لطفا صبرکنید
بازدید
5739
5739
آخرین بروزرسانی:
1397/11/30
کد سایت
fa91640
کد بایگانی
108397
نمایه
حقوق معلولان جسمی و روانی
طبقه بندی موضوعی
Laws and Jurisprudence|فقه و احکام|احکام پزشکی،درمانی
اصطلاحات
حق ، حقوق ، حقیقت
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
با توجه به اینکه درصد قابل توجهی از افراد جامعه را معلولان تشکیل میدهند، آیا دین اسلام برای زندگی و حقوق آنها راهکاری ارائه کرده است؟!
پرسش
با سلام؛ با توجه به اینکه درصد قابل توجهی از افراد جامعه را معلولان تشکیل میدهند، آیا دین اسلام برای زندگی و حقوق آنها راهکاری ارائه کرده است؟!
پاسخ اجمالی
با توجه به اینکه معلولان در صد قابل توجهی[1] از افراد جامعه را تشکیل میدهند، بدیهی است که احکام و قوانین اسلام آنها را نیز مورد نظر داشته و برای آنها حقوق و احکام خاصی را در نظر گرفته است؛ لذا با توجه به آیه «لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا»،[2] نظر اسلام در باره معلولان را از چند جنبه میتوان مورد بررسی قرار داد:
1. از نظر کرامت انسانی معلولان با انسانهای سالم برابر بوده، و مشمول آیه 70 سوره اسراء،[3] میشوند.
2. آنان ارث و دیههای برابر با دیگران دارند و در مواردی از این دست، با دیگران تفاوتی نداشته، بلکه در مواردی برای آنان امتیاز در نظر گرفته شده است؛ مانند اینکه کسی که به طور مادرزاد یک چشمش نابینا است، اگر کسی چشم دیگرش را کور کند، دیه کامل میگیرد.[4]
3. به دلیل مشکلاتی که برای آنان در زندگی عادی وجود دارد، خداوند پاداش های بهتری را برای آنان در نظر میگیرد:
«زمانی که روز قیامت فرا رسد، اهل بلا و بیماران دوست دارند که گوشتهای بدنشان با قیچیها قطعه قطعه میشد، زمانی که مشاهده میکنند ثواب و پاداش فراوانی را که خداوند به آنها عنایت میکند». [5]
4. معلولان از تخفیفهایی در عبادات نیز برخوردارند. به عنوان نمونه لازم نیست در نبردها حاضر شوند: «لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَریضِ حَرَجٌ»؛[6] بر افراد کور، لنگ و مریض تکلیفی نیست [که در میدان نبرد حاضر نشوند]. با این وجود البته ممکن است آنان به دلیل مصالحی از برخی امتیازات محروم باشند؛ مانند اینکه فردی به دلیل معلولیت جسمی نتواند نماز خود را به صورت افرادی عادی بخواند که در این صورت اقتدای به وی برای امام جماعت کراهت دارد.[7] این محرومیت البته میتواند از یک لحاظ امتیاز محسوب شود؛ زیرا که امامت جماعت دارای مسئولیت سنگینی در قبال مأمومین است؛ لذا در این مورد به نوعی برداشتن مسئولیت از دوش آنها است.
5. این اصل کلی در اسلام است که هر فردی تا میتواند بهتر است از دسترنج خود بخورد تا آنکه محتاج کمکهای دیگران نباشد، مگر آنکه ناچار باشد و این اصل شامل معلولان نیز خواهد شد؛ بر این اساس کمک به اشتغال مناسب معلولان بهتر از کمک بلاعوض خواهد بود.[8]
6. ترحم و دلسوزی نیز در فطرت انسانها نهفته است، و طبیعی است که انسانها باید نسبت به افراد غیربرخوردار از یک نعمت، نگاه دلسوزانه داشته باشند، اما این نگاه دلسوزانه نباید به گونهای باشد که احیانا به رنجش خاطر معلولان منجر شود. این موضوع در روایات مورد توجه قرار گرفته است که اگر فرد غیربرخورداری را دیدیم، باید خدا را شکر کنیم که از آن نعمت برخورداریم، اما نباید این شکرگزاری ما به گوش آن فرد برسد تا اندک ناراحتی برای او ایجاد کند.[9]
از امام باقر(ع) نقل شده است؛ چون مبتلایى را دیدی آنچنان که متوجه نشود، سه بار بگو سپاس خدایى را که مرا از این بلا مصون داشت و اگر میخواست مبتلایم مینمود. و هر کس اینرا بگوید آن بلا هرگز به او نرسد. و پیامبر اکرم(ص) فرمود: هر گاه مبتلایانى را دیدید خدا را حمد گویید، چنانکه نشنوند که موجب اندوهشان شود.[10]
همچنین آنحضرت فرمود: «هرگاه معلولی را دیدی سه مرتبه بدون آنکه وی متوجه شود، بگو سپاس خدایی را که مرا از این بلا مصون داشت، و اگر میخواست مبتلایم میکرد. کسی که چنین بگوید این بلا هرگز به او نمیرسد». [11]
1. از نظر کرامت انسانی معلولان با انسانهای سالم برابر بوده، و مشمول آیه 70 سوره اسراء،[3] میشوند.
2. آنان ارث و دیههای برابر با دیگران دارند و در مواردی از این دست، با دیگران تفاوتی نداشته، بلکه در مواردی برای آنان امتیاز در نظر گرفته شده است؛ مانند اینکه کسی که به طور مادرزاد یک چشمش نابینا است، اگر کسی چشم دیگرش را کور کند، دیه کامل میگیرد.[4]
3. به دلیل مشکلاتی که برای آنان در زندگی عادی وجود دارد، خداوند پاداش های بهتری را برای آنان در نظر میگیرد:
«زمانی که روز قیامت فرا رسد، اهل بلا و بیماران دوست دارند که گوشتهای بدنشان با قیچیها قطعه قطعه میشد، زمانی که مشاهده میکنند ثواب و پاداش فراوانی را که خداوند به آنها عنایت میکند». [5]
4. معلولان از تخفیفهایی در عبادات نیز برخوردارند. به عنوان نمونه لازم نیست در نبردها حاضر شوند: «لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَریضِ حَرَجٌ»؛[6] بر افراد کور، لنگ و مریض تکلیفی نیست [که در میدان نبرد حاضر نشوند]. با این وجود البته ممکن است آنان به دلیل مصالحی از برخی امتیازات محروم باشند؛ مانند اینکه فردی به دلیل معلولیت جسمی نتواند نماز خود را به صورت افرادی عادی بخواند که در این صورت اقتدای به وی برای امام جماعت کراهت دارد.[7] این محرومیت البته میتواند از یک لحاظ امتیاز محسوب شود؛ زیرا که امامت جماعت دارای مسئولیت سنگینی در قبال مأمومین است؛ لذا در این مورد به نوعی برداشتن مسئولیت از دوش آنها است.
5. این اصل کلی در اسلام است که هر فردی تا میتواند بهتر است از دسترنج خود بخورد تا آنکه محتاج کمکهای دیگران نباشد، مگر آنکه ناچار باشد و این اصل شامل معلولان نیز خواهد شد؛ بر این اساس کمک به اشتغال مناسب معلولان بهتر از کمک بلاعوض خواهد بود.[8]
6. ترحم و دلسوزی نیز در فطرت انسانها نهفته است، و طبیعی است که انسانها باید نسبت به افراد غیربرخوردار از یک نعمت، نگاه دلسوزانه داشته باشند، اما این نگاه دلسوزانه نباید به گونهای باشد که احیانا به رنجش خاطر معلولان منجر شود. این موضوع در روایات مورد توجه قرار گرفته است که اگر فرد غیربرخورداری را دیدیم، باید خدا را شکر کنیم که از آن نعمت برخورداریم، اما نباید این شکرگزاری ما به گوش آن فرد برسد تا اندک ناراحتی برای او ایجاد کند.[9]
از امام باقر(ع) نقل شده است؛ چون مبتلایى را دیدی آنچنان که متوجه نشود، سه بار بگو سپاس خدایى را که مرا از این بلا مصون داشت و اگر میخواست مبتلایم مینمود. و هر کس اینرا بگوید آن بلا هرگز به او نرسد. و پیامبر اکرم(ص) فرمود: هر گاه مبتلایانى را دیدید خدا را حمد گویید، چنانکه نشنوند که موجب اندوهشان شود.[10]
همچنین آنحضرت فرمود: «هرگاه معلولی را دیدی سه مرتبه بدون آنکه وی متوجه شود، بگو سپاس خدایی را که مرا از این بلا مصون داشت، و اگر میخواست مبتلایم میکرد. کسی که چنین بگوید این بلا هرگز به او نمیرسد». [11]
[1]. صرف نظر از صحت آمارها(که براساس گزارش سازمان بهزیستی افراد معلول 350 هزار نفرند)
[2]. بقره، 286.
[3] «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ و فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً».
[4]. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، محقق، مصحح، فیضی، آصف، ج 2، ص 431، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، چاپ دوم، 1385ق؛ تبصرة المتعلمین، محقق، یوسفی غروی، محمد هادی، ص 201، تهران، فرهنگ و ارشاد، چاپ اول، 1411ق؛ مکارم، ناصر، استفتائات، ج 3 ص 454 ش 1194.
[5]. علی بن موسی (امام هشتم)، الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام، ص 341، مشهد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، 1406ق.
[6]. فتح، 17.
[9]. ابنا بسطام، عبد الله، حسین، طبّ الأئمة علیهم السلام، محقق، مصحح، خرسان، محمد مهدی، ص 112، قم، دار الشریف الرضی، چاپ دوم، 1411ق.
[10]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 98، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[11]. همان، ص 97.
نظرات