9994
واژههای برگرفته از ریشههای «فقر»، «عیله»، و «املاق» با اینکه معنای نسبتاً مترادف و نزدیک به هم دارند و تمام آنها به معنای نداری و نیازمندی میباشند، ولی در برخی منابع، تفاوتهایی بین این واژهها دیده میشود.
به عنوان نمونه، فقر را از آن جهت فقر گفتهاند كه به منزلهی شكسته شدن فقار ظهر(ستون فقرات) بعد از نرسيدن به مراد و مقصود است. و فقیر كسى است كه توانایى فراهم نمودن نفقهی خانوادهاش را نداشته باشد.
فقر البته در اصطلاح عرفان، اصلى است بزرگ، و اصل مذهب اين طائفه فقر است. و حقيقت فقر نيازمندى است؛ زيرا بنده همواره نيازمند است؛ چه آنكه بندگى يعنى مملوک بودن، و مملوک به مالک خود محتاج است، به حكم: «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ».
و فقير كسى است كه نيازمند به حق باشد و ذلت سؤال را تنها در آستانهی حق تحمل كند.
«عیله» نیز به معنای عیالوار بودن و توانایی نداشتن بر پشتیبانی مالی از تمامشان میباشد.