هر حال، او از قبیله همدان - یکی از قبایل یمنی - بود، که بخشی از آنان پس از تأسیس شهر کوفه، به این شهر کوچ کردند.[4]
کنیه حارث، «ابو زهیر» بود[5] و چون فقط یک چشم داشت به «حارث اَعوَر» شهرت یافت.[6]
در منابع تاریخی گزارشی از سال تولد ایشان وجود ندارد.
حارث از امام علی(ع)، عبدالله بن مسعود و زید بن ثابت حدیث نقل کرده است.
علاوه بر روایات بسیاری که به نقل از او در منابع فریقین وجود دارد،‌ شیخ طوسی نام حارث را در میان اصحاب امام مجتبی(ع) نیز آورده است. [7] در تفسیر فرات کوفی نیز روایتی از وی به نقل از امام حسین(ع) وجود دارد.[8]
حارث در دوران خلافت عثمان از قاریان کوفه بود که به همراه مالک اشتر نخعی، علیه سعید بن عاص شوریده و به مدینه رفته و از عثمان خواستار عزل وی شدند. همین مخالفت‌ها موجب شد که عثمان آنان را به شام تبعید کند. [9] البته وی هنگام شدت گرفتن اعتراضاتِ منتهی به قتل عثمان، در مدینه حضور داشت. در ادامه او از نخستین افرادی بود که در مدینه با امام علی(ع) بیعت کرد.[10]
حضرتشان هنگام فراخواندن لشکریان خود، از حارث کمک می‌خواست.[11] از او به عنوان پرچمدارِ علی(ع) نیز یاد شده است.[12]
حارث اعور سخنان امام علی(ع) را می‌نگاشت. [13] از دیدگاه برخی، او نخستین گردآورنده خطبه‌های امام علی(ع) بود. [14] در گزارشی آمده است که حارث به تشویق حضرت علی(ع) اوراقی خرید و پس از آن، علوم و احادیث بسیاری از آن‌حضرت را در آن نوشت. [15]
کتابی به نام «المسائل التی أخبر بها أمیرالمؤمنین الیهودی» به حارث اعور منسوب است. «عمرو بن میمون» مطالب این کتاب را به واسطه «ابواسحاق سَبیعی» از «حارث» از «امام علی(ع)» نقل کرده است.[16] متن این رساله را شیخ صدوق با سندی دیگر نقل کرده است.[17]
منابع رجالی اهل‌سنّت، در ارتباط با او مواضع مختلفی را ابراز کرده‌اند. برخی او را در شمار ثقات آورده،[18] و از او با عناوینی؛ مانند علامه، فقیه، امام و کثیر العلم یاد کرده‌[19] و او را یکی از پنج فقیه سرشناس کوفه دانسته‌اند. [20] اما برخی وی را ضعیف شمرده و در وثاقتش تردید کرده‌اند،[21] از آن‌رو که یکی از راویان به نام «عامر بن شراحیل شعبی» با آن‌که از حارث روایت کرده، اما او را کذّاب دانسته است. [22] احتمالاً به همین دلیل، بخاری و مسلم‌ بن حجاج، توجه کمتری به روایات او داشته‌اند.
البته برخی از اندیشمندان اهل‌سنت، دروغ‌گو بودن حارث در نقل حدیث را نپذیرفته و گزارش عامر بن شراحیل را این‌گونه تفسیر کرده‌اند که حارث در نقل حدیث دروغ نمی‌گفته بلکه تنها باورهایی نادرست داشته است،[23] یا این‌که تنها در سخنان روزمره دروغ می‌گفته[24] و یا این‌که دروغ‌های او عمدی نبوده است[25] و یا آن‌که دروغی از او گزارش نشده، ولی به سبب محبت شدیدش به امام علی(ع) چنین تهمتی به او زده شد.[26]
در منابع شیعی گزارش گفت‌وگوی محبت‌آمیزی از حارث و امام علی(ع) نقل شده است که در فرازی از آن اشاره شده که افراد محتضر هنگام مرگ با امام علی(ع) ملاقاتی خواهند داشت. [27] سید حمیری نیز این موضوع را در قالب شعر مشهور (یا حار همدان من یمت یرنی) بیان کرده و این سخن امام علی(ع) در کتاب‌های کلامی شیعی نیز مورد بررسی و گفت‌وگو قرار گرفته است.[28]
حارث اعور در سال 65ق، در دوران عبدالله بن زبیر، در کوفه درگذشت، و عبدالله بن یزید (عامل ابن زبیر در کوفه) بر پیکر وی نماز گزارد.[29]
 

[1]. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، ج ‏6، ص 208، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[2]. ابن أبی‌حاتم رازی، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ج 3، ص 78، حیدرآباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، چاپ اول، 1271ق.
[3]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، ص 100، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، 1409 ق.     
[4]. کحاله‏، عمر رضا، معجم ‏قبائل ‏العرب، ج ‏1، ص 1225، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ هفتم، 1414ق.
[5]. بخاری، محمد بن إسماعیل، التاریخ الکبیر، ج 2، ص 273، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیة، بی‌تا.
[6]. سمعانى‏، عبدالکریم بن محمد، الأنساب، ج ‏1، ص 315، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، چاپ اول، 1382ق.
[7]. طوسى، محمد بن حسن‏، الأبواب(رجال الطوسی)، ص 94، قم، مؤسسة النشر الاسلامی‏، چاپ سوم‏، 1373ش.
[8]. کوفى، فرات بن ابراهیم‏، تفسیر فرات الکوفی، ص 563، تهران، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی‏، چاپ اول‏، 1410ق.
[9]. کتاب الفتوح، ج 2، ص 386،  بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1411ق.
[10]. مفید، محمد بن محمد، الجمل و النُصرة لسید العترة فی حرب البصره، ص 109، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول‏، 1413ق.
[11]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص 121، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، چاپ دوم‏، 1404ق؛ ابن اعثم کوفی، أبو محمد أحمد، کتاب الفتوح، ج 2، ص 544.
[12]. اربلى، على بن عیسى‏، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج ‏1، ص 115، تبریز، بنى هاشمى‏، چاپ اول‏، 1381ق.
[13]. برای نمونه؛ ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 141، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[14]. شوشتری، محمد تقی، بهج ‌الصباغة فی شرح نهج ‌البلاغة، مقدمه مؤلف، ج 1، ص 23، تهران، امیر کبیر، چاپ اول، 1376ش.
[15]. الطبقات الکبرى، ج ‏6، ص 209.
[16]. طوسی، محمد بن حسن، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، ص 319، قم، مکتبة المحقق الطباطبائی‏، چاپ اول‏، 1420ق.
[17]. صدوق، محمد بن على،‏ الخصال، ج 2، ص 365 – 382، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول‏، 1362ش. 
[18]. ابن شاهین، عمر بن أحمد، تاریخ أسماء الثقات، ص 71، کویت، الدار السلفیة، چاپ اول، 1404ق. 
[19]. ذهبی، محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، ج 4، ص 152، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405ق؛  تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، ج 5، ص 252؛ ابن عساکر، على بن حسن‏، تاریخ مدینة دمشق، ج ‏34، ص 265، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1415ق.
[20]. ابن عدی، أبو أحمد، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج 2، ص 451، بیروت، الکتب العلمیة، چاپ اول، 1418ق.
[21]. الطبقات الکبرى، ج ‏6، ص 209؛ دارقطنی، علی بن عمر، الضعفاء الضعفاء و المتروکون، ج 2، ص 148، مدینه، مجلة الجامعة الإسلامیة، 1403ق.
[22]. التاریخ الکبیر، ج 2، ص 273؛ ذهبی، محمد بن أحمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 1، ص 435، بیروت، دار المعرفة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1382ق.
[23]. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، ج ‏2، ص 339، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، بی‌تا.
[24]. ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج 2، ص 147، هند، مطبعة دائرة المعارف النظامیة، چاپ اول، 1326ق.
[25]سیر اعلام النبلاء ج 4، ص 153.
[26]. ابن عبدالبر نمری، یوسف بن عبدالله، جامع بیان العلم و فضله، ج 2، ص 1100، عربستان سعودی، دار ابن الجوزی، چاپ اول، 1414ق.
[27]. مفید، محمد بن محمد، کتاب الامالی، ص 3 - 7، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول،‏ 1413ق؛ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص 625 ـ 627، قم، دار الثقافة، چاپ اول‏، 1414ق.
[28]. مفید، محمدبن محمد، أوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص 73 ـ 74، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ اول‏، 1413ق.
[29]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ‏11، ص 663، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ الطبقات ‏الکبرى، ج ‏6، ص 210.««حارث ‌بن عبدالله ‌بن کعب ‌بن اسد بن خالد (یخلُد) بن حوث[1] همدانی» یکی از یاران شناخته‌شده امام علی(ع) است. در برخی منابع، نام پدر وی را «عبید» نیز گفته‌اند. [2]
در برخی منابع رجالی کهن، از شخصی به نام حارث بن قیس الاعور نیز یاد شده[3] که شاید فرد دیگری بوده و یا آن‌که پدر حارث، دو نام داشته است.
به هر حال، او از قبیله همدان - یکی از قبایل یمنی - بود، که بخشی از آنان پس از تأسیس شهر کوفه، به این شهر کوچ کردند.[4]
کنیه حارث، «ابو زهیر» بود[5] و چون فقط یک چشم داشت به «حارث اَعوَر» شهرت یافت.[6]
در منابع تاریخی گزارشی از سال تولد ایشان وجود ندارد.
حارث از امام علی(ع)، عبدالله بن مسعود و زید بن ثابت حدیث نقل کرده است.
علاوه بر روایات بسیاری که به نقل از او در منابع فریقین وجود دارد،‌ شیخ طوسی نام حارث را در میان اصحاب امام مجتبی(ع) نیز آورده است. [7] در تفسیر فرات کوفی نیز روایتی از وی به نقل از امام حسین(ع) وجود دارد.[8]
حارث در دوران خلافت عثمان از قاریان کوفه بود که به همراه مالک اشتر نخعی، علیه سعید بن عاص شوریده و به مدینه رفته و از عثمان خواستار عزل وی شدند. همین مخالفت‌ها موجب شد که عثمان آنان را به شام تبعید کند. [9] البته وی هنگام شدت گرفتن اعتراضاتِ منتهی به قتل عثمان، در مدینه حضور داشت. در ادامه او از نخستین افرادی بود که در مدینه با امام علی(ع) بیعت کرد.[10]
حضرتشان هنگام فراخواندن لشکریان خود، از حارث کمک می‌خواست.[11] از او به عنوان پرچمدارِ علی(ع) نیز یاد شده است.[12]
حارث اعور سخنان امام علی(ع) را می‌نگاشت. [13] از دیدگاه برخی، او نخستین گردآورنده خطبه‌های امام علی(ع) بود. [14] در گزارشی آمده است که حارث به تشویق حضرت علی(ع) اوراقی خرید و پس از آن، علوم و احادیث بسیاری از آن‌حضرت را در آن نوشت. [15]
کتابی به نام «المسائل التی أخبر بها أمیرالمؤمنین الیهودی» به حارث اعور منسوب است. «عمرو بن میمون» مطالب این کتاب را به واسطه «ابواسحاق سَبیعی» از «حارث» از «امام علی(ع)» نقل کرده است.[16] متن این رساله را شیخ صدوق با سندی دیگر نقل کرده است.[17]
منابع رجالی اهل‌سنّت، در ارتباط با او مواضع مختلفی را ابراز کرده‌اند. برخی او را در شمار ثقات آورده،[18] و از او با عناوینی؛ مانند علامه، فقیه، امام و کثیر العلم یاد کرده‌[19] و او را یکی از پنج فقیه سرشناس کوفه دانسته‌اند. [20] اما برخی وی را ضعیف شمرده و در وثاقتش تردید کرده‌اند،[21] از آن‌رو که یکی از راویان به نام «عامر بن شراحیل شعبی» با آن‌که از حارث روایت کرده، اما او را کذّاب دانسته است. [22] احتمالاً به همین دلیل، بخاری و مسلم‌ بن حجاج، توجه کمتری به روایات او داشته‌اند.
البته برخی از اندیشمندان اهل‌سنت، دروغ‌گو بودن حارث در نقل حدیث را نپذیرفته و گزارش عامر بن شراحیل را این‌گونه تفسیر کرده‌اند که حارث در نقل حدیث دروغ نمی‌گفته بلکه تنها باورهایی نادرست داشته است،[23] یا این‌که تنها در سخنان روزمره دروغ می‌گفته[24] و یا این‌که دروغ‌های او عمدی نبوده است[25] و یا آن‌که دروغی از او گزارش نشده، ولی به سبب محبت شدیدش به امام علی(ع) چنین تهمتی به او زده شد.[26]
در منابع شیعی گزارش گفت‌وگوی محبت‌آمیزی از حارث و امام علی(ع) نقل شده است که در فرازی از آن اشاره شده که افراد محتضر هنگام مرگ با امام علی(ع) ملاقاتی خواهند داشت. [27] سید حمیری نیز این موضوع را در قالب شعر مشهور (یا حار همدان من یمت یرنی) بیان کرده و این سخن امام علی(ع) در کتاب‌های کلامی شیعی نیز مورد بررسی و گفت‌وگو قرار گرفته است.[28]
حارث اعور در سال 65ق، در دوران عبدالله بن زبیر، در کوفه درگذشت، و عبدالله بن یزید (عامل ابن زبیر در کوفه) بر پیکر وی نماز گزارد.[29]
 

[1]. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، ج ‏6، ص 208، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[2]. ابن أبی‌حاتم رازی، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ج 3، ص 78، حیدرآباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، چاپ اول، 1271ق.
[3]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، ص 100، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، 1409 ق.     
[4]. کحاله‏، عمر رضا، معجم ‏قبائل ‏العرب، ج ‏1، ص 1225، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ هفتم، 1414ق.
[5]. بخاری، محمد بن إسماعیل، التاریخ الکبیر، ج 2، ص 273، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیة، بی‌تا.
[6]. سمعانى‏، عبدالکریم بن محمد، الأنساب، ج ‏1، ص 315، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، چاپ اول، 1382ق.
[7]. طوسى، محمد بن حسن‏، الأبواب(رجال الطوسی)، ص 94، قم، مؤسسة النشر الاسلامی‏، چاپ سوم‏، 1373ش.
[8]. کوفى، فرات بن ابراهیم‏، تفسیر فرات الکوفی، ص 563، تهران، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی‏، چاپ اول‏، 1410ق.
[9]. کتاب الفتوح، ج 2، ص 386،  بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1411ق.
[10]. مفید، محمد بن محمد، الجمل و النُصرة لسید العترة فی حرب البصره، ص 109، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول‏، 1413ق.
[11]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص 121، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، چاپ دوم‏، 1404ق؛ ابن اعثم کوفی، أبو محمد أحمد، کتاب الفتوح، ج 2، ص 544.
[12]. اربلى، على بن عیسى‏، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج ‏1، ص 115، تبریز، بنى هاشمى‏، چاپ اول‏، 1381ق.
[13]. برای نمونه؛ ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 141، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[14]. شوشتری، محمد تقی، بهج ‌الصباغة فی شرح نهج ‌البلاغة، مقدمه مؤلف، ج 1، ص 23، تهران، امیر کبیر، چاپ اول، 1376ش.
[15]. الطبقات الکبرى، ج ‏6، ص 209.
[16]. طوسی، محمد بن حسن، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، ص 319، قم، مکتبة المحقق الطباطبائی‏، چاپ اول‏، 1420ق.
[17]. صدوق، محمد بن على،‏ الخصال، ج 2، ص 365 – 382، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول‏، 1362ش. 
[18]. ابن شاهین، عمر بن أحمد، تاریخ أسماء الثقات، ص 71، کویت، الدار السلفیة، چاپ اول، 1404ق. 
[19]. ذهبی، محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، ج 4، ص 152، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405ق؛  تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، ج 5، ص 252؛ ابن عساکر، على بن حسن‏، تاریخ مدینة دمشق، ج ‏34، ص 265، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1415ق.
[20]. ابن عدی، أبو أحمد، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج 2، ص 451، بیروت، الکتب العلمیة، چاپ اول، 1418ق.
[21]. الطبقات الکبرى، ج ‏6، ص 209؛ دارقطنی، علی بن عمر، الضعفاء الضعفاء و المتروکون، ج 2، ص 148، مدینه، مجلة الجامعة الإسلامیة، 1403ق.
[22]. التاریخ الکبیر، ج 2، ص 273؛ ذهبی، محمد بن أحمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 1، ص 435، بیروت، دار المعرفة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1382ق.
[23]. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، ج ‏2، ص 339، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، بی‌تا.
[24]. ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج 2، ص 147، هند، مطبعة دائرة المعارف النظامیة، چاپ اول، 1326ق.
[25]سیر اعلام النبلاء ج 4، ص 153.
[26]. ابن عبدالبر نمری، یوسف بن عبدالله، جامع بیان العلم و فضله، ج 2، ص 1100، عربستان سعودی، دار ابن الجوزی، چاپ اول، 1414ق.
[27]. مفید، محمد بن محمد، کتاب الامالی، ص 3 - 7، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول،‏ 1413ق؛ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص 625 ـ 627، قم، دار الثقافة، چاپ اول‏، 1414ق.
[28]. مفید، محمدبن محمد، أوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص 73 ـ 74، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ اول‏، 1413ق.
[29]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ‏11، ص 663، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ الطبقات ‏الکبرى، ج ‏6، ص 210.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها