لطفا صبرکنید
بازدید
82281
82281
آخرین بروزرسانی:
1397/04/12
کد سایت
fa87492
کد بایگانی
104822
نمایه
پاسخ سیئه با نیکی یا بدی مانند آن
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
اصطلاحات
ظلم ، ستم|احسان ، نیکوکاری
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
قرآن کریم در آیاتی میفرماید پاسخ بدی را با خوبی بدهید، اما در فرازی دیگر میگوید جواب بدی را با همان نوع از بدی بدهید! توجیه این ناهمخوانی چیست؟!
پرسش
سلام؛ خداوند در آیه 34 سوره فصلت فرمود بدی را با خوبی دفع کن، اما در سوره شوری آیه 40 فرمود جواب هر بدی همان بدی است. بنده دقیقاً نمیدانم فرق این دو آیه چیست؟ با توجه به اینکه در قرآن هیچ تناقضی وجود ندارد.
پاسخ اجمالی
قرآن کریم در یکی از آیاتش در مورد نیکی و بدی و چگونگی برخورد و واکنش در برابر بدیها میفرماید: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیم»؛[1] هرگز نیکى و بدى یکسان نیست؛ بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه (خواهى دید) همان کس که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است!
مشابه همین توصیه در آیات دیگری از قرآن نیز وجود دارد.[2]
اما در جایی دیگر در واکنش نسبت به بدیها میفرماید: «وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها»؛[3] کیفر بدى، مجازاتى است مانند آن!
در نخستین برخورد با این دو آیه ممکن است این پرسش برای تلاوت کننده قرآن مطرح شود که چگونه است که قرآن کریم در رابطه با نحو برخورد با بدیها دو نوع واکنش را مطرح میفرماید؛ یعنی در یک آیه میگوید جواب بدی را با خوبی بدهید، اما در جایی دیگر میگوید پاسخ بدی را باید مانند خودش با بدی داد؟!
ابتدا باید گفت که در ادامه همین آیه دوم نیز به این نکته اشاره شده است که «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمین»؛ هر کس عفو و اصلاح کند، پاداش او با خدا است؛ خداوند ظالمان را دوست ندارد.
به عبارت دیگر، اگرچه از لحاظ حقوقی میتوان پاسخ بدی را همان نوع از بدی داد، اما باز هم یک فرد باایمان اگر به دنبال اجر و پاداش الهی است، بهتر است گذشت را پیشه کند.
در ادامه باید خاطرنشان کرد که آیه اول در زمینه دعوت مردم به سوی خدا و تعالیم و آموزههای اسلام در برابر مشرکان و مخالفان است. در این آیه خدای متعال خطاب به پیامبر(ص) میفرماید؛ بهترین شیوه دعوت به سوى خدا و نزدیکترین راه رسیدن به هدف، در برخورد با مخالفان، واکنش مهرآمیز به بدیهاست؛ یعنی بهترین راهکار برای دعوت به سوى خدا، و مؤثرترین شیوه، دعوتى است که بیشتر در دلها اثرگذار باشد؛ از اینرو خدای متعال به پیامبرش فرمود: «لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ». معنای این جمله این است که: دعوت به سوى خدا با داشتن خصلت نیک، و نداشتن آن، و داشتن خصلت بد یکسان و تأثیرش و نفوذ با هم برابر نیست؛ لذا فرمود بدی را با نیکی دفع کن: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ».
خدای متعال با این جمله، به این توهم - که اگر خوبی و بدی با هم مساوی نیستند، پس چه باید کرد؟ - پاسخ داد، و فرمود: "بدى را به بهترین راهش دفع کن". که معنایش آن است که در واکنش به بدىها از روش متناسبی که مقابل آن بدی است استفاده کن، مثلاً باطل آنان را با حقى که نزد تو است دفع کن، نه با باطلى دیگر، و جهل آنان را با حلم و بدیهایشان را با عفو، و همچنین هر بدى دیگرشان را با خوبى مناسب آن.[4] نتیجه چنین برخوردی آن خواهد شد که دشمنان سرسخت، مانند دوستان گرم و صمیمى شوند.
اما در آیه دوم، در مقام بیان یک حقوق انسانی است، و آن حقی است که برای مظلوم در برابر ظلم ظالمان در نظر گرفته شده است؛ لذا این آیه حکم مظلوم را که درخواست یارى کرده، بیان مینماید که چنین کسى در دفاع از خود میتواند در مقابل ستمگر رفتارى، مانند رفتار او داشته باشد که چنین تلافى و انتقامى ظلم و تجاوز نیست.
ممکن است در اینجا این سؤال پیش آید که اگر تلافى مظلوم، ظلم و تجاوز نیست؛ چرا آیه مورد بحث آنرا هم "سیئه" خوانده است؟ در پاسخ به این پرسش برخی گفتهاند: این واکنش چون رفتاری مشابه با بدی ستمگر است، از این جهت از آن واکنش مشروع نیز با تعبیر سیئه یاد شده است. چنانکه قرآن کریم در جاى دیگر نیز در بیان واکنش متناسب به تجاوزگر، از تعبیر «تجاوز» بهره جست: «فَمَنِ اعْتَدى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَیْکُمْ».[5]
بنابر این سیئه اولى هم از جهت لفظ سیئه است و هم از جهت معنا، اما سیئه دوم فقط از جهت لفظ سیئه است و فاعل آن گناه کار نیست؛ بلکه در حقیقت جزا و کیفر سیئه و بدی است.[6]
برخی نیز گفتهاند: از اینرو هر دو عمل را سیئه و بد خوانده، زیرا با هر کسی چنان رفتاری شود ناراحتش میکند، ظالم با ظلم خود مظلوم را ناراحت میکند و مظلوم هم با انتقام خود ظالم را ناراحت میکند.[7]
پس در آیه شریفه حقیقت معناى کلمه رعایت شده، البته این نکته را هم گنجانده که مجازات ظلم ظالم باید مثل آن باشد(جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها) نه بیشتر، که در این صورت عملى پسندیده است، و گر نه عمل زشتى خواهد بود. [8]
خلاصه اینکه این آیه در صدد بیان حکم عادلانه است و آن بیان سنخیت بین بدی(ظلم) و کیفر آن در هر مورد و هر چیزی است، و اینکه عفو و گذشت در برابر ظالم صحیح نیست، مگر آنکه گذشت باعث اصلاح وی شود، اما گذشتی که باعث شود ظالم به ظلم خود ادامه دهد و جرأت بر کارش پیدا کند، این هم ظلم به نفس است.[9]
به بیان دیگر، آیه جزاء(وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها)، در صدد ترسیم ضابطه عادلانه کلی است؛ لذا «سنخیت بین سیئه و جزای آن» قاعدهای است که استثنا پذیر نیست.[10]
مشابه همین توصیه در آیات دیگری از قرآن نیز وجود دارد.[2]
اما در جایی دیگر در واکنش نسبت به بدیها میفرماید: «وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها»؛[3] کیفر بدى، مجازاتى است مانند آن!
در نخستین برخورد با این دو آیه ممکن است این پرسش برای تلاوت کننده قرآن مطرح شود که چگونه است که قرآن کریم در رابطه با نحو برخورد با بدیها دو نوع واکنش را مطرح میفرماید؛ یعنی در یک آیه میگوید جواب بدی را با خوبی بدهید، اما در جایی دیگر میگوید پاسخ بدی را باید مانند خودش با بدی داد؟!
ابتدا باید گفت که در ادامه همین آیه دوم نیز به این نکته اشاره شده است که «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمین»؛ هر کس عفو و اصلاح کند، پاداش او با خدا است؛ خداوند ظالمان را دوست ندارد.
به عبارت دیگر، اگرچه از لحاظ حقوقی میتوان پاسخ بدی را همان نوع از بدی داد، اما باز هم یک فرد باایمان اگر به دنبال اجر و پاداش الهی است، بهتر است گذشت را پیشه کند.
در ادامه باید خاطرنشان کرد که آیه اول در زمینه دعوت مردم به سوی خدا و تعالیم و آموزههای اسلام در برابر مشرکان و مخالفان است. در این آیه خدای متعال خطاب به پیامبر(ص) میفرماید؛ بهترین شیوه دعوت به سوى خدا و نزدیکترین راه رسیدن به هدف، در برخورد با مخالفان، واکنش مهرآمیز به بدیهاست؛ یعنی بهترین راهکار برای دعوت به سوى خدا، و مؤثرترین شیوه، دعوتى است که بیشتر در دلها اثرگذار باشد؛ از اینرو خدای متعال به پیامبرش فرمود: «لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ». معنای این جمله این است که: دعوت به سوى خدا با داشتن خصلت نیک، و نداشتن آن، و داشتن خصلت بد یکسان و تأثیرش و نفوذ با هم برابر نیست؛ لذا فرمود بدی را با نیکی دفع کن: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ».
خدای متعال با این جمله، به این توهم - که اگر خوبی و بدی با هم مساوی نیستند، پس چه باید کرد؟ - پاسخ داد، و فرمود: "بدى را به بهترین راهش دفع کن". که معنایش آن است که در واکنش به بدىها از روش متناسبی که مقابل آن بدی است استفاده کن، مثلاً باطل آنان را با حقى که نزد تو است دفع کن، نه با باطلى دیگر، و جهل آنان را با حلم و بدیهایشان را با عفو، و همچنین هر بدى دیگرشان را با خوبى مناسب آن.[4] نتیجه چنین برخوردی آن خواهد شد که دشمنان سرسخت، مانند دوستان گرم و صمیمى شوند.
اما در آیه دوم، در مقام بیان یک حقوق انسانی است، و آن حقی است که برای مظلوم در برابر ظلم ظالمان در نظر گرفته شده است؛ لذا این آیه حکم مظلوم را که درخواست یارى کرده، بیان مینماید که چنین کسى در دفاع از خود میتواند در مقابل ستمگر رفتارى، مانند رفتار او داشته باشد که چنین تلافى و انتقامى ظلم و تجاوز نیست.
ممکن است در اینجا این سؤال پیش آید که اگر تلافى مظلوم، ظلم و تجاوز نیست؛ چرا آیه مورد بحث آنرا هم "سیئه" خوانده است؟ در پاسخ به این پرسش برخی گفتهاند: این واکنش چون رفتاری مشابه با بدی ستمگر است، از این جهت از آن واکنش مشروع نیز با تعبیر سیئه یاد شده است. چنانکه قرآن کریم در جاى دیگر نیز در بیان واکنش متناسب به تجاوزگر، از تعبیر «تجاوز» بهره جست: «فَمَنِ اعْتَدى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَیْکُمْ».[5]
بنابر این سیئه اولى هم از جهت لفظ سیئه است و هم از جهت معنا، اما سیئه دوم فقط از جهت لفظ سیئه است و فاعل آن گناه کار نیست؛ بلکه در حقیقت جزا و کیفر سیئه و بدی است.[6]
برخی نیز گفتهاند: از اینرو هر دو عمل را سیئه و بد خوانده، زیرا با هر کسی چنان رفتاری شود ناراحتش میکند، ظالم با ظلم خود مظلوم را ناراحت میکند و مظلوم هم با انتقام خود ظالم را ناراحت میکند.[7]
پس در آیه شریفه حقیقت معناى کلمه رعایت شده، البته این نکته را هم گنجانده که مجازات ظلم ظالم باید مثل آن باشد(جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها) نه بیشتر، که در این صورت عملى پسندیده است، و گر نه عمل زشتى خواهد بود. [8]
خلاصه اینکه این آیه در صدد بیان حکم عادلانه است و آن بیان سنخیت بین بدی(ظلم) و کیفر آن در هر مورد و هر چیزی است، و اینکه عفو و گذشت در برابر ظالم صحیح نیست، مگر آنکه گذشت باعث اصلاح وی شود، اما گذشتی که باعث شود ظالم به ظلم خود ادامه دهد و جرأت بر کارش پیدا کند، این هم ظلم به نفس است.[9]
به بیان دیگر، آیه جزاء(وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها)، در صدد ترسیم ضابطه عادلانه کلی است؛ لذا «سنخیت بین سیئه و جزای آن» قاعدهای است که استثنا پذیر نیست.[10]
[1]. فصلت، 34.
[2]. رعد، 22؛ مؤمنون، 96؛ قصص، 54.
[3]. شوری، 40.
[4]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 392، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[5]. بقره، 194.
[6]. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت، علی اصغر، ج 9، ص 40، تهران، امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371ش.
[7]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 229، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[8]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 64.
[9]. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج 26، ص 237، قم، فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1365ش.
[10]. همان، ص 238.
نظرات