لطفا صبرکنید
بازدید
11659
11659
آخرین بروزرسانی:
1393/07/29
کد سایت
fa7293
کد بایگانی
7081
نمایه
آموزه ها و مناسک دینی پلی برای رسیدن به سعادت
طبقه بندی موضوعی
دین|مصالح و مفاسد در احکام دین
اصطلاحات
سعادت ، خوشبختی
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
نگاه آلی به آموزه ها و مناسک دینی را شرح دهید؟
پرسش
نگاه آلی به آموزه ها و مناسک دینی را شرح دهید؟
پاسخ اجمالی
دیدگاه آلی نسبت به آموزه ها و مناسک دینی مبتنی بر این مطلب است که در دین، هدف و غایتی والا برای انسان وجود دارد که همان تقرب الی الله است که با تعابیر مختلفی از آن یاد می شود؛ و آموزه ها و مناسک دینی اساساً برنامۀ نیل به این غایت و وسیله تحقق آن می باشد. این دیدگاه مخالف قشریگری در مورد مناسک بوده و توجه اصلی را به هدف و غایت این امور معطوف داشته است.
بُعد مثبت این دیدگاه در این است که ما را به معرفت نسبت به هدف و فلسفه و محتوای اصلی این مناسک و آموزه ها فرا می خواند که البته از ضروری ترین امور است و اساساً قشریگری در امور دینی بدون توجه به باطن و بدون معرفت به هدف آنها مورد نهی بزرگان بوده؛ چرا که اعمال خالی از محتوای معرفتی و معنوی نتیجه ای دینی در پی نداشته و چه بسا باعث نفاق و دوری از حق خواهد بود؛ از این روی در روایات زیادی به ضرورت معرفت نسبت به اعمال و عبادات و مناسک تأکید شده است.
اما لغزشی که در دیدگاه آلی صرف نسبت به مناسک دینی وجود دارد در این نکته نهفته است که هر مجموعه ای از اهل نظر طبق جهان بینی و دیدگاه مورد نظر خود در مورد انسان و جهان و هدف ادیان، این مناسک و آموزه ها را در راستای همان هدفِ تبیین شدۀ خود تفسیر نموده و غایت مورد نظر خود را بر این امور تحمیل می کنند. شاید این عقل گرایی و روشن فکری در نوع خود قدمی در راه معرفت نسبت به محتوای امور دینی باشد، اما چه بسا که دیدگاه ناقصی در مورد معارف انسانی و الاهی پشتوانۀ این تأملات در مورد آموزه های دینی بوده و باعث اظهار نظرهای سطحی شده باشد و گاهی اوقات نتیجه این خواهد بود که هرجا این آموزه ها نسبت به شرایطی نادرست و باطل هماهنگ نبود به جای تردید در اصل چنین شرایط یا تردید در دیدگاه ناقص خود در مورد هدف دین و غایت و معنای انسان، در آموزه های دینی تصرف کرده و دست به تحریف معنوی و حتی ظاهری آن بزنیم.
بُعد مثبت این دیدگاه در این است که ما را به معرفت نسبت به هدف و فلسفه و محتوای اصلی این مناسک و آموزه ها فرا می خواند که البته از ضروری ترین امور است و اساساً قشریگری در امور دینی بدون توجه به باطن و بدون معرفت به هدف آنها مورد نهی بزرگان بوده؛ چرا که اعمال خالی از محتوای معرفتی و معنوی نتیجه ای دینی در پی نداشته و چه بسا باعث نفاق و دوری از حق خواهد بود؛ از این روی در روایات زیادی به ضرورت معرفت نسبت به اعمال و عبادات و مناسک تأکید شده است.
اما لغزشی که در دیدگاه آلی صرف نسبت به مناسک دینی وجود دارد در این نکته نهفته است که هر مجموعه ای از اهل نظر طبق جهان بینی و دیدگاه مورد نظر خود در مورد انسان و جهان و هدف ادیان، این مناسک و آموزه ها را در راستای همان هدفِ تبیین شدۀ خود تفسیر نموده و غایت مورد نظر خود را بر این امور تحمیل می کنند. شاید این عقل گرایی و روشن فکری در نوع خود قدمی در راه معرفت نسبت به محتوای امور دینی باشد، اما چه بسا که دیدگاه ناقصی در مورد معارف انسانی و الاهی پشتوانۀ این تأملات در مورد آموزه های دینی بوده و باعث اظهار نظرهای سطحی شده باشد و گاهی اوقات نتیجه این خواهد بود که هرجا این آموزه ها نسبت به شرایطی نادرست و باطل هماهنگ نبود به جای تردید در اصل چنین شرایط یا تردید در دیدگاه ناقص خود در مورد هدف دین و غایت و معنای انسان، در آموزه های دینی تصرف کرده و دست به تحریف معنوی و حتی ظاهری آن بزنیم.
پاسخ تفصیلی
دیدگاه آلی نسبت به آموزه ها و مناسک دینی به طور کلی به این معنا است که اگر این امور در دین از اهمیت خاصی بر خوردارند به دلیل هدف و غرض مهمی است که در آنها نهفته است؛ به عبارت دیگر، در دیدگاه دینی هدف و غایتی والا برای انسان وجود دارد که این آموزه ها و مناسک برنامۀ نیل به این غایت و وسیلۀ تحقق آن می باشند.
این دیدگاه، مخالف قشری گری محض در مورد مناسک دینی بوده و توجه اصلی را به هدف و غرض مورد نظر این امور معطوف می دارد. البته گفتنی است که درک فلسفه و هدف از این مناسک و آموزه ها و غایت آنها همواره معرفتی والا در مورد منازل سیر و مقامات وجودی انسان را می طلبد و اظهار نظر در مورد هدف این مناسک به شدت تحت تأثیر دیدگاه فرد نسبت به انسان و جهان بینی مورد نظر او خواهد بود. به عنوان مثال اگر هدف اعلای انسان و نهایت سیر تکاملی او همچنین رسالت دین را صرفاً در امور دنیوی جست و جو کنیم طبیعی است که این مناسک را فقط ابزاری برای نیل سریع تر به این غایت خواهیم دانست و چه بسا در بسیاری از امور از اصل مطلب دور شویم و به تدریج آن را از محتوای اصلی خود خالی کنیم.
بنابرابن، بُعد مثبت این دیدگاه این است که ما را به معرفت نسبت به هدف و فلسفه و محتوای اصلی این مناسک و آموزه ها فرا می خواند که البته از ضروری ترین امور است و اساسا قشری گری در این مناسک بدون توجه به باطن و بدون معرفت به هدف آنها مورد نهی بزرگان دینی بوده و اصل از هر عمل و عبادتی، معرفت نسبت به آن، معرفی شده است و هر عملی به اندازۀ معنایی که در آن نهفته است مقبول خواهد شد و اعمال سهوی و خالی از محتوای معرفتی و معنوی نتیجه ای دینی در پی نخواهد داشت و چه بسا باعث نفاق و دوری از حق خواهد بود.
در روایات زیادی به ضرورت معرفت نسبت به اعمال و عبادات و مناسک تأکید شده است که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود:
1. "عن ابی عبد الله (ع) قال، قال امیر المومنین (ع)... ِ أَلَا لَا خَیْرَ فِی قِرَاءَةٍ لَیْسَ فِیهَا تَدَبُّرٌ أَلَا لَا خَیْرَ فِی عِبَادَةٍ لَا فِقْهَ فِیهَا أَلَا لَا خَیْرَ فِی نُسُکٍ لَا وَرَعَ فِیهِ"؛[1] آگاه باشید که خیری در قرائت(قرائت قرآن) بدون تدبر نیست و خیری در عبادت بدون فهم و خیری در مناسک بدون تقوی نیست.
2. "سمعت ابا عبد الله (ع) قال: لایقبل الله عملا الا بمعرفة و لا معرفة الا بعمل ..."؛[2] خداوند هیچ عملی را بدون معرفت قبول نمی کند و معرفتی هم بدون عمل حاصل نمی شود.
اما لغزشی که در دیدگاه آلی صرف نسبت به مناسک دینی وجود دارد، در این نکته نهفته است که هر مجموعه ای از اهل نظر طبق جهان بینی و دیدگاه مورد نظر خود در مورد انسان و جهان و هدف ادیان، این مناسک و آموزه ها را در راستای همان هدفِ تبیین شدۀ خود تفسیر نموده و غایت مورد نظر خود را بر این امور تحمیل می کنند. شاید این عقل گرایی و روشن فکری در نوع خود قدمی در راه معرفت نسبت به محتوای امور دینی باشد، اما چه بسا که دیدگاه ناقصی در مورد معارف انسانی و الاهی پشتوانۀ این تأملات در مورد آموزه های دینی بوده و باعث اظهار نظرهای سطحی در مورد شریعت و احکام و آموزه های آن گردد؛ چرا که ما می دانیم، انسان به میزانی که تحت تعلیم راهنمایان الاهی قرار گرفته و از این تعالیم تبعیت کند، به معرفتی عمیق تر نسبت به شریعت دست می یابد و این معرفت نسبت به فلسفۀ آموزه ها و احکام و مناسک باعث اطاعتی قلبی تر و درونی تر می شود؛ یعنی در جریان تکامل دینی، اطاعت باعث معرفت بوده و معرفت هم اطاعتی عمیق تر را در پی خواهد داشت. در غیر این صورت نتیجه این خواهد بود که هرجا این آموزه ها نسبت به شرایطی نادرست و باطل هماهنگ نبود به جای تردید در اصل چنین شرایط یا تردید در دیدگاه ناقص خود در مورد هدف دین و غایت و معنای انسان، در آموزه های دینی تصرف کرده و دست به تحریف معنوی و حتی ظاهری آن بزنیم.
البته این به معنای تأیید قشریگری و سد باب معرفت نسبت به محتوای این مناسک و آموزه ها نخواهد بود، بلکه به این معنا است که باید با دیدگاهی تعالی جو و اصیل بدون تأثیر پذیری و تقلید از مکاتب رایج، راه معرفت را پیمود و به باطن این آموزه های وحیانی نایل شد و به غایت آنها دست یافت. این طریقه از معرفت از همان ابتدا اطاعت خالصانه از وحی و عشق به معرفت و حقیقت را همراه خود دارد که ضامن نجات انسان از ضلالت در امر شناخت حقایق دینی خواهد بود. از این رو، عارفان کامل که خود اسوه های معرفت و باطن گرایی و غایت گرایی نسبت به آموزه ها و مناسک شرعی بوده اند، همواره از این حقیقت با خبر بوده اند که شریعت در مسیر تکامل معرفتی انسان نه تنها دچار تغییر نمی شود، بلکه به حقیقتی برتر می رسد و از اهمیت و عمق معنایی بیشتری برخوردار می شود، به همین دلیل پیوسته بر وحدت ذاتی که بین شریعت و طریقت و حقیقت وجود دارد، تأکید داشته و به آن عمل کرده اند.[3] نیازی به ذکر نیست که در این جا منظور ما از شریعت، شریعت ناب الاهی است؛ به دور از زوائد و انحرافات و اعوجاج هایی که در گذر عرف و تاریخ بر آن حمل شده است، بلکه شریعتی که مبتنی بر منابعی یقینی و برحق بوده و در وحیانی بودن آن تردیدی نیست.
بنابراین، خلاصه بحث این خواهد بود که بی تردید مناسک و آموزه های دینی برای نیل به هدفی الاهی از طریق وحی ارائه شده اند و غفلت از غرض و محتوای آنها، این مناسک را تبدیل به اموری از سر عادت و فاقد معنا خواهد نمود؛ از همین روی تأکید زیادی بر معرفت نسبت به حقیقت و غایت مناسک دینی شده است. از طرف دیگر اظهار نظر در مورد فلسفۀ این امور و جایگاه آنها در زندگی انسان مستلزم شناختی جامع از تمامی ابعاد وجوی انسان و هدف نهایی او است و نمی توان با دیدگاه های بشری نسبت به اهمیت این امور اظهار نظر نمود و به خیال خود در این ابزارهای صرف باتوجه به اصل قرار دادن هدف آنها آزادانه تصرف نمود، بلکه باید برای نیل به هدف و محتوای معرفتی این آموزه ها با اخلاص کامل و با لحاظ نمودن همۀ شرایط لازم به آنها عمل نمود و از طریق این اسباب به هدف غایی آنها نایل شد و نمی توان بدون طی طریق معرفت در سایه عمل، به یک باره این آموزه ها را فاقد موضوعیت دانسته و به غایتِ توهمی خود تأکید نمود. این امر یکی از آسیب های روشنفکری دینی بوده است که خواسته اند با دیدگاه های متأثر از افکار رایج و بدون پرداختن عملی به خود دین و نیل به غایت آن در جایگاه شارع قرار گیرند و در مورد محتوای دقیق و متعالی شریعت اظهار نظر نمایند نتیجه این است که آموزه های دینی را فاقد موضوعیت دانسته و به بهانه غایت گرا بودن ابزار و احکام دینی را در شرایط مختلف تغییر داده اند و آنها را احکامی موقت تلقی نموده اند.
از همین روی دو بعد معرفت و عمل به طور توأمان در روایات مورد تأکید قرار گرفته است؛ همان گونه که عمل به مناسک و آموزه های دینی بدون معرفت، هیچ سودی در تکامل انسان نداشته و اشتباه گرفتن هدف و وسیله می باشد به همین ترتیب معرفت هم بدون عمل و بدون اطاعت امکان پذیر نیست. به عبارت دیگر، در روایات هم تأکید بر غایتگرایی بوده و هم ادعای معرفت، بدون طی طریق اطاعت و بندگی و التزام بر اسباب عملی دین را، ادعایی صرف دانسته اند که البته صلاحیت تصرف در امور دینی را نخواهد داشت.
این دیدگاه، مخالف قشری گری محض در مورد مناسک دینی بوده و توجه اصلی را به هدف و غرض مورد نظر این امور معطوف می دارد. البته گفتنی است که درک فلسفه و هدف از این مناسک و آموزه ها و غایت آنها همواره معرفتی والا در مورد منازل سیر و مقامات وجودی انسان را می طلبد و اظهار نظر در مورد هدف این مناسک به شدت تحت تأثیر دیدگاه فرد نسبت به انسان و جهان بینی مورد نظر او خواهد بود. به عنوان مثال اگر هدف اعلای انسان و نهایت سیر تکاملی او همچنین رسالت دین را صرفاً در امور دنیوی جست و جو کنیم طبیعی است که این مناسک را فقط ابزاری برای نیل سریع تر به این غایت خواهیم دانست و چه بسا در بسیاری از امور از اصل مطلب دور شویم و به تدریج آن را از محتوای اصلی خود خالی کنیم.
بنابرابن، بُعد مثبت این دیدگاه این است که ما را به معرفت نسبت به هدف و فلسفه و محتوای اصلی این مناسک و آموزه ها فرا می خواند که البته از ضروری ترین امور است و اساسا قشری گری در این مناسک بدون توجه به باطن و بدون معرفت به هدف آنها مورد نهی بزرگان دینی بوده و اصل از هر عمل و عبادتی، معرفت نسبت به آن، معرفی شده است و هر عملی به اندازۀ معنایی که در آن نهفته است مقبول خواهد شد و اعمال سهوی و خالی از محتوای معرفتی و معنوی نتیجه ای دینی در پی نخواهد داشت و چه بسا باعث نفاق و دوری از حق خواهد بود.
در روایات زیادی به ضرورت معرفت نسبت به اعمال و عبادات و مناسک تأکید شده است که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود:
1. "عن ابی عبد الله (ع) قال، قال امیر المومنین (ع)... ِ أَلَا لَا خَیْرَ فِی قِرَاءَةٍ لَیْسَ فِیهَا تَدَبُّرٌ أَلَا لَا خَیْرَ فِی عِبَادَةٍ لَا فِقْهَ فِیهَا أَلَا لَا خَیْرَ فِی نُسُکٍ لَا وَرَعَ فِیهِ"؛[1] آگاه باشید که خیری در قرائت(قرائت قرآن) بدون تدبر نیست و خیری در عبادت بدون فهم و خیری در مناسک بدون تقوی نیست.
2. "سمعت ابا عبد الله (ع) قال: لایقبل الله عملا الا بمعرفة و لا معرفة الا بعمل ..."؛[2] خداوند هیچ عملی را بدون معرفت قبول نمی کند و معرفتی هم بدون عمل حاصل نمی شود.
اما لغزشی که در دیدگاه آلی صرف نسبت به مناسک دینی وجود دارد، در این نکته نهفته است که هر مجموعه ای از اهل نظر طبق جهان بینی و دیدگاه مورد نظر خود در مورد انسان و جهان و هدف ادیان، این مناسک و آموزه ها را در راستای همان هدفِ تبیین شدۀ خود تفسیر نموده و غایت مورد نظر خود را بر این امور تحمیل می کنند. شاید این عقل گرایی و روشن فکری در نوع خود قدمی در راه معرفت نسبت به محتوای امور دینی باشد، اما چه بسا که دیدگاه ناقصی در مورد معارف انسانی و الاهی پشتوانۀ این تأملات در مورد آموزه های دینی بوده و باعث اظهار نظرهای سطحی در مورد شریعت و احکام و آموزه های آن گردد؛ چرا که ما می دانیم، انسان به میزانی که تحت تعلیم راهنمایان الاهی قرار گرفته و از این تعالیم تبعیت کند، به معرفتی عمیق تر نسبت به شریعت دست می یابد و این معرفت نسبت به فلسفۀ آموزه ها و احکام و مناسک باعث اطاعتی قلبی تر و درونی تر می شود؛ یعنی در جریان تکامل دینی، اطاعت باعث معرفت بوده و معرفت هم اطاعتی عمیق تر را در پی خواهد داشت. در غیر این صورت نتیجه این خواهد بود که هرجا این آموزه ها نسبت به شرایطی نادرست و باطل هماهنگ نبود به جای تردید در اصل چنین شرایط یا تردید در دیدگاه ناقص خود در مورد هدف دین و غایت و معنای انسان، در آموزه های دینی تصرف کرده و دست به تحریف معنوی و حتی ظاهری آن بزنیم.
البته این به معنای تأیید قشریگری و سد باب معرفت نسبت به محتوای این مناسک و آموزه ها نخواهد بود، بلکه به این معنا است که باید با دیدگاهی تعالی جو و اصیل بدون تأثیر پذیری و تقلید از مکاتب رایج، راه معرفت را پیمود و به باطن این آموزه های وحیانی نایل شد و به غایت آنها دست یافت. این طریقه از معرفت از همان ابتدا اطاعت خالصانه از وحی و عشق به معرفت و حقیقت را همراه خود دارد که ضامن نجات انسان از ضلالت در امر شناخت حقایق دینی خواهد بود. از این رو، عارفان کامل که خود اسوه های معرفت و باطن گرایی و غایت گرایی نسبت به آموزه ها و مناسک شرعی بوده اند، همواره از این حقیقت با خبر بوده اند که شریعت در مسیر تکامل معرفتی انسان نه تنها دچار تغییر نمی شود، بلکه به حقیقتی برتر می رسد و از اهمیت و عمق معنایی بیشتری برخوردار می شود، به همین دلیل پیوسته بر وحدت ذاتی که بین شریعت و طریقت و حقیقت وجود دارد، تأکید داشته و به آن عمل کرده اند.[3] نیازی به ذکر نیست که در این جا منظور ما از شریعت، شریعت ناب الاهی است؛ به دور از زوائد و انحرافات و اعوجاج هایی که در گذر عرف و تاریخ بر آن حمل شده است، بلکه شریعتی که مبتنی بر منابعی یقینی و برحق بوده و در وحیانی بودن آن تردیدی نیست.
بنابراین، خلاصه بحث این خواهد بود که بی تردید مناسک و آموزه های دینی برای نیل به هدفی الاهی از طریق وحی ارائه شده اند و غفلت از غرض و محتوای آنها، این مناسک را تبدیل به اموری از سر عادت و فاقد معنا خواهد نمود؛ از همین روی تأکید زیادی بر معرفت نسبت به حقیقت و غایت مناسک دینی شده است. از طرف دیگر اظهار نظر در مورد فلسفۀ این امور و جایگاه آنها در زندگی انسان مستلزم شناختی جامع از تمامی ابعاد وجوی انسان و هدف نهایی او است و نمی توان با دیدگاه های بشری نسبت به اهمیت این امور اظهار نظر نمود و به خیال خود در این ابزارهای صرف باتوجه به اصل قرار دادن هدف آنها آزادانه تصرف نمود، بلکه باید برای نیل به هدف و محتوای معرفتی این آموزه ها با اخلاص کامل و با لحاظ نمودن همۀ شرایط لازم به آنها عمل نمود و از طریق این اسباب به هدف غایی آنها نایل شد و نمی توان بدون طی طریق معرفت در سایه عمل، به یک باره این آموزه ها را فاقد موضوعیت دانسته و به غایتِ توهمی خود تأکید نمود. این امر یکی از آسیب های روشنفکری دینی بوده است که خواسته اند با دیدگاه های متأثر از افکار رایج و بدون پرداختن عملی به خود دین و نیل به غایت آن در جایگاه شارع قرار گیرند و در مورد محتوای دقیق و متعالی شریعت اظهار نظر نمایند نتیجه این است که آموزه های دینی را فاقد موضوعیت دانسته و به بهانه غایت گرا بودن ابزار و احکام دینی را در شرایط مختلف تغییر داده اند و آنها را احکامی موقت تلقی نموده اند.
از همین روی دو بعد معرفت و عمل به طور توأمان در روایات مورد تأکید قرار گرفته است؛ همان گونه که عمل به مناسک و آموزه های دینی بدون معرفت، هیچ سودی در تکامل انسان نداشته و اشتباه گرفتن هدف و وسیله می باشد به همین ترتیب معرفت هم بدون عمل و بدون اطاعت امکان پذیر نیست. به عبارت دیگر، در روایات هم تأکید بر غایتگرایی بوده و هم ادعای معرفت، بدون طی طریق اطاعت و بندگی و التزام بر اسباب عملی دین را، ادعایی صرف دانسته اند که البته صلاحیت تصرف در امور دینی را نخواهد داشت.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات