لطفا صبرکنید
بازدید
6865
6865
آخرین بروزرسانی:
1396/08/16
کد سایت
fa78908
کد بایگانی
96359
نمایه
معنای ثقه و عدل در نقل حدیث
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث
اصطلاحات
حدیث ، روایت|عدل ، عدالت، عدول
گروه بندی اصطلاحات
اصطلاحات فقهی - اصولی|سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا توثیق یک راوی حدیث میتواند دلیل بر عادل بودنش نیز باشد؟
پرسش
آیا ثقه بودن یک راوی مثلاً یعقوب بن یزید که بسیار توثیق شده، میتواند دلیل بر عادل بودنش باشد؟
پاسخ اجمالی
از الفاظ دال بر توثیق راوی دو لفظ است:
1. عدل: در صورتى که این واژه در منابع حدیثشناسی(درایة الحدیث) شیعه بهکار رفته باشد، به صورت دلالت تضمنى، یا التزامى بر امامى(شیعه) بودن، یا ضابط بودن راوى دلالت میکند؛[1] زیرا عدالت مطلق، فرع اسلام و ایمان است و بر کافر و پیروان سایر فرقههای اسلامى به صورت مطلق عادل گفته نمیشود.
از سوى دیگر، در میان حدیثشناسان و علمای رجال شیعه کمتر مرسوم است که به امامى بودن، یا ضابط بودن راوى تصریح کنند. بنابراین وقتى میگویند: عدل، مقصود آنان، امامى و ضابط بودن در کنار عدالت است.[2]
2. ثقه:[3] این لفظ در اصطلاح علماى رجال برابر با لفظ عدل است. ریشه این واژه از «وثق» به معناى اطمینان و اعتماد است[4] و مقصود از آن، کسى است که نسبت به دورى او از دروغ، اشتباه و فراموشى اطمینان وجود دارد؛[5] زیرا اگر قرار باشد شخص، عادت به دروغ، اشتباه یا فراموشى داشته باشد، چگونه میتوان به گفتار او اطمینان داشت. بنابراین، هرگاه این کلمه به طور مطلق در منابع رجالى بهکار رود، در دلالت آن بر عدالت(در اموری که به نقل حدیث مرتبط است) و ضابط بودن راویان جاى اشکال نیست،[6] اما در دلالت آن بر امامیه بودن راوى جاى بحث و مناقشه است.[7]
الفاظ «ثقة فى الحدیث»، یا «ثقة فى الروایه»، دلالت اینها نیز بسان دلالت واژه ثقه است؛ یعنى بر عدالت(در جنبه نقل حدیث) و ضابط بودن راوى به صورت آشکار دلالت دارد، اما در دلالت آن بر امامى بودن جاى تأمّل است.[8]
بنابراین، توثیق در نقل روایت تنها اثبات کننده یک جنبه از عدالت و آن هم در نقل صحیح میباشد، ولی دلیل بودن برای عدالت در سایر جنبهها مانند امامی بودن مشکل است.
1. عدل: در صورتى که این واژه در منابع حدیثشناسی(درایة الحدیث) شیعه بهکار رفته باشد، به صورت دلالت تضمنى، یا التزامى بر امامى(شیعه) بودن، یا ضابط بودن راوى دلالت میکند؛[1] زیرا عدالت مطلق، فرع اسلام و ایمان است و بر کافر و پیروان سایر فرقههای اسلامى به صورت مطلق عادل گفته نمیشود.
از سوى دیگر، در میان حدیثشناسان و علمای رجال شیعه کمتر مرسوم است که به امامى بودن، یا ضابط بودن راوى تصریح کنند. بنابراین وقتى میگویند: عدل، مقصود آنان، امامى و ضابط بودن در کنار عدالت است.[2]
2. ثقه:[3] این لفظ در اصطلاح علماى رجال برابر با لفظ عدل است. ریشه این واژه از «وثق» به معناى اطمینان و اعتماد است[4] و مقصود از آن، کسى است که نسبت به دورى او از دروغ، اشتباه و فراموشى اطمینان وجود دارد؛[5] زیرا اگر قرار باشد شخص، عادت به دروغ، اشتباه یا فراموشى داشته باشد، چگونه میتوان به گفتار او اطمینان داشت. بنابراین، هرگاه این کلمه به طور مطلق در منابع رجالى بهکار رود، در دلالت آن بر عدالت(در اموری که به نقل حدیث مرتبط است) و ضابط بودن راویان جاى اشکال نیست،[6] اما در دلالت آن بر امامیه بودن راوى جاى بحث و مناقشه است.[7]
الفاظ «ثقة فى الحدیث»، یا «ثقة فى الروایه»، دلالت اینها نیز بسان دلالت واژه ثقه است؛ یعنى بر عدالت(در جنبه نقل حدیث) و ضابط بودن راوى به صورت آشکار دلالت دارد، اما در دلالت آن بر امامى بودن جاى تأمّل است.[8]
بنابراین، توثیق در نقل روایت تنها اثبات کننده یک جنبه از عدالت و آن هم در نقل صحیح میباشد، ولی دلیل بودن برای عدالت در سایر جنبهها مانند امامی بودن مشکل است.
[1]. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، ج 2، ص 141، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1411ق؛ کنى تهرانى، على، توضیح المقال فی علم الرجال، ص 181، قم، مؤسسه علمى فرهنگى دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، چاپ اول، 1421ق.
[2]. نک: مقباس الهدایه فی علم الدرایة، ج 2، ص 144- 145.
[3]. همان، ص 146؛ توضیح المقال فى علم الرجال، ص 181.
[4]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 9، ص 205 – 206، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول؛ قرشى، علی اکبر، قاموس قرآن، ج 7، ص 180، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1371ش.
[5]. مقباس الهدایه فی علم الدرایة، ج 2، ص 146.
[6]. نک: کلباسى، محمد بن محمدابراهیم، الرسائل الرجالیة، ج 1، ص 33 – 40، قم، مؤسسه علمى فرهنگى دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، چاپ اول، 1422ق؛ استرآبادى، محمد بن على، منهج المقال فی تحقیق أحوال الرجال، ج 1، ص 104 – 106، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ اول، 1422ق.
[7]. نصیری، علی، آشنائى با علوم حدیث، بحث موضوع و مسائل علم رجال، مبحث نخست: الفاظ جرح و تعدیل و تعارض آنها.
[8]. مقباس الهدایه فی علم الدرایة، ج 2، ص 162؛ منهج المقال فى تحقیق احوال الرجال، ج 1، ص 105؛ الرسائل الرجالیة، ج 1، ص 123 – 124.
نظرات