لطفا صبرکنید
3387
- اشتراک گذاری
بر اساس گزارشهای تاریخی، امام حسین(ع) قبل از حرکت به سمت مکه و شبهنگام، دو مرتبه به زیارت قبر رسول خدا(ص) رفت و اینگونه با پدربزرگ گرامی خود سخن گفت:
شب اول؛
درود خدا بر تو باد ای پیامبر خدا! من حسین پسر فاطمه(س) هستم! من فرزند تو و فرزند دخترت فاطمهام! شما مرا یکی از جانشینان دوازدهگانه خویش برای نجات و هدایت جامعه به دستور خدا در میان امت معرّفی کردی.
ای پیامبر خدا! اینک روح بلند و جاودانهات گواه است که دشمنان حقستیز، حقوق ما را پایمال کرده و دست از یاری ما برداشته و حرمت ما را رعایت نکردهاند. و این شکایت من به پیشگاه تو است تا آنگاه که به دیدار تو آیم.[1]
شب دوم؛
امام حسین(ع) در شب دوم، بار دیگر کنار قبر پیامبر(ص) رفت و دو رکعت نماز خواند و پس از آن عرضه داشت: «خدایا! این قبر پیامبر تو محمّد است و من فرزند دختر او هستم! خدایا! از آنچه برای من پیش آمده است، آگاهی! خدایا! من خوبیها را دوست دارم و از بدیها بیزارم. خدایا! من از تو که بزرگ و صاحب جلالی میخواهم به حقّ این قبر و کسی که در آن است، مرا در راهی قرار دهی که خشنودیات در آن است».[2]
در برخی از منابع نیز آمده است که امام(ع) در ادامه روی سخن را با پیامبر(ص) کرده و گفت: «ای رسول خدا! پدر و مادرم فدای تو باد! من به اجبار از کنارت بیرون میروم. بین من و تو جدایی افکنده و مرا تحت فشار قرار دادند تا با یزید بن معاویه بیعت کنم! همان یزیدی که شراب مینوشد و انواع گناهان را مرتکب میشود! اگر بپذیرم و در برابر وی تسلیم شوم، در این صورت کفر ورزیدم، و اگر بیعت نکنم، مرا به شهادت میرساند. اکنون با کراهت و ناراحتی از کنار شما بیرون میروم. بر تو از طرف من سلام و درود باد».[3]
[1]. ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج 5، ص 18، بیروت، دار الاضواء، بیروت، 1411ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 44، ص 327، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. الفتوح، ج 5، ص 18 – 19؛ بحار الانوار، ج 44، ص 328.
[3]. ابن نما حلی، جعفر بن محمد، در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الأحزان)، مترجم، کرمی، علی، ص 102، قم، نشر حاذق، چاپ اول، 1380ش.