لطفا صبرکنید
بازدید
22468
22468
آخرین بروزرسانی:
1396/10/10
خلاصه پرسش
معنای کلمه «ارباب» چیست؟
پرسش
معنای کلمه «ارباب» چیست؟ آیا در قرآن کلمه «ارباب» به کار رفته است؟
پاسخ اجمالی
«ارباب» در اصل واژهاى عربى و جمع «ربّ» است. «ربّ» در ریشه اصلى به معناى تربیت و پرورش است؛ یعنى ایجاد کردن حالتى پس از حالتى دیگر در چیزى تا به حدّ نهایى و تمام و کمال آن برسد.[1] بدین ترتیب «ربّ» در ریشه لغوى، مفهومى مصدرى دارد که بهطور استعاره بهجاى فاعل بهکار رفته است؛[2] یعنی در کاربرد عرفى، به صورت استعاره براى پرورشدهنده و کسى که فرآیند رشد چیزى را بر عهده میگیرد و آنرا به تدریج به سمت کمال و رشد مطلوب ارتقا میدهد، به کار رفته است و در نتیجه مفهوم اسم فاعل یافته است. در این مفهومِ استعارهاى، براى ربّ معانى گوناگونى را برشمردهاند. برخى از این معانى عبارتاند از: سیّد (آقا و رئیس)،[3] مصلح،[4] مالک،[5] صاحب.[6]
«ربّ» وقتى به صورت مطلق به کار رود، از نامهاى خداى تعالی است و در این مفهوم، نمیتوان آنرا جمع بست.[7] اما به شکل مضاف، قابل کاربرد برای دیگر موجودات نیز میباشد: «ربّ الدّار» و «ربّ الفرس»، چنانکه جناب عبدالمطلب به ابرهه گفته بود: «أنا ربّ الإبل و للبیت ربّ یمنعه (سیمنعه)»؛[8] من صاحب شترانم، کعبه هم صاحبى دارد که از آن حفاظت خواهد کرد.
در صورتى که «ربّ» براى موجودى غیر از خداوند متعال به کار رود، قابل جمع بستن است. بدین ترتیب، در کاربرد عرفى، معنا و مفهوم «ارباب» عبارت است از: صاحبان، مالکان و پرورندگان.[9] البته ارباب در زبان فارسى، با اغماض از معانى جمع آن، به رئیس ده و مالک و بزرگ گفته میشود و در نتیجه به صورت مفرد استعمال میگردد.[10]
واژه «ارباب»، در چهار آیه از آیات قرآن بهکار رفته است:
1- «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ»؛[11] بگو: «اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم و بعضى از ما، بعضى دیگر را - غیر از خداى یگانه - به خدایى نپذیرد.».
2- «وَ لا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکَةَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْباباً أَ یَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»؛[12] و به شما دستور نمیدهد که فرشتگان و پیامبران را پروردگار خود قرار دهید، آیا پس از آنکه مسلمان گشتهاید، شما را به کفر فرمان میدهد؟
3- «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ وَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً»؛[13] آنان احبار و راهبانشان را به جاى خداوند میپرستیدند و نیز مسیح بن مریم را. حال آنکه فرمانى جز این به آنان داده نشده بود که خداى یگانه را بپرستند.
4- «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»؛[14] اى دوستان زندانى من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتاى پیروز؟!
آیات بالا، یک پیام مشترک دارند. همان پیامی که پاسخ فطرت انسانى هم هست؛ این پیام واحد، گسستن از «ارباب» و خدایان و صاحباختیاران دروغین و پیوستن به توحید است. به دیگر سخن؛ مضمون مشترک آیات ذکر شده، ایمان به ربوبیت تکوینى و تشریعى الهى و دورى از «پرستش» دیگر موجودات(هر چند مقدس و باارزش) است.
از آنجا که «ارباب» در لغت، جمع ربّ است، «اربابگرایى» آن خواهد بود که انسان، ربوبیت موجوداتى جز خدای عزّ و جلّ را پذیرا باشد و از پذیرش توحید در ربوبیت الهى سر باز زند. بنابراین، به هر اندازه انسان در کانون نورانى توحید ربوبى بیشتر قرار گرفت، به همان اندازه از شرک و گرایش به ارباب و موجودات بیمقدار دیگر دورى گزیده است و بر عکس هر گامى که انسان از ربوبیت الهى فاصله گرفت، به ربوبیت موجودى غیر پروردگار عالم در وادى «اربابگرایى» در غلتیده است.[15]
«ربّ» وقتى به صورت مطلق به کار رود، از نامهاى خداى تعالی است و در این مفهوم، نمیتوان آنرا جمع بست.[7] اما به شکل مضاف، قابل کاربرد برای دیگر موجودات نیز میباشد: «ربّ الدّار» و «ربّ الفرس»، چنانکه جناب عبدالمطلب به ابرهه گفته بود: «أنا ربّ الإبل و للبیت ربّ یمنعه (سیمنعه)»؛[8] من صاحب شترانم، کعبه هم صاحبى دارد که از آن حفاظت خواهد کرد.
در صورتى که «ربّ» براى موجودى غیر از خداوند متعال به کار رود، قابل جمع بستن است. بدین ترتیب، در کاربرد عرفى، معنا و مفهوم «ارباب» عبارت است از: صاحبان، مالکان و پرورندگان.[9] البته ارباب در زبان فارسى، با اغماض از معانى جمع آن، به رئیس ده و مالک و بزرگ گفته میشود و در نتیجه به صورت مفرد استعمال میگردد.[10]
واژه «ارباب»، در چهار آیه از آیات قرآن بهکار رفته است:
1- «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ»؛[11] بگو: «اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم و بعضى از ما، بعضى دیگر را - غیر از خداى یگانه - به خدایى نپذیرد.».
2- «وَ لا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکَةَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْباباً أَ یَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»؛[12] و به شما دستور نمیدهد که فرشتگان و پیامبران را پروردگار خود قرار دهید، آیا پس از آنکه مسلمان گشتهاید، شما را به کفر فرمان میدهد؟
3- «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ وَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً»؛[13] آنان احبار و راهبانشان را به جاى خداوند میپرستیدند و نیز مسیح بن مریم را. حال آنکه فرمانى جز این به آنان داده نشده بود که خداى یگانه را بپرستند.
4- «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»؛[14] اى دوستان زندانى من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتاى پیروز؟!
آیات بالا، یک پیام مشترک دارند. همان پیامی که پاسخ فطرت انسانى هم هست؛ این پیام واحد، گسستن از «ارباب» و خدایان و صاحباختیاران دروغین و پیوستن به توحید است. به دیگر سخن؛ مضمون مشترک آیات ذکر شده، ایمان به ربوبیت تکوینى و تشریعى الهى و دورى از «پرستش» دیگر موجودات(هر چند مقدس و باارزش) است.
از آنجا که «ارباب» در لغت، جمع ربّ است، «اربابگرایى» آن خواهد بود که انسان، ربوبیت موجوداتى جز خدای عزّ و جلّ را پذیرا باشد و از پذیرش توحید در ربوبیت الهى سر باز زند. بنابراین، به هر اندازه انسان در کانون نورانى توحید ربوبى بیشتر قرار گرفت، به همان اندازه از شرک و گرایش به ارباب و موجودات بیمقدار دیگر دورى گزیده است و بر عکس هر گامى که انسان از ربوبیت الهى فاصله گرفت، به ربوبیت موجودى غیر پروردگار عالم در وادى «اربابگرایى» در غلتیده است.[15]
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص 336، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1412ق.
[2]. همان.
[3]. ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 15، ص 128، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1421ق.
[4]. ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج 2، ص 381، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق.
[5]. تهذیب اللغة، ج 15، ص 128.
[6]. معجم مقاییس اللغة، ج 2، ص 381.
[7]. مفردات الفاظ القرآن، ص 336؛ تهذیب اللغة، ج 15، ص 128؛ مصطفوى، حسن، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج 4، ص 20، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1430ق.
[8]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 444، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 798، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[9]. ر.ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 1، ص 399، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ طریحى، فخر الدین بن محمد، مجمعالبحرین، ج 2، ص 64- 65، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[10]. لغتنامه دهخدا، واژه «رب».
[11]. آلعمران، 64.
[12]. آلعمران، 80.
[13]. توبه، 31.
[14]. یوسف، 39.
نظرات