لطفا صبرکنید
بازدید
33754
33754
آخرین بروزرسانی:
1397/07/10
کد سایت
fa37106
کد بایگانی
35740
نمایه
معنای «لسان صدق» در قرآن
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|پیامبران
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
لسان صدقی که حضرت ابراهیم(ع) از خداوند درخواست کرد چه بود؟
پرسش
در آیه 84 سوره شعراء آمده است؛ حضرت ابراهیم(ع) از خدا میخواهد: در «آخرین»، برایشان «لسان صدق» قرار دهد. طبق تفسیر نمونه، خداوند جواب این آیه را در آیه 50 سوره مریم میدهد: «وَ وَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا». با توجه به اینکه خدا لسان صدق را «علی» قرار داده، آیا میتوان گفت که این همان امام علی(ع) است؟ آیا حدیثی از امامان در اینباره نقل شده است؟ در دعای ندبه هم میخوانیم: «و بعض اتخذته لنفسک خلیلا و سالک لسان صدق فی الآخرین فاجبته و جعلت ذلک علیا».
پاسخ اجمالی
در قرآن کریم آمده است؛ حضرت ابراهیم(ع) از خداوند درخواست میکند به او لسان صدق عطا فرماید. آیات دیگر نشان از این دارد که خداوند این دعای ابراهیم را مستجاب کرده و به او لسان صدق داده است.
لسان صدق؛ یعنی اینکه یاد و خاطره او نزد اقوام بعدی باقی بماند. بنابر این، اعطای لسان صدق به ابراهیم؛ یعنی در میان نسلهای بعدی از ابراهیم به خوبی و نیکی یاد شود؛ لذا امروزه چنین است که تمام پیروان ادیان الهی از او به نیکی و بزرگی یاد میکنند. اما در کنار این معنا روایتی وجود دارد که لسان صدق را به حضرت امام علی(ع) معنا کرده است. این بیان، بیان یکی از معانی باطنی و مصداقی آیه است و خللی در معنای ظاهری ایجاد نمیکند. در این صورت، معنا و تفسیر آیه چنین است: خداوند در قرون بعدی، کسى را مبعوث کند، که به دعوت وى قیام نماید، مردم را به کیش و ملت او که همان دین توحید است، دعوت نماید و این لسان صدق؛ پیامبر(ص)، علی(ع) و دیگر امامان(ع) هستند.
لسان صدق؛ یعنی اینکه یاد و خاطره او نزد اقوام بعدی باقی بماند. بنابر این، اعطای لسان صدق به ابراهیم؛ یعنی در میان نسلهای بعدی از ابراهیم به خوبی و نیکی یاد شود؛ لذا امروزه چنین است که تمام پیروان ادیان الهی از او به نیکی و بزرگی یاد میکنند. اما در کنار این معنا روایتی وجود دارد که لسان صدق را به حضرت امام علی(ع) معنا کرده است. این بیان، بیان یکی از معانی باطنی و مصداقی آیه است و خللی در معنای ظاهری ایجاد نمیکند. در این صورت، معنا و تفسیر آیه چنین است: خداوند در قرون بعدی، کسى را مبعوث کند، که به دعوت وى قیام نماید، مردم را به کیش و ملت او که همان دین توحید است، دعوت نماید و این لسان صدق؛ پیامبر(ص)، علی(ع) و دیگر امامان(ع) هستند.
پاسخ تفصیلی
حضرت ابراهیم(ع) از جمله پیامبرانی است که رفتارها و گفتارهای مختلف او در قرآن آمده است.
قرآن دعایی را از ایشان نقل میکند: «رَبِّ هَبْ لىِ حُکْمًا وَ اَلْحِقْنىِ بِالصَّالِحِینَ. وَ اجْعَل لىِّ لِسَانَ صِدْقٍ فىِ الاخِرِینَ».[2] و خداوند بیان میفرماید که به ابراهیم و برخی انبیای دیگر مانند اسحاق و یعقوب، لسان صدق داده است و شاید بتوان این را جوابی بر دعای ابراهیم دانست: «فَلَمَّا اعْتزَلهمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ اِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کلا جَعَلْنَا نَبِیًّا. وَ وَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا».[4] و اهل سنت[6]
همچنین کلمه «عَلِیًّا» نیز صفت برای «لسان» بوده[8]
اما در کنار این تفسیر، روایاتی وجود دارد که معنایی متفاوت را برای آیه بیان میکند:
امام صادق(ع) فرمود: «مقصود از وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا؛ على بن ابیطالب(ع) است؛ زیرا ابراهیم از پروردگار خواسته بود که برایش در میان اقوامی که آینده میآیند؛ زبان راستگویى قرار دهد و خداى تبارک و تعالى براى او و اسحاق و یعقوب، زبان راستگویی چون على(ع) قرار داده است».[10](یعنی نام علی ع در این آیه آمده است) امام فرمود: «راست گفتی همینطور است».
البته حدیث مذکور از نظر سند اعتبارى ندارد؛ زیرا یکى از راویان آن «احمد بن محمّد سّیار» معروف به «ابو عبدالله کاتب سیاری بصری» میباشد که فرد بسیار ضعیفى است، و در شرح حال او نوشتهاند که: او مردى ضعیف و فاسد المذهب بوده و روایاتش تو خالى و غیر قابل اعتماد است.[12] اما روایات دیگری داریم که صحیح هستند؛ مانند روایت اول که از امام صادق(ع) نقل شده است.
به هر حال؛ درباره محتوای این روایات – با قطع نظر از سند آنها -، توجه به نکاتی ضروری است:
1. آیات قرآن به حسب ظاهر و الفاظی که در آن استفاده شده، دلالت بر مفادی دارند که از آنها به عنوان معنای ظاهری یاد شده و بر ما نیز حجتاند و میتوان بدانها استناد کرد.
اما بسیاری از آیات علاوه بر این معنای ظاهری، معانی باطنی را نیز درون خود دارند؛ عموماً روایات بر این معانی باطنی دلالت میکنند، اگر چه از الفاظ ظاهری آیات، نمیتوان چنین معانی را صریحاً به دست آورد، اما هیچ منافاتی بین این دو معنا نیست.
روایت موجود نیز بر همین مبنا بوده و یکی از معانی باطنی آیه را بیان میکند که با فرض قبول روایت، میتوان این معنا را از معانی باطنی آیه دانست.
2. طبق روایت؛ میتوان آیه را اینگونه معنا کرد: ظاهر اینکه لسان صدق را برایش قرار دهد این است که خداى تعالى در قرون بعدی فرزندى به او دهد که زبان صدق او باشد؛ یعنى لسانى باشد مانند لسان خودش، که مَنویات او را بگوید، همانطور که زبان خود او از آنچه در ذهن او است، سخن میگوید. پس برگشت معنا به این است که خداوند در قرون آخرالزمان کسى را مبعوث کند، که به دعوت وى قیام نماید، مردم را به کیش و ملت او که همان دین توحید است دعوت نماید.[14]
4. این روایت و معنایی که بر اساس آن برای آیه بیان شد، بنابر اعتقاد ما شیعیان است. در عین حال، برخی از اهل سنت نیز شبیه چنین معنایی را برای آیه بیان کردهاند، با این تفاوت که آنها تنها پیامبر اسلام را نام بردهاند و دیگر اسمی از امام علی(ع) و دیگر ائمه نیاوردهاند. و گفتهاند: منظور از لسان صدق، پیامبر اسلام است که با برپایی اسلام و پرستش خداوند نام و اعتقاد ابراهیم را زنده نگه داشت.[16] این قسمت نیز به مانند آیه بوده و قابلیت هر دو تفسیر را دارد؛ لذا میتوان دو معنا برای آن متصور شد؛ یکی در ظاهر و دیگری در باطن.
قرآن دعایی را از ایشان نقل میکند: «رَبِّ هَبْ لىِ حُکْمًا وَ اَلْحِقْنىِ بِالصَّالِحِینَ. وَ اجْعَل لىِّ لِسَانَ صِدْقٍ فىِ الاخِرِینَ».[2] و خداوند بیان میفرماید که به ابراهیم و برخی انبیای دیگر مانند اسحاق و یعقوب، لسان صدق داده است و شاید بتوان این را جوابی بر دعای ابراهیم دانست: «فَلَمَّا اعْتزَلهمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ اِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کلا جَعَلْنَا نَبِیًّا. وَ وَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا».[4] و اهل سنت[6]
همچنین کلمه «عَلِیًّا» نیز صفت برای «لسان» بوده[8]
اما در کنار این تفسیر، روایاتی وجود دارد که معنایی متفاوت را برای آیه بیان میکند:
امام صادق(ع) فرمود: «مقصود از وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا؛ على بن ابیطالب(ع) است؛ زیرا ابراهیم از پروردگار خواسته بود که برایش در میان اقوامی که آینده میآیند؛ زبان راستگویى قرار دهد و خداى تبارک و تعالى براى او و اسحاق و یعقوب، زبان راستگویی چون على(ع) قرار داده است».[10](یعنی نام علی ع در این آیه آمده است) امام فرمود: «راست گفتی همینطور است».
البته حدیث مذکور از نظر سند اعتبارى ندارد؛ زیرا یکى از راویان آن «احمد بن محمّد سّیار» معروف به «ابو عبدالله کاتب سیاری بصری» میباشد که فرد بسیار ضعیفى است، و در شرح حال او نوشتهاند که: او مردى ضعیف و فاسد المذهب بوده و روایاتش تو خالى و غیر قابل اعتماد است.[12] اما روایات دیگری داریم که صحیح هستند؛ مانند روایت اول که از امام صادق(ع) نقل شده است.
به هر حال؛ درباره محتوای این روایات – با قطع نظر از سند آنها -، توجه به نکاتی ضروری است:
1. آیات قرآن به حسب ظاهر و الفاظی که در آن استفاده شده، دلالت بر مفادی دارند که از آنها به عنوان معنای ظاهری یاد شده و بر ما نیز حجتاند و میتوان بدانها استناد کرد.
اما بسیاری از آیات علاوه بر این معنای ظاهری، معانی باطنی را نیز درون خود دارند؛ عموماً روایات بر این معانی باطنی دلالت میکنند، اگر چه از الفاظ ظاهری آیات، نمیتوان چنین معانی را صریحاً به دست آورد، اما هیچ منافاتی بین این دو معنا نیست.
روایت موجود نیز بر همین مبنا بوده و یکی از معانی باطنی آیه را بیان میکند که با فرض قبول روایت، میتوان این معنا را از معانی باطنی آیه دانست.
2. طبق روایت؛ میتوان آیه را اینگونه معنا کرد: ظاهر اینکه لسان صدق را برایش قرار دهد این است که خداى تعالى در قرون بعدی فرزندى به او دهد که زبان صدق او باشد؛ یعنى لسانى باشد مانند لسان خودش، که مَنویات او را بگوید، همانطور که زبان خود او از آنچه در ذهن او است، سخن میگوید. پس برگشت معنا به این است که خداوند در قرون آخرالزمان کسى را مبعوث کند، که به دعوت وى قیام نماید، مردم را به کیش و ملت او که همان دین توحید است دعوت نماید.[14]
4. این روایت و معنایی که بر اساس آن برای آیه بیان شد، بنابر اعتقاد ما شیعیان است. در عین حال، برخی از اهل سنت نیز شبیه چنین معنایی را برای آیه بیان کردهاند، با این تفاوت که آنها تنها پیامبر اسلام را نام بردهاند و دیگر اسمی از امام علی(ع) و دیگر ائمه نیاوردهاند. و گفتهاند: منظور از لسان صدق، پیامبر اسلام است که با برپایی اسلام و پرستش خداوند نام و اعتقاد ابراهیم را زنده نگه داشت.[16] این قسمت نیز به مانند آیه بوده و قابلیت هر دو تفسیر را دارد؛ لذا میتوان دو معنا برای آن متصور شد؛ یکی در ظاهر و دیگری در باطن.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 15، ص 262، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[4]. تفسیر نمونه، ج 15، ص 262؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 7، ص 250، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 5، ص 502، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، 1424ق؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ص 383، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423ق.
[6]. ر.ک: سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر الماثور، ج 5، ص 89، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق.
[8]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، ج 3، ص 284، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق.
[10]. «و براى آنها نام نیک و مقام برجستهاى [در میان همه امّتها] قرار دادیم!»؛ مریم، 50.
[12]. مکارم شیرازى، ناصر، آیات الولایه فی القرآن، ص 238، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، چاپ اول، 1383ش.
[14]. تفسیر الصافی، ج 4، ص 41.
[16]. حائری مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق و مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، ص 574، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1419ق؛ مجلسی، محمد باقر، زاد المعاد (مفتاح الجنان)، مترجم، محقق و مصحح: اعلمی، علاء الدین، ص 304، بیروت، چاپ اول، 1423ق.
نظرات