لطفا صبرکنید
بازدید
5488
5488
آخرین بروزرسانی:
1397/03/13
خلاصه پرسش
چطور این همه رخداد متضاد در دنیا، از منشأ واحد(خدا) سرچشمه گرفته است؟
پرسش
چطور این همه رخداد متضاد در دنیا از منشأ واحد(خدا) سرچشمه گرفته است؟
پاسخ اجمالی
. خداوند متعال وجود بینهایت است، و معنای بینهایت بودن خدا این است که ذات خدا ذاتی نامتناهی از هر جهت و دارای تمام کمالات است.[1]
2. یکی از اساسیترین مسئله در معارف الهی و توحیدی، مسئله وحدت حقه یا همان وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است؛ یعنی باید دید چگونه یک چیز در عین وحدت کثرت دارد و در عین کثرت وحدت دارد و چگونه عقل و خرد انسان میتواند آنرا بپذیرد و آنرا ضد و نقیض گویی نپندارد!
یکی از بهترین راههای تبیین و پذیرش این مسئله (جمع بین وحدت در کثرت و کثرت در وحدت)، قاعده بسیط الحقیقه است.[2]
به تعبیر برخی از فلاسفه، از شگفتیهای این قاعده این است که نهایت اختلاف یکی از طرفین دلیل وجود طرف مقابل است؛ چون نهایت بساطت و وحدت موجب میشود. به بیان دیگر، نهایت کمال هر صفتی به آن تواند بود که از عروض مخالف زوال نیابد و فتور نپذیرد؛ بلکه با مقابل خود در سلک التیام انتظام یافته از آن جمعیت قوت گیرد، لهذا در آیات قرآنی و روایات سفرای روحانی در عقود فرائد اسما و صفات الاهی معانی متقابله بسیار واقع شده است، مثل هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شئ علیم، و مثل لطیف و قهار، نافع و ضار، قابض و باسط، خافض و رافع، هادی و مضل و معز و مذل که از اسمای حسنای الاهیاند. از آن وحدت حقه حقیقیه تعبیر به وحدت جمعیه میکنند، و از این کثرت به کثرت نوریه. این کثرت است که در باره آن گفته شده که: «کلما کانت اوفر کانت فی الوحدة اوغر». لذا حافظ گوید:
زلف آشفتۀ او موجب جمعیت ماست چون چنین است پس آشفته ترش باید کرد.
3. هستیشناسی و جهان بینی عرفانی بر اساس نظام تجلی و ظهور است؛ توضیح اینکه: بر اساس علم عرفان، هستی منحصر در ذات متعالی خداوند است؛ ماسوی الله نمود و ظهور و تجلی او هستند؛ به این بیان خداوند متعال که هستی محض است، شدت و کمال هستی او موجب عشق به ظهور و تجلی میگردد. ذات حضرت حق عین عشق و محبت است، و محبوبترین چیز در نزد حضرت حق، دیدن ذات خود از طریق دیدن شئونات ذاتی خود است که از او به «استجلاء» (ظهور ذات حق از برای ذات خود در تعینات) تعبیر میآورند، و استجلاء تام حاصل نمیشود مگر به ظهور او در هر شأن از شئونات.[3]
نتیجه اینکه امور متضاد در عالم نشان از شدت و جامعیت وجود حضرت حق و خداوند متعال است که این امور نمود و بروز آن ذات واحد احد هستند.
2. یکی از اساسیترین مسئله در معارف الهی و توحیدی، مسئله وحدت حقه یا همان وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است؛ یعنی باید دید چگونه یک چیز در عین وحدت کثرت دارد و در عین کثرت وحدت دارد و چگونه عقل و خرد انسان میتواند آنرا بپذیرد و آنرا ضد و نقیض گویی نپندارد!
یکی از بهترین راههای تبیین و پذیرش این مسئله (جمع بین وحدت در کثرت و کثرت در وحدت)، قاعده بسیط الحقیقه است.[2]
به تعبیر برخی از فلاسفه، از شگفتیهای این قاعده این است که نهایت اختلاف یکی از طرفین دلیل وجود طرف مقابل است؛ چون نهایت بساطت و وحدت موجب میشود. به بیان دیگر، نهایت کمال هر صفتی به آن تواند بود که از عروض مخالف زوال نیابد و فتور نپذیرد؛ بلکه با مقابل خود در سلک التیام انتظام یافته از آن جمعیت قوت گیرد، لهذا در آیات قرآنی و روایات سفرای روحانی در عقود فرائد اسما و صفات الاهی معانی متقابله بسیار واقع شده است، مثل هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شئ علیم، و مثل لطیف و قهار، نافع و ضار، قابض و باسط، خافض و رافع، هادی و مضل و معز و مذل که از اسمای حسنای الاهیاند. از آن وحدت حقه حقیقیه تعبیر به وحدت جمعیه میکنند، و از این کثرت به کثرت نوریه. این کثرت است که در باره آن گفته شده که: «کلما کانت اوفر کانت فی الوحدة اوغر». لذا حافظ گوید:
زلف آشفتۀ او موجب جمعیت ماست چون چنین است پس آشفته ترش باید کرد.
3. هستیشناسی و جهان بینی عرفانی بر اساس نظام تجلی و ظهور است؛ توضیح اینکه: بر اساس علم عرفان، هستی منحصر در ذات متعالی خداوند است؛ ماسوی الله نمود و ظهور و تجلی او هستند؛ به این بیان خداوند متعال که هستی محض است، شدت و کمال هستی او موجب عشق به ظهور و تجلی میگردد. ذات حضرت حق عین عشق و محبت است، و محبوبترین چیز در نزد حضرت حق، دیدن ذات خود از طریق دیدن شئونات ذاتی خود است که از او به «استجلاء» (ظهور ذات حق از برای ذات خود در تعینات) تعبیر میآورند، و استجلاء تام حاصل نمیشود مگر به ظهور او در هر شأن از شئونات.[3]
نتیجه اینکه امور متضاد در عالم نشان از شدت و جامعیت وجود حضرت حق و خداوند متعال است که این امور نمود و بروز آن ذات واحد احد هستند.
نظرات