جستجوی پیشرفته
بازدید
29160
آخرین بروزرسانی: 1399/08/18
خلاصه پرسش
دیدگاه قرآن و احادیث در مورد تحجر چیست؟
پرسش
تحجر از دیدگاه قرآن و احادیث را توضیح دهید.
پاسخ اجمالی

«تَحَجُّر» در لغت به معنای «سنگ شدن» و در اصطلاح به معنای امتناع انسان از پذیرش حق و روی‌گردانی از خداوند است و نقطه مقابل آن «شرح صدر» است.

تَحَجُّر از نظر اسلام امری مذموم و در آیات قرآن از آن به قساوت قلب تعبیر شده است.

افراد متحجر از یادآورى و تذکر و نصیحت روی‌گردان و بر تغافل نسبت به حقیقت و بی‌خبرى از آن تعمّد می‌‏ورزند.

تحجّر، سبب نادیده گرفتن حقایق، دل‌مردگی و نابودى انسان می‌شود.

تحجّر ریشه در کفر، تقلید از عوام، هم‌نشینى با بدان و فاجران و مجرمان، دنیاپرستى، هواپرستى، آرزوهای دور و دراز، جهل، گناه، لجاجت، جدال و مراء و... دارد.

برای ریشه کن کردن تحجر باید از وحى، یاد قیامت، مطالعات پیگیر و مستمر در آثار و احوال و سرنوشت گذشتگان، ارتباط مداوم با دانشمندان صالح، خودسازى و تهذیب نفس، یاد خداوند و پرهیز از گناه مخصوصا از خوردن غذاى حرام، مدد جست.

پاسخ تفصیلی

«تَحَجُّر» در لغت به معنای «سنگ شدن» است.[1] و در اصطلاح به معنای امتناع انسان از پذیرش حق و روی‌گردانی از خداوند است که به قلب انسان نسبت داده می‌شود.[2] نقطۀ مقابل تَحَجُّر «شرح صدر» است.

در آیات قرآن از تَحَجُّره «قساوت قلب» و عدم خضوع در برابر حقیقت تعبیر شده است. همان‌گونه که انسان‌ها در درک مطالب و خودجوشى یکسان نیستند، بعضى با یک اشارۀ لطیف یا یک کلام کوتاه، حقیقت را به خوبى درک می‌کنند و بعضی در نقطۀ مقابل آن قرار دارند، در پذیرش حق هم عده‌ای با یک تذکر بیدار می‌شوند، و یک موعظه و اندرز در روح آنها طوفان بپا می‌کند، در حالی‌که بعضى دیگر شدیدترین خطابه‌‏ها و گویاترین دلایل و نیرومندترین اندرز و مواعظ در وجودشان کمترین اثرى نمی‌‏گذارد.[3]

قرآن در این زمینه بعضى از انسان‌ها را صاحب «شرح صدر» و گستردگى روح و بعضى را داراى تنگى و «ضیق صدر» معرفى می‌‏کند، چنان‌که می‌‏فرماید: «آن‌کس را که خدا می‌‏خواهد هدایتش کند، سینه‌‏اش را براى اسلام گشاده می‌‏سازد، و آن‌کس را که بخواهد گمراه نماید سینه‌‏اش را چنان تنگ می‌‏کند که گویى می‌‏خواهد به آسمان بالا رود".[4] این موضوعى است که با مطالعۀ حالات افراد کاملا مشخص است. بعضى آن‌چنان روحشان باز و گشاده است که هر قدر از حقایق در آن وارد شود به راحتى پذیرا می‌شوند، اما بعضى بر عکس آن‌چنان روح و فکرشان محدود است که گویى هیچ جایى براى هیچ حقیقتى در آن نیست، گویى مغزشان را در یک محفظه با دیوارهاى نیرومند آهنى قرار داده‏اند. این افراد مورد نکوهش قرآن مجید قرار گرفته‌اند، آن‌جا که می‌فرماید:

«چرا هنگامى که مجازات ما به آنان رسید، (خضوع نکردند و) تسلیم نشدند؟ بلکه دل‌هاى آنها قساوت پیدا کرد و شیطان، هر کارى را که می‌‏کردند، در نظرشان زینت داد".[5]

افراد متحجر از یادآورى و تذکر و نصیحت بهره‌‏اى نمی‌‏گیرند و بر تغافل نسبت به حقیقت و بی‌‏خبرى از آن تعمّد می‌‏ورزند. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «و چون به آنها یادآورى شود، به یاد نمی‌‏آورند(متذکر نمی‌شوند)".[6]

عوامل تَحَجُّر و قساوت قلب

  1. تقلید از عوام سبب تحجّر و جمود است. مشرکان در توجیه اعمال خود می‌گفتند: چون پدران خود را بر این دین یافتیم این دین را برگزیدیم[7]. پای‌بندى بی‌‏چون و چرا به سنّت‌‏ها و آداب ملّى و قومى، سبب تخدیر جامعه و سدّ راه فکر و نوآورى و مانع شناخت حقیقت است. البته باید توجه داشت که این‌گونه از تقلید و پیروی، با تقلید از اهل علم و دانشمندان، فرق دارد. این نه تنها مانع شناخت حقیقت و نوآوری نیست، بلکه وسیلۀ تکامل و رشد و ترقّى است ‏و به همین دلیل مورد تأیید قرآن قرار گرفته است. چنان‌که قرآن برای رسیدن به هدایت و رشد می‌فرماید: «از اهل ذکر بپرسید».[8] و «به هدایت آنان اقتدا کنید».[9]
  2. هم‌نشینى با بدان و فاجران و مجرمان و تأثیرپذیری از آنان.
  3. دنیاپرستى، هواپرستى و آرزوهای دور و دراز، باعث تنگى روح و قساوت قلب می‌شود.[10] از جمله پیام‌هاى پروردگار به حضرت موسی(ع) این بود: «اى موسى آرزوهایت را در دنیا دراز مکن که قلبت سخت و انعطاف‌ناپذیر می‌‏شود، و سنگ‌دلان از من دورند".[11]
  4. کفر موجب تَحَجُّر و قساوت قلب است.

مؤمن همیشه رو به رشد و حرکت است؛ زیرا چشم حقیقت‌‏بین، نور، نفس پاک و دل زنده دارد، امّا کافر حاضر نیست حقیقت را ببیند و به جهت سنگ‌دلى، آن‌را نمی‌‏پذیرد و به دلیل ظلمات جهل و تعصّب و تحجّر در راه حقّ حرکت نمی‌‏کند.[12]

  1. جهل و گناه و لجاجت و جدال کفر و مراء و ... .

امام علی(ع) فرمود: «اشک‌ها خشک نمی‌شوند، مگر به دلیل سختى دل‌ها و دل‌ها سخت و سنگین نمی‌‏شوند، مگر به دلیل فزونى گناه"![13]

آثار تَحَجُّر و قساوت قلب

  1. تحجّر و تعصّب، سبب نادیده گرفتن حقایق است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «(متحجّرین) به آنچه بر انگیخته شده‌اند، کفر می‌ورزند».[14]
  2. پایان تحجّر و تعصّب و لجاجت نابودى است.[15]

خدای متعال می‌فرماید: «ما از آنها انتقام می‌گیریم»؛[16] زیرا تعصّب و تحجّر به جایى می‌‏رسد که پیامبر معصومى مانند ابراهیم(ع) که بیان و معجزه و علم دارد برای مشتى سنگ و چوب و جماد محکوم به سوختن می‌شود.

  1. تحجّر و تعصّب، سبب دل‌مردگی می‌شود.

مؤمنان، مردمى زنده‌دل و برخوردار از حیات حقیقى هستند؛ زیرا ایمان به فرد و جامعه حیات می‌‏بخشد و کفر مرگ فرد و جامعه را در پی دارد.

چگونه می توان قساوت قلب را ریشه کن کرد؟

در پاسخ به این سؤال، باید گفت: هنگامى که نفوس در گودال ژرفى از خواب و آسایش فرو می‌‏رود و در آن هنگام که دل‌ها سنگ و از صخرۀ سنگ‌ها سخت‌تر می‌شود، و آدمى بدون فهم و اراده با سنت‌هاى باطل خو می‌گیرد، و به هیچ تکامل و تحولی رضا نمی‌دهد. در آن صورت نیاز انسان به بانگ‌هاى بیم دهنده، شدت می‌یابد، تا قلب او از خواب بیدار شود، و عقل از تسلط انبوه خرافات رهایى یابد.

خداوند متعال برای رهایی از تحجر و قساوت قلب، اسباب زیادی را مهیا کرده است (به شرط این‌که انسان نیز بخواهد). بعضی از این اسباب عبارت‌اند از:

  1. 1. وحی پیامبر(ص)، به صورتى پیوسته روشنی‌هایى را در محیطى از تاریکى سخت، و بانگ‌هاى پرخروشى را در محیطى از خاموشى و جمود، و آتش‌فشان‌هاى سوزنده‌‏اى را براى از بین بردن مقدّسات باطل و خرافات به جای مانده از دوران جاهلیت، بر همگان آشکار می‌‏سازد.

سورۀ تکویر یکى از بانگ‌هاى آژیرى است و چون درب قلب بر آن گشوده شده باشد، مانند کلیدى براى تطور و ابداع در قلب و عقل و رفتار عمل می‌‏کند.[17]

  1. یادآورى و تذکر سبب برانگیختن و بیدار کردن دانسته‌‏هاى انسان در خاطره و ذهن است و عقل انسان، به گونه‌ای است که اگر صاحب خرد آن‌را بکاود و برانگیزد، حقایق نهفتۀ بسیاری از او آشکار می‌شود که می‌تواند قساوت قلب را از انسان بزداید.
  2. مطالعات پیگیر و مستمر در آثار و احوال و سرنوشت گذشتگان و عبرت گرفتن از آنان.
  3. ارتباط مداوم با دانشمندان و علماى صالح.
  4. یاد خدا.
  5. خودسازى و تهذیب نفس، پرهیز از گناه و مخصوصا پرهیز از غذاى حرام.

به هر حال، براى به دست آوردن شرح صدر و رهایى از قساوت قلب، باید به درگاه خدا روى آورد تا آن نور الاهى که پیامبر وعده داده در قلب بتابد، باید آیینه قلب را از زنگار گناه صیقل داد و سراى دل را از زباله‌‏هاى هوا و هوس پاک کرد تا آماده پذیرایى محبوب گردد، اشک ریختن از خوف خدا، و از عشق آن محبوب بی‌‏مثال، تأثیر عجیبى در رقت قلب و نرمش و گسترش روح دارد، و جمود چشم از نشانه‌‏هاى سنگ‌دلى است.[18]


[1]. تحجّر: بسان سنگ شد. مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی به فارسی، ص 20، واژه‌ی "حجر".

[2]. شاذلی، سید بن قطب بن ابراهیم، فی ظلال القرآن، ج ‏2، ص 1089، بیروت، قاهره، دارالشروق، چاپ هفدهم، 1412ق. "والقلب الذی لا ترده الشدة إلى اللّه قلب تحجر فلم تعد...".

[3]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏19، ص 246- 427، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

[4]. انعام، 125. "فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ".

[5]. انعام، 43. "وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ، وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ".

[6]. صافات، 13. "وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ". ر. ک: تفسیر هدایت، مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، گروه مترجمان، ج ‏11، ص 198، مشهدد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1377ش.

[7]. شعراء، 74. "بَلْ وَجَدْنا آباءَنا...".

[8]. نحل، 43؛ انبیاء، 7. "فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْر...ِ". ر. ک: قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج ‏8، ص 324، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ یازدهم، 1383ش.

[9]. انعام، 90. "فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ....".

[10]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 67، ص 55، ح 23، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. امام صادق(ع): "اوحى اللَّه عز و جل الى موسى یا موسى لا تفرح بکثرة المال، و لا تدع ذکرى على کل حال، فان کثرة المال تنسى الذنوب، و ان ترک ذکرى یقسى القلوب"؛ خدای عز و جل، به موسى(ع) وحى فرستاد که اى موسى! از فزونى اموال خوشحال مباش، و یاد مرا در هیچ حال ترک مکن، چرا که فزونى مال" غالبا موجب فراموش کردن گناهان است، و ترک یاد من قلب را سخت می‌‏کند.

[11]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. "یا موسى لا تطول فى الدنیا املک، فیقسو قلبک، و القاسى القلب منى بعید".

[12]. تفسیر نور، ج ‏9، ص 492.

[13]. بحار الانوار، ج 67، ص 55 امیر مؤمنان(ع): "ما جفت الدموع الا لقسوة القلوب، و ما قست القلوب الا لکثرة الذنوب".

[14]. زخرف، 24. "بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ".

[15]. تفسیر نور، ج‏10، ص 447.

[16]. زخرف ، 25؛ حجر، 79؛ اعراف، 136. "فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ...".

[17]. ر. ک: تفسیر هدایت، ج ‏17، ص 348.

[18]. ر. ک: «قساوت قلب، عوامل، درمان»، 96260؛ «عامل معنوی خشکی چشم»، 49494؛ «حدیثی درباره گریه گناهکار»، 93142.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها