لطفا صبرکنید
30472
- اشتراک گذاری
جبر، یعنی اینکه انسان در افعال و کارهای خود مجبور باشد و از خود اختیاری نداشته باشد. متکلمان اشعری درباره افعال انسان، اینگونه معتقدند که انسان در کارهای خود مجبور است و هیچ اراده و اختیاری از خود ندارد. آنها تمام اعمال و کردار انسان را به خدا نسبت میدهند. بنابراین طبق نظر آنها انسان مثل جمادات است و مانند سنگی است که از بالا به طرف پایین پرت میشود و این مسیر را بدون اختیار خود و جبراً طی میکند.
این عقیده از آنجا ناشی شد که بعضی از شبهات در مسئله را نتوانستند حل کنند، بنابراین سر از جبر درآوردند.
ما معتقدیم که این عقیده باطل است؛ چراکه اعتقاد این چنینی؛ 1. با عدالت الهی سازگار نیست، 2. با اهداف انبیا منافات دارد، 3. با صریح برخی از آیات قرآن در تعارض است، 4. آثار و عواقب اجتماعی خطرناکی دارد.
عقیدهی شیعه درباره افعال آدمی آن است که هر کاری که از انسان صادر میشود، هم فعل انسان است؛ چون از روی اختیار او صورت گرفته، و هم فعل خداوند است؛ چون اصل وجود و تمام قابلیتهای وجودی انسان را خداوند به او داده است. و به عبارت دیگر، فاعلیت خداوند سببی، و فاعلیت انسان مباشری است. این نظریه در اصطلاح، نظریه «امر بین الامرین» است.
واژهی «جبر» هنگامی که در اصول عقاید مطرح میشود، بدین معنا است که انسان در کارهایی که انجام میدهد، فاقد اراده و اختیار است؛ نه میتواند خوب را انتخاب کند و نه بد را، بلکه هر چه را انجام میدهد، به اراده و اختیار خدا است.
بنابراین «جبریون» معتقدند که انسان در کارهای خود مجبور است و هیچ اختیاری از خود ندارد. «اختیار» در مقابل جبر است؛ یعنی افعال و رفتار آدمیان از روی اختیار و اراده وی انجام میشود.
اینگونه مباحث در میان مسلمانان از نیمهی اول قرن دوم و حداکثر از نیمهی دوم آن قرن مطرح شده است. بدون شک علت اصلی پیدایش این افکار و عقاید در میان مسلمانان و علت ورود آنان در اینگونه مباحث، آیات قرآن و کلمات پیامبر(ص) است. مسئلهی سرنوشت و همچنین آزادی و اختیار انسان از مسائلی است که مورد علاقهی هر انسانی است و چون این مسئله در قرآن مطرح شد آیاتی در کمال صراحت، سرنوشت را تأیید میکند و آیاتی دیگر به همین صراحت، بشر را مختار و آزاد معرفی میکند. این سبب شد تا مسلمانان به فکر و اندیشه در این مسائل بیفتند.
فرقهی اشاعره از متکلمان مسلمان قائل به مسئلهی جبر هستند.
برخی از دلایل آنها از این قرار است:
- مهمترین دلیل آنها و یا به تعبیری مهمترین شبههای که باعث شد تا آنان به جبر اعتقاد پیدا کنند، مسئلهی علم الهی است. و آن این است که خداوند از ازل، از آنچه واقع میشود و آنچه واقع نمیشود آگاه است و هیچ حادثهای نیست که از علم ازلی الهی پنهان باشد.
از طرفی علم الهی نه تغییر پذیر است و نه خلاف پذیر، یعنی نه ممکن است عوض شود و صورت دیگر پیدا کند؛ زیرا تغییر با تمامیت و کمال ذات واجب منافات دارد و نه ممکن است آنچه او از ازل میداند، با آنچه واقع میشود، مخالف و مغایر باشد؛ زیرا لازم میآید علم او علم نباشد، و جهل باشد. این نیز با تمامیت و کمال وجود مطلق منافی است.
جواب این دلیل آن است که:
علم الهی بر هر حادثهای آنچنان که واقع میشود، تعلق گرفته است، و افعال اختیاری انسان هم به وصف اختیاری بودن، برای خدای متعال معلوم است. پس اگر به وصف جبریت تحقق یابد بر خلاف علم الهی واقع میشود. مثلاً خدای متعال میداند که فلان شخص در فلان شرایطی تصمیم بر انجام کاری خواهد گرفت و آنرا انجام خواهد داد، نه اینکه علم الهی فقط به وقوع فعل، صرف نظر از ارتباط آن با اراده و اختیار فاعل تعلق گرفته باشد. پس علم ازلی الهی نه تنها، منافاتی با اختیار و اراده آزاد انسان ندارد، بلکه آنرا تأیید و اثبات نیز میکند؛ چون علم الهی به وقوع اختیاری افعال تعلق گرفته، اگر از روی اختیار صورت نگیرد علم خدا بر خلاف واقع درمیآید و این محال است.
- دلیل دوم اشاعره در اعتقاد به جبر این است که اگر قایل شویم بشر صاحب اختیار است، قلمرو حکومت و قدرت خداوند را محدود ساختهایم و این اعتقاد با توحید منافات دارد و نوعی شرک است؛ زیرا اختیار سبب میشود که انسان را به مقام استقلال در مشیت ارتقا دهیم و او را در محدودهی افعال خود «فعال ما یشاء» بدانیم که مستلزم محدود ساختن مشیت الهی است.
جواب دلیل دوم: این شبهه از آنجا ناشی شده است که آنها تصور کردهاند، اختیار داشتن انسان مستلزم استقلال او است، ولی این تصور به هیچ وجه صحیح نیست؛ زیرا وجود انسان و آنچه دارد که از جمله آنها اختیار او است، از ناحیه خدا است و حدوثاً و بقاءً منوط به اراده خدا است. به بیانی دیگر، انسان در عین داشتن اراده و اختیار و آزادی، در قبضهی قدرت او(خدا) قرار دارد که هر زمان اراده کند، همه اینها را از انسان میگیرد. شرک هنگامی پیش میآید که ما دو مبدأ مستقل در عالم قایل شویم.
- از جمله دلایل اشاعره در اعتقاد به جبر عدم سازش بین قضا و قدر الهی و اختیار انسان است.
منظور از تقدیر الهی این است که خداوند برای هر پدیدهای اندازه و حدود کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی تحقق مییابد. و منظور از قضای الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده، آنرا به مرحلهی نهایی و حتمی میرساند. بنابراین انسان هیچ تأثیر و نقشی در آن پدیده و فعل ندارد که از جمله آن، فعل خود آدمی است.
جواب: استناد وجود افعال اختیاری انسان به خدا منافاتی با استناد آنها به خود وی ندارد؛ زیرا این استنادها در طول یکدیگرند و تزاحمی با هم ندارند.
به بیانی دیگر، استناد فعل به فاعل انسانی در یک سطح است و استناد وجود آن به خدای متعال در سطح بالاتری است که در آن سطح، وجود خود انسان و وجود مادهای که کارش را روی آن انجام میدهد، وجود ابزارهایی که کار را به وسیلهی آنها انجام میدهد، همگی مستند به او است. پس تأثیر اراده انسان به عنوان «جزء اخیر از علت تامه» در کار خودش منافاتی با استناد وجود همهی اجزای علت تامه به خدای متعال ندارد. این خداوند است که وجود جهان، انسان و همهی شئون وجودی او را در دست قدرت خود دارد و همواره به آنها وجود میبخشد و نو به نو آنها را میآفریند و هیچ موجودی در هیچ حالی و در هیچ زمانی بینیاز از او نیست.
بنابراین، کارهای اختیاری انسان هم بینیاز از خدای متعال و خارج از قلمرو اراده او نخواهد بود و همهی صفات و ویژگیها و حدود و مشخصات آنها نیز وابسته به تقدیر و قضای الهی است و چنان نیست که یا باید مستند به اراده انسان باشند و یا مستند به اراده خدا؛ زیرا این دو اراده در عرض یکدیگر و مانعة الجمع نیستند و تأثیر آنها در تحقق کارها، علی البدل، انجام نمیگیرد، بلکه اراده انسان مانند اصل وجودش وابسته به اراده الهی است و اراده خدای متعال برای تحقق آن ضرورت دارد.[1] آیه 29 سورهی تکویر به همین معنا است. آنجا که میفرماید: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمین»؛ (و شما اراده نمیکنید، مگر اینکه خداوند(پروردگار جهانیان) اراده کند و بخواهد).
این اجمالی بود از دلایل جبریون همراه با رد شبهات آنان درباره افعال انسان.
در اینجا ضروری است بعضی از آثار سوء این تفکر را متذکر شویم.
تفکر جبر علاوه بر اینکه فاقد استدلال مقبول و معتبر است، با بسیاری از مبانی دینی ناسازگار است:
- با عدالت الهی؛ در حالیکه خداوند در قرآن میفرماید:
«خداوند گواهی میدهد که معبودی جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونهای بر این مطلب) گواهی میدهند، در حالیکه (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد... .[2]
در رستاخیز، رفتار خداوند نسبت به بندگانش بر اساس دادگری استوار است و در حق هیچکس کمترین بیعدالتی روا نخواهد داشت.[3]
بنابراین، آیا این عادلانه است که انسانی را اجباراً به کاری وادارند و سپس او را به جرم تبهکاری به مجازات و کیفر برسانند.
- با اهداف بعثت انبیاء؛ قرآن کریم یکی از اهداف اصلی بعثت انبیاء را تعلیم و تربیت انسانها بیان میکند.[4] و این بدیهی است که اگر انسانها در افعال خود مجبور باشند بعثت انبیاء لغو و بیهوده خواهد بود؛ چرا که بشارت و انذار آنان تأثیری در افعال و اعمال آدمی نخواهد داشت.[5]
ضمن اینکه اگر آزادی اراده انسان را منکر شویم، و هیچ نقش مثبتی برای اراده انسان قایل نباشیم، تفاوتی میان انسان و دیگر موجودات باقی نخواهد ماند.
علاوه بر اینها به گفته استاد مطهری، این عقیده آثار اجتماعی خطرناکی هم دارد. این عقیده سبب میشود، دست زورگویان و ستمگران در تجاوز و طلم بازتر و دست انتقامجویی مظلومان بستهتر شود. تاریخ نشان میدهد که این مسئله در زمان بنیامیه دستآویز محکمی بود برای سیاستمداران اموی، آنها از این عقیده طرفداری کرده و طرفداران اختیار و آزادی بشر را به عنوان مخالفت با عقیده دینی میکشتند، یا به زندان میانداختند.[6]
بنابراین، مذهب حق در این مسئله، دیدگاه شیعه است که هر کاری که از انسان صادر میشود هم فعل او و هم فعل خداوند است؛ چون این افعال بر اساس اختیار انسان صورت میگیرد پس فعل انسان است، و چون خداوند خالق و منشأ اصل وجود انسان و تمام قابلیتهای وجودی او است، پس فعل خداوند نیز میباشد. و به عبارت دیگر، فاعلیت انسان در طول فاعلیت خداوند است و فاعلیت خداوند، فاعلیت سببی و فاعلیت انسان مباشری است.
این نظریه را در اصطلاح «امر بین الامرین» میگویند.
این دیدگاه از بسیاری از آیات قرآن و تعالیم ائمهی معصومین(ع) استفاده میشود و شیعهی امامیه طرفدار این نظریه است.[7]
[1]. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید (سه جلدی)، ص 155، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ چهارم، 1379ش.
[2]. آل عمران، 18.
[3]. انبیاء، 47.
[4]. جمعه،2.
[5]. چون طبق این دیدگاه (جبر) انسان از خود اراده و اختیاری ندارد.
[6]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 1، ص 375-376، قم، صدرا، چاپ اول، بیتا.
[7] برای آگاهی بیشتر، نک: «انسان و مسئله جبر و اختیار»، 223؛ «توبه از گناه تماشای فیلم مبتذل»، 370؛ «امر بین الامرین» »، 58.