جستجوی پیشرفته
بازدید
7901
آخرین بروزرسانی: 1397/02/24
خلاصه پرسش
جمعیت «اخوان الصفا» چه زمانی به وجود آمد، و اعضای آن چه اهدافی را دنبال می‌کردند؟
پرسش
جمعیت «اخوان الصفا» چه زمانی به وجود آمد، و چه اهدافی را دنبال می‌کردند؟
پاسخ اجمالی
در مورد منشأ نام‌گذاری و پیدایش جمعیت «اخوان الصفا و خلّان الوفا» اختلاف نظر وجود دارد که در این‌جا به چند نظریه اشاره می‌کنیم:
1. برخی بر این باورند که این نام که بر گرفته از یکی از داستان‌های «کلیله و دمنه» می‌باشد، به عنوان نویسنده یا نویسندگان پنجاه و دو رساله علمی منسجم مطرح گردیده است.[1]
2. بعضی معتقدند «اخوان الصفا و خلّان الوفا» نامی است که گروهی از اندیشمندان قرن چهارم هجری(دهم میلادی) برای خود انتخاب نموده‌‌اند. موطن اصلی این گروه بصره بود، اما شاخه‌ای از ایشان در بغداد حضور داشتند.[2] هویت مؤلفان این رسائل مبهم است، اما ابوحیان توحیدی(متوفی پس از400ق) نام عده‌ای از ایشان را فاش نمود و هدف نگارش این رسائلِ منسجم را «نجات دین به کمک فلسفه» عنوان نموده است.[3] وی در خصوص «زید بن رفاعه» که به اعتقاد وی یکی از افراد این جمعیت است، می‌گوید: «وی مدتی طولانی در بصره اقامت گزیده و دوستانی فراهم آورده است که انواع گوناگون علم و صناعت را در خود گردآورده‌‌اند؛ کسانی؛ مانند ابوسلیمان محمد بن معشر بیستی، ابوالحسن علی بن هارون زنجانی، ابو احمد مهرجانی و عوفی... . این گروه در میان خود مذهبی را بنا نهاده‌‌اند و می‌گویند شریعت با نادانی‌‌ها آلوده گشته و تطهیر آن جز از راه فلسفه ممکن نیست».[4]
3. برخی نیز نویسندگان این رسائل را گروهی از نوادگان امام صادق(ع) بر شمرده‌‌اند[5] و عده‌‌ای نیز نویسنده‌ی آن‌را تنها یک ‌نفر از نوادگان به نام  «احمد بن عبدالله» (یا «عبد الله بن محمد»)[6] که از نوادگان امام صادق(ع) است دانسته‌‌اند.[7]
شاهدی که مؤید نظریه اول است این می‌باشد که ظاهراً عده‌ای از نویسندگان رسائل اخوان الصفا اصالتاً ایرانی یا فارس زبان بوده‌‌اند؛ زیرا در مواردی برای بیان مقصود خود، جز از واژگان ایرانی استفاده نمی‌نمایند؛ هم‌چنین اشعاری فارسی در رسائل آنان به چشم می‌خورد که نشانگر تسلط کامل نگارندگان رساله بر زبان فارسی است.[8]
در مورد مذهب این گروه باید گفت؛ دلایل تشیع ایشان فراوان است. آنها ضمن تجلیل از خمسة طیّبه،[9] اهل‌بیت(ع) را وارث علوم نبوی[10] و بهره‌مند از ولایت خاص الهی می‌خوانند[11] و غصب حقوق آنان را در صدر اسلام زمینه‌ساز فاجعه کربلا عنوان می‌نمایند.[12] هرچند ایشان شیعه دوازده امامی نبوده و اعتقاد به امام غایب را مورد انتقاد قرار می‌دهند.[13] با این احوال، طبق تصریحی که در رسائل‌شان آمده است باید گفت؛ ایشان به مذهبی خاص اعتقاد نداشته و قائل به این بوده‌اند که به هیچ مذهبی نباید تعصب داشت؛ بلکه عقاید افراد باید شامل تمامی مذاهب و علوم باشد.[14]
درباره هدف آنان نیز باید گفت؛ همان‌گونه که قبلاً اشاره گردید، ایشان برای نجات دین با تمسک به فلسفه تلاش می‌نموده‌اند و به همین جهت، بر خلاف بسیاری از فیلسوفان پیش و پس از زمان خود، به آیات و روایات متعدد تمسک می‌جویند تا بر هماهنگی فلسفه و شریعت تأکید نمایند. هرچند باید اذعان نمود که در مواردی به تأویل آیات دست می‌زنند تا آیات را با گفته اندیشمندان یونانی تطبیق دهند.[15]
طبق نقل‌های تاریخی، ایشان معتقد بودند که شریعت با جهالت آلوده گشته و با ضلالت مخلوط شده است و راهی برای شستن و تطهیر آن نیست، مگر با فلسفه؛ چرا که این فلسفه است که حاوی حکمت اعتقادی و مصلحت اجتماعی می‌باشد. در نگاه ایشان، هنگامی که فلسفه یونانی با شریعت عربی هماهنگ گردد، در این صورت کمال مطلوب حاصل خواهد شد. به همین جهت آنان رسائل خود را در مباحث علمی و عملی فلسفی تصنیف کردند و آنها را به مردم می‌آموختند و ادعا می‌کردند در این کار، هدفی غیر از رضایت الهی ندارند؛ چرا که مردم را از آراء و عقاید فاسد و اعمال مذموم، خلاص می‌نمایند.[16] حتی از ابوسلیمان بیستی(یکی از کسانی که وی را در زمره اخوان الصفا بر شمرده‌اند) نقل است: «شریعت طبّ بیماران است و فلسفه طبّ افراد سالم. انبیاء بیماران را درمان می‌نمایند تا بیماریشان افزایش نیابد، اما فلاسفه در نگهداری سلامتی افراد سالم می‌کوشند تا مریض نشوند». و با این بیان، بر هماهنگی شریعت و فلسفه تأکید می‌نماید.[17]
گفتنی است که جمعیت اخوان از افرادی با چهار مرتبه مختلف تشکیل شده‌ است: دسته اول صاحبان صنایع‌اند که از جوانان بالای پانزده سال تشکیل می‌شدند و در میان اخوان به «الابرار و الرحماء» معروف بوده‌اند. مرتبه دوم افراد دارای سیاست بودند که بالای سی سال سن داشتند و «الاخیار و الفضلاء» نامیده می‌شدند. دسته سوم  هم افرادی دارای سلطنت و ریاست بودند که بیش از چهل سال داشته و به نام «الفضلاء الکرام» شناخته می‌شدند. گروه آخر نیز کسانی بودند به بالاترین هدف مورد نظر اخوان رسیده و می‌توانستند حقیقت را به عیان مشاهده نمایند.[18]
 

[1]. در این داستان آمده است: «فاضرب لی مثل اخوان الصفا و کیف یکون بدء تواصلهم». ابن مقفّع، عبد الله، کلیله و دمنه، ص 143، بیروت، دار المشرق، چاپ یازدهم، بی‌تا. اشاره به این داستان در رسائل اخوان الصفا آمده است. ر. ک: اخوان الصفا و خلان الوفا، رسائل اخوان الصفا، تحقیق، بطرس البستانی، ج 1، ص 124، بیروت، دار صادر، اول، بی‌تا.
[2]. رسائل اخوان الصفا، ج 1، ص 5.
[3]. القفطی، علی بن القاضی، إخبار العلماء بأخبار الحکماء، ص 58، مصر، مطبعة السعادة، 1326ق؛ جمعی از نویسندگان، درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج 1، ص 239، تهران، سمت، چاپ اول، 1390ش.
[4]. توحیدی، ابوحیان، الإمتاع و المؤانسة، تصحیح، امین، احمد، الزین، احمد، ج 2، ص 4- 5، قم، منشورات الشریف الرضی، بی‌چا، بی‌تا. وی در جایی از کتاب خود عدد ایشان را «ده نفر» بر شمرده است. توحیدی، ابوحیان، الامتاع و المؤآنسة، ص 163، بیروت، مکتبة العصریة، اول، 1424ق.
[5]. رسائل اخوان الصفا، تصحیح، عارف تامر، ج 1، مقدمه مصحح، ص 5- 19، بیروت، پاریس، منشورات عویدات، 1415ق.
[6]. همان، ج 1، ص 14.
[7]. درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ج 1، ص 241. همچنین برخی مدعی شده‌اند ایشان گروهی از قرامطه بودند و سران حکومت اسماعیلیان به نوشته‌های ایشان بسیار اهمیت می‌دادند. علاوه بر این، از ابن تیمیه نقل شده است که اخوان الصفا از ائمه فرقه نصیریه بوده‌‌اند. رسائل اخوان الصفا، بستانی، ج 1، ص 7.
[8]. برای نمونه در رسائل ایشان آمده‌است: «شجرة یقال لها بالفارسیة «خوس». رسائل اخوان الصفا، ج 4، ص 349. در مورد اشعار فارسی نیز رجوع کنید به: همان، ص 139، 209 و 235.
[9]. رسائل اخوان الصفا، تصحیح، عامر، ج 3، ص 312.
[10]. همان، ج 4، ص 154.
[11]. همان، ص 311.
[12]. همان، ج 3، ص 133؛ ج 4، ص 224.
[13]. همان، ج 3، ص 59 و 428؛ ج 4، ص 124.
[14]. رسائل اخوان الصفا، بستانی، ج 1، ص 10. به همین جهت نیز مصحح کتاب (بطرس البستانی) قائل به این شده ‌است که باید در مسلمان بودن این گروه شک و تردید نمود. همان، ص 11.
[15]. برای نمونه، ایشان مراد از «سماوات سبع» را همان هفت فلک بطلمیوسی بر شمرده‌‌اند که به ضمیمه «کرسیّ» و «عرش»، افلاک نه گانه بطلمیوسی را شکل می‌دهد. به اعتقاد ایشان این‌‌که در مورد عرش آمده‌ است «و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیة»، اشاره به افلاک هشت‌گانه پیش از فلک نهم می‌باشد و به همین جهت عرش منطبق بر فلک نهم است. همان، ج 1، ص 137- 138.
[16]. الامتاع و المؤانسة، ص 163.
[17]. رسائل اخوان الصفا، بستانی، ج 1، ص 6.
[18]. همان، ص 7- 8.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها