1902
توضیح برهان وجوب و امکان به طور خلاصه این است که: به یقین در جهان خارج موجودی هست. این موجود اگر واجب الوجود باشد، ادعای ما (که وجود خداوند یا همان واجب الوجود است) ثابت میشود، و اگر ممکن الوجود باشد، با توجه به نیازمندی آن به علت و با توجه به امتناع تسلسل و دور، به موجودی نیاز دارد که وجودش معلول موجود دیگری نباشد و چنین موجودی، واجب الوجود(یا همان خداوند) است.
بسیاری از اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان، به تبیین نکات دقیق و نیز پاسخ اشکالات وارده بر این برهان پرداختهاند که در همین راستا باید به دو نکته اصلی اشاره کرد:
- هر واقعیت خارجی که ذات و ذاتیات آن به ادراک حصولی تعقل شده و به وجود ذهنی موجود میشود، «ممکن الوجود» است؛ زیرا اگر واجب الوجود بود؛ یعنی ذاتش عین واقعیت خارجی بود، محال بود به ادراک حصولی تعقل یابد و به وجود ذهنی موجود شود؛ چون لازمهاش استحاله و انتقال واقعیت خارجی به ذهن است.
- چیزی که وجود و هستی عین ذاتش نیست؛ ذاتاً محتاج واجب الوجود است؛ یعنی هیچگاه بینیاز از واجب نیست، حتی در زمانی که به واسطهٔ فیض واجب الوجود، موجود است نیز نیاز ذاتی او بر طرف نمیشود و در ذات خود تبدیل به بینیاز نمیشود.
بنابراین، برهان وجوب و امکان را میتوان به این صورت خلاصه کرد؛ چیزی که وجود و هستی، عین ذاتش نیست، در وجود و هستی خود محتاج موجودی است که وجود عین ذاتش باشد؛ یعنی محتاج واجب الوجود است.