لطفا صبرکنید
بازدید
21669
21669
آخرین بروزرسانی:
1397/03/08
کد سایت
fa66763
کد بایگانی
81891
نمایه
حکم بلند کردن موی سر برای زن
طبقه بندی موضوعی
روابط مرد و زن و خانواده
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا بلند گذاشتن مو برای زنان مستحب است؟
پرسش
آیا بلند گذاشتن مو برای زنان مستحب است؟
پاسخ اجمالی
یکی از زیباییهای زن آن است که موی زیبایی داشته باشد؛ پیامبر(ص) در اینباره فرمود: «هرگاه یکى از شما تصمیم گرفت که همسری اختیار کند، همانگونه که زیبایی صورتش برای او مهم است، خوب است در مورد موى او نیز تحقیق کند [از اصل داشتن مو یا حجم و رنگ آن[1]] ».[2]
اهمیت موی زن تا اندازهای است که اگر شخصی موی زنی را از بین ببرد، حتی اگر دوباره بروید، باید مهر المثل (مهرى که مردم از روى عادت برای مثل این زن قرار میدهند[3]) را به عنوان کیفر کارش به او بپردازد؛ و اگر موی او را بگونهای از بین برد که دیگر نرویید، دیه کامل یک انسان از او گرفته شده و به آن زن پرداخت میشود.[4]
در مورد مقدار اندازه موی زن باید گفت؛ اگر کوتاه کردن موی زن، باعث آن شود که او شبیه مردان شود، نباید این کار را بکند[5] و حتی شوهر هم نمیتواند همسرش را به این کار وادار کند.[6] در غیر این صورت و با رعایت آنکه شبیه مرد نشود، زن آزاد است که اندازه مویش را به هر اندازهای تنظیم کند که خودش میپسندد و در منابع فقهی تصریح به استحباب بلند نگهداشتن موی سر برای او نشده است.
اهمیت موی زن تا اندازهای است که اگر شخصی موی زنی را از بین ببرد، حتی اگر دوباره بروید، باید مهر المثل (مهرى که مردم از روى عادت برای مثل این زن قرار میدهند[3]) را به عنوان کیفر کارش به او بپردازد؛ و اگر موی او را بگونهای از بین برد که دیگر نرویید، دیه کامل یک انسان از او گرفته شده و به آن زن پرداخت میشود.[4]
در مورد مقدار اندازه موی زن باید گفت؛ اگر کوتاه کردن موی زن، باعث آن شود که او شبیه مردان شود، نباید این کار را بکند[5] و حتی شوهر هم نمیتواند همسرش را به این کار وادار کند.[6] در غیر این صورت و با رعایت آنکه شبیه مرد نشود، زن آزاد است که اندازه مویش را به هر اندازهای تنظیم کند که خودش میپسندد و در منابع فقهی تصریح به استحباب بلند نگهداشتن موی سر برای او نشده است.
[1]. مجلسى، محمدتقى، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج 8، ص 100، قم، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، چاپ دوم، 1406ق.
[2]. صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 388، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دوم، 1413ق.
[3]. مروج، حسین، اصطلاحات فقهى، ص 520، قم، بخشایش، چاپ اول، 1379ش.
[4]. ر. ک: شهید ثانى، زین الدین بن على، مسالک الأفهام إلى تنقیح شرائع الإسلام، ج 15، ص 399 – 400، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1413ق؛ نجفى، محمد حسن بن باقر، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج 43، ص 174 – 175، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، بیتا؛ خمینی، سید روح الله، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 570، قم، مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ اول؛ وحید خراسانی، حسین، منهاج الصالحین، ج 3، ص 562، قم، مدرسه امام باقر(ع)، چاپ پنجم، 1428ق.
[5]. فاضل لنکرانى، محمد، جامع المسائل، ج 2، ص 404، قم، امیر قلم.
[6]. بهجت، محمد تقى، استفتاءات، ج 4، ص 206، قم، دفتر حضرت آیة الله بهجت، چاپ اول، 1428ق.
نظرات