جستجوی پیشرفته
بازدید
11746
آخرین بروزرسانی: 1393/04/31
خلاصه پرسش
آیا کمال و مقام پیامبران امامان معصوم(ع) در حال افزایش است، یا از همان اول، همه مقامات و کمالات را دارند؟
پرسش
آیا کمال و مقام پیامبران و امامان معصوم(ع) در دنیا در حال افزایش است، یا از همان اول، همه مقامات و کمالات را دارند؟
پاسخ اجمالی
کمال، حقیقتی غیر محدود می‌باشد و انسان اگر چه در برخی از مراتب به جهت محدودیت آن مرتبه، با کمال محدود و غیر متناهی مواجه است، در بعضی از مراتب؛ مانند سیر در اسماء و صفات حق(سیر بالحق فى الحق)، به جهت عدم تناهی ذات و صفات حقّ، با حقیقتی غیر متناهی و کمالاتی غیر قابل احصاء مواجه است. بنابراین هر انسانِ قابل و مستعدی، در سیر تکاملی خود، حدّ مشخص و محدودی ندارد. اهل بیت(ع) هم از آن جهت که انسان هستند، اگرچه در برخی مقامات واجد مرتبه‌ کامل آن مقام هستند، در سیر در اسماء و صفات حق به جهت عدم تناهی ذات، تا ابد در حال تکامل خواهند بود.
 
پاسخ تفصیلی
در تعریف کمال گفته‌اند: کمال عبارت است از «فعلیت و هستى محض و نداشتن قوه و استعداد». کمال، داشتن هر چیزی است که براى شى‏ء ممکن و لایق باشد. به سخن دیگر، کمال، نقطه‏ پایان و مرحله‏ نهایى و عالى هر شى‏ء و یا صفت یا اوصافى است که فعلیت اخیر شى‏ء اقتضاى واجد شدن آنها را دارد و امور دیگر در حدّى که براى رسیدن به کمال حقیقى آن مفید باشد، «کمال مقدمى» و «مقدمة الکمال» خواهند بود؛[1] مثلاً انسانی که می‌تواند عالِم یا شجاع باشد، علم و شجاعت برای او کمال است و یا جنینی که در شکم مادر مراحل رشد را طیّ می‌کند، مراحلی را که هنوز به آن نرسیده، برای او کمال محسوب می‌شود. 
کمال و وجود از دیدگاه فلاسفه، مترادف‌اند.[2] همچنین فلاسفه، خیر را وجود و کمالات وجودی‌ای دانسته‌اند که همگان مشتاق آن‌اند.[3] بنابراین، کمال، مطلوب و مقصود همه می‌باشد.
با توجه با این مقدمات؛ از آن‌جا که کمال، همان وجود و صفات وجودی است و خداوند نیز، وجودی نامتناهی می‌باشد، کمالات وجودی وی نیز غیر متناهی خواهد بود و این کمال نهایی و مطلق همه را به سوی خود عاشقانه جذب می‌نماید.[4] به همین جهت انسان هر چقدر در سیر تکاملی خود به جلو پیش رود، هرگز به انتها نخواهد رسید.
به بیان دیگر؛ گرچه کمال در بعضی مراحل و مراتبش دارای تناهی است، در برخی مراتب آن مانند کمالات مربوط به سیر بالحق فى الحق [5] که سیر در اسما و صفات خدای تعالی می‌باشد، غیر متناهی است. بنابراین، انسان در هر مقام و مرتبه‌ای که باشد، هرچند معصوم، وقتی قدم به این مرتبه‌ از سلوک الهی بگذارد، سیرش نهایت نخواهد داشت.[6]
این  نتیجه از قرآن کریم نیز قابل استفاده است. قرآن کریم، پیامبر اسلام(ص) را بشری مثل دیگران معرّفی می‌کند.[7] بنابراین، پیامبر در همه چیز مانند دیگر انسان‌ها است؛ مگر آن‌که خود قرآن و روایات، صفات و مواردی را استثنا کرده باشند و تفاوت‌هایی را بیان کنند؛ مانند «مورد خطاب وحی قرار گرفتن».
آشنای به دو منبع الهی؛ قرآن و حدیث، می‌داند که در این دو منبع، «پیمودن پله‌های کمال و ترقّی و طیّ کردن مقامات» که هدف آفرینش انسان است، استثنائی نشده است. به همین جهت پیامبر و اوصیای او، در اصل استعداد رشد و تکامل، همسان دیگر انسان‌ها هستند.
البته لازم است توجه شود که پیامبران و امامان معصوم(ع)، به طور قطع، تمام کمالاتی را که در راستای ایفای مسئولیت (مقام نبوّت و امامت) و هدایت انسان‌ها لازم است، از همان ابتدا دارند؛ اما این گمان که کمالات انبیاء و ائمه اطهار محدود به همان است یا اساساً منتهای درجه‌ کمال همان است، صحیح نیست.
در منابع حدیثی، به روایات و دعاهایی برمی‌خوریم که حاکی از استعداد تکاملی آنان است. ابو یحیى صنعانى گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: «اى ابا یحیى براى ما در شب‌هاى جمعه شأن بزرگى است»، پرسیدم: آن شأن چیست؟ فرمود: «به ارواح پیغمبران و اوصیاء در گذشته و روح وصیى که در میان شما است (امام زمان شما) اجازه داده می‌شود که به آسمان بالا روند تا به عرش پروردگارشان برسند، در آن‌جا هفت دور طواف کنند و نزد هر رُکنى از ارکان عرش دو رکعت نماز گزارند پس به کالبدهاى پیشین خود برگردند، چون صبح شود، پیغمبران و اوصیاء از شادى سرشار باشند و آن وصیى که در میان شما است مقدار زیادى به علمش افزوده شده باشد».[8]
خلاصه این‌که: دعاها و درخواست‌های اهل بیت و همچنین تلاش‌های فراوان و توصیف ناپذیر آنان در راه بندگی خدا، حاکی از آن است که آنها استعداد تکامل و پیشرفت بیشتر را در دنیا و آخرت دارند، به همین جهت در این راه از هرگونه کوشش و درخواست و دعا، دریغ نمی‌کردند.[9]
 

[2]. برای نمونه؛ ابن سینا در تعریف و توصیف «وجود» از واژه کمال بهره جسته و می‌گوید: «فالوجود خیر محض و کمال محض»؛ ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء(الالهیات)، مصحح، زاید، سعید، ص 355، قم، مکتبة آیة الله المرعشى، ‏1404ق‏؛ همچنین ر.ک: صلیبا، جمیل، المعجم الفلسفى،‏ ج ‏2، ص 244، بیروت‏، الشرکة العالمیة للکتاب، ‏1414ق‏. گفتنی است؛ مراد از ترادف در سخن ما معنای ادبی آن نیست، بلکه منظورمان یکسانی مصداق آن دو در متن واقع و حقیقت است. جرجانی نیز یکی از معانی ترادف را همین دانسته است. ر.ک: جرجانی، میر سید شریف‏، کتاب التعریفات، ص 25، تهران‏، ناصر خسرو، چاپ چهارم‏، 1412ق‏.
[3]. الشفاء(الالهیات)، ص 355؛ بهمنیار بن المرزبان، التحصیل، تصحیح و تعلیق، مطهری، مرتضی، ص 577، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1375ش.
[6]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، ج 2(توحید در قرآن)، ص 197 - 198، قم، اسراء، چاپ اول، 1383ش.
[7]. «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى‏ إِلَیَّ...»؛ کهف،110.
[8]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏1، ص 629 – 630، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ‏1429ق؛ مصطفوى، سید جواد، ترجمه أصول الکافی ، ج ‏1، ص 372 - 373، تهران، کتاب فروشى علمیه اسلامیه، چاپ اول، ‏1369ش. همچنین ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج‏ 26، ص 95، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم‏، ‏1403ق و مانند این فراز از دعای چهل و دوم از صحیفه سجادیه: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ شَرِّفْ بُنْیَانَهُ، وَ عَظِّمْ بُرْهَانَهُ، وَ ثَقِّلْ مِیزَانَهُ، وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ، وَ قَرِّبْ وَسِیلَتَهُ، وَ بَیِّضْ وَجْهَهُ، وَ أَتِمَّ نُورَهُ، وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ.... صَلِّ اللَّهُمَّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُبَلِّغُهُ بِهَا أَفْضَلَ مَا یَأْمُلُ مِنْ خَیْرِکَ وَ فَضْلِکَ وَ کَرَامَتِکَ، إِنَّکَ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ، وَ فَضْلٍ کَرِیمٍ».
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها