جستجوی پیشرفته
بازدید
30512
آخرین بروزرسانی: 1397/07/10
خلاصه پرسش
آیا امکان دارد داستان هاجر همسر حضرت ابراهیم(ع) را براساس قرآن و تورات ذکر نمایید؟
پرسش
بانو هاجر کیست؟ او از کجا آمده است؟ قطعاً او عرب نبود؛ چرا که هاجر به زبان عربی به معنای سنگ است. پس اگر عربی نبود، اصلش از کجا است؟ آیا درست است که می‌گویند از جزیره جاوه (یکی از جزیره‌ها در اندونزی) بود؛ چون در زبان جاوه هاجر معنای خوبی دارد.
پاسخ اجمالی
هاجر، کنیزی مصری بود که بعد از رخ‌دادهایی به ساره بخشیده شد و به ایشان خدمت می‌کرد. تقریباً براساس تمام گزارش‌های تاریخی، این کنیز ابتدا از ساکنان مصر بود.
با گذشت سال‌ها، ساره برای حضرت ابراهیم(ع) هیچ فرزندی به دنیا نیاورد، در نتیجه او هاجر را به ابراهیم بخشید تا از او فرزندی داشته و نسلش منقطع نشود. به دنبال آن، هاجر اسماعیل(ع)‏ را به دنیا آورد. بعد از آن بود که ساره به خدمت‌گذار گذشته‌اش هاجر رشک می‌برد و در نهایت از ابراهیم خواست که آنها را به جای دیگری ببرد. خداوند نیز به حضرت ابراهیم دستور داد آنها را به سرزمین مکه برده و آنها را در آن بیابان‌های بی‌آب و علف رها کند. ابراهیم(ع) با نگرانی به این فرمان خدا گردن نهاد، اما نه تنها هاجر و اسماعیل(ع) با معجزاتی از مرگ نجات یافتند، بلکه وجود آنها در آن مکان مقدس، منشأ تجدید بنای خانه خدا شد.
 
پاسخ تفصیلی
برخی منابع اسلامی داستانی را نقل کرده‌اند که حضرت ابراهیم(ع) هنگام ورود به مصر، همسرش ساره را به عنوان خواهر خود معرفی کرده و پادشاه مصر که نیت بدی نسبت به ساره داشت، مورد مجازات الهی واقع و سپس بخشیده شد. آن پادشاه، پس از نشانه‌هایى که از خداوند دید، ساره را رها کرد و علاوه بر اعطای جوایز، کنیزکى را که نزد ایشان بود به ساره بخشید. آن کنیزک هاجر نام داشت.[1]
به مصری بودن هاجر در منابع تاریخی فراوانی اشاره شده است.[2]
روایتی از پیامبر(ص) نیز وجود دارد که برخی آن‌را به مصری بودن هاجر، مرتبط دانسته‌اند: «هرگاه مصر را گشودید با اهل آن به نیکى رفتار کنید ... چرا که ایشان "رحم" و "ذمّه" دارند».[3] شارحان، مقصود از «رحم» را «هاجر» و مراد از «ذمّه» را «ماریه»‏ همسر پیامبر(ص) می‌دانند.[4]
بنابر تمام این نقل‌ها؛ هاجر کنیز ساره بود. اما ساره، او را به ابراهیم(ع) ‌بخشید(و یا ابراهیم او را از ساره خرید). امام صادق(ع) در این‌باره می‌فرماید: «فرزندى براى ابراهیم نبود؛ ابراهیم به ساره گفت: اگر میل دارى هاجر را به من بده، شاید خداوند از او به من فرزندى دهد و جانشین ما هر دو گردد و ابراهیم، هاجر را از ساره خرید و به دنبال آن اسماعیل به دنیا آمد».[5]
این داستان در برخی منابع تاریخی چنین توصیف شد:‌ «ساره به ابراهیم گفت: می‌بینم که تو را فرزندى نیست. این کنیز را بگیر! شاید فرزندى از او نصیب ما شود. آن کنیز به اسماعیل‏ حامله شد و ابراهیم به او دل بست. ساره به سختى به اینان رشک می‌برد و اینها، بر او دشوار می‌آمد».[6]
توراتی که امروزه در دسترس ما است، داستان هاجر را این‌گونه بیان می‌کند:
«اما سارای زن ابرام، بچه‌دار نمی‌شد؛ پس او کنیز مصری خود هاجر را به ابرام داد و گفت: خداوند به من فرزندی نداده است، پس تو با این کنیز همبستر شو تا برای من فرزندی به دنیا آوَرَد. ابرام با پیشنهاد سارای موافقت نمود. ابرام با هاجر همبستر شد و او آبستن گردید. هاجر وقتی دریافت که حامله است، مغرور شد و از آن پس، بانویش سارای را تحقیر می‌کرد. سارای به ابرام گفت: تقصیر تو است که این کنیز مرا حقیر می‌شمارد. خودم او را به تو دادم، ولی از آن لحظه‌ای که فهمید آبستن است، مرا تحقیر می‌کند. خداوند خودش حق مرا از تو بگیرد. ابرام جواب داد: او کنیز تو است، هر طور که صلاح می‌دانی با او رفتار کن. پس سارای بنای بدرفتاری با هاجر را گذاشت».[7]
آنچه از ارزیابی این گزارش‌ها به دست می‌آید آن است که تورات، هاجر را در این ماجرا مقصر دانسته، اما در منابع اسلامی، هاجر کاملاً بی‌گناه است و این ساره بود که عملکردش به هر دلیل، موجب مهاجرت هاجر و فرزندش به بیابان‌های مکه شد.
هجرت به مکه
حضرت ابراهیم(ع) در آزمونی سخت، اسماعیل(ع) و مادرش هاجر را به مکه که بیابانی بی‌آب و علف بود، آورد و به دستور الهی آنها را در آن‌جا رها کرد.[8] سپس خداوند با معجزاتی آنها را از مرگ حتمی نجات داد. امام صادق(ع) در این زمینه می‌فرماید: «ابراهیم(ع) در بادیه شام منزل داشت، همین که هاجر، اسماعیل را به دنیا آورد، ساره غمگین شد؛ چون او فرزند نداشت؛ به همین جهت همواره نسبت به هاجر حساسیت نشان داده و ابراهیم را دل آزرده می‌ساخت تا او نزد خدا زبان به شکایت گشود، پروردگار در پاسخ به او فرمود تا اسماعیل و مادرش را از شام خارج کند، ابراهیم پرسید: پروردگارا آنان را کجا برم؟ فرمود: به حرم من، اولین بقعه‌اى که در زمین خلق کردم و آن سرزمین مکه است».[9]
تورات نیز این داستان را با تفاوت‌هایی چنین نقل می‌کند:
«یک روز ساره متوجه شد که اسماعیل، پسر هاجر مصری، اسحاق را اذیت می‌کند، پس به ابراهیم گفت: این کنیز و پسرش را از خانه بیرون کن؛ زیرا اسماعیل با پسر من اسحاق وارث تو نخواهد بود. این موضوع ابراهیم را بسیار رنجاند، چون  اسماعیل نیز پسر او بود. اما خدا به ابراهیم فرمود: درباره پسر و کنیزت آزرده خاطر مباش. آنچه ساره گفته است انجام بده؛ زیرا توسط اسحاق است که تو صاحب نسلی می‌شوی که وعده‌اش را به تو داده‌ام. از آن پسر نیز هم قومی به وجود خواهم آورد، چون او نیز پسر تو است. پس ابراهیم صبح زود برخاست و نان و مشکی پُر از آب برداشت و بر دوش هاجر گذاشت، و او را با پسر روانه ساخت. هاجر به بیابان بئر شِبَع رفت و در آنجا سرگردان شد، وقتی آب مشک تمام شد، هاجر پسرش را زیر بوته‌ها گذاشت و خود حدود صد متر دورتر از او نشست و با خود گفت: نمی‌خواهم ناظر مرگ فرزندم باشم و زار زار گریست .آن‌گاه خدا به ناله‌های پسر توجه نمود و فرشته خدا از آسمان هاجر را ندا داده، گفت: ای هاجر، چه شده است؟ نترس؛ زیرا خدا ناله‌های پسرت را شنیده است .برو و او را بردار و در آغوش بگیر. من قوم بزرگی از او به وجود خواهم آورد. سپس خدا چشمان هاجر را گشود و او چاه آبی در مقابل خود دید. پس به طرف چاه رفته، مشک را پر از آب کرد و به پسرش نوشانید».[10]
در نهایت باید گفت که داستان هاجر در منابع اسلامی و تورات با وجود برخی شباهت‌ها، تفاوتهایی نیز با یکدیگر دارند؛ در تورات، ساره دارای فرزند شده بود که هاجر مهاجرت کرد ولی بنابر منابع اسلامی، هاجر قبل از فرزنددار شدن ساره، از آن‌جا می‌رود. همچنین بر اساس قرآن، ابراهیم(ع) با هاجر و فرزندش تا مکه می‌آید ولی در تورات، ابراهیم (ع) در این هجرت همراه آنان نیست و ... .
هاجر در نهایت در مکه جان سپرد و حجر اسماعیل دفن شد[11] و بر اساس برخی روایات، به احترام قبر ایشان - و دیگر اولیای الهی - است که مسلمانان هنگام طواف کعبه، اجازه ورود به حجر اسماعیل را ندارند.[12]
صبر هاجر در مقابل این امتحان بزرگ بدان انجامید که برخی رفتارهای نمادین مسافران حرم الهی - مانند سعی بین صفا و مروه - برگرفته از رفتارهای هاجر باشد و به عبارتی «یک زن، یک نژاد تحقیر شده بی‌فخر افریقایی، یک کنیز،... کنیز یک زن؛ ساره!
و اینها همه در نظام بشری، در نظام شرک، اما در نظام توحید: این کنیز مخاطب خدا، مادر پیامبران بزرگ خدا، رسول خدا، تجلیگاه زیباترین و عزیزترین ارزش‌هایی که خدا می‌آفریند. در نمایشگاه حج، قهرمان اول، برجسته‌ترین چهره، و در حرم خاص خدا، تنها زن، مادر!».[13]
 

[1]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 3، ص 52، مکتبة الثقافة الدینیة، بور سعید، بی‌تا؛ ابن عماد حنبلی دمشقی، شهاب الدین، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق الأرنؤوط، شعیب، ج 3، ص 131، دمشق، بیروت، دار ابن کثیر، چاپ اول، 1406ش.
[2]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 1، ص 152، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛ یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 5، ص 139، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.
[3]. شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، محقق، الأرنؤوط شعیب، عادل مرشد، ... ج 35، ص 409، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ بیهقی، أحمد بن حسین، السنن الکبرى، محقق، عطا، محمد عبد القادر، ج 9، ص 346، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1424ق.
[4]. أبو الحسن قشیری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله(ص) (صحیح مسلم)،‌ محقق، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 4، پاورقی ص 1970، بیروت، دار إحیاء التراث العرب، بی‌تا؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین،‏ ج 7، ص 376، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 373، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الأنبیاء(ع)، محقق، مصحح، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 108، مشهد، مرکز پژوهش‌های اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[6]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 2، ص 40، دار الفکر، بیروت، چاپ دوم، 1408ق؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 1، ص 247، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[7]. پیدایش، 16: 1 – 6.
[8]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏6، ص 489، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[9]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 60، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 390.
[10]. پیدایش، 21: 9 - 21.
[11]. الکافی، ج ‏4، ص 210.
[12]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 193، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[13]. شریعتی، علی، مجموعه آثار، حج، ص 79، بی‌جا، بی‌تا.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • امیدبخش‌ترین آیه قرآن کدام است؟
    19920 تفسیر 1393/12/26
    قرآن کریم سرشار از آیات مژده و امید است. اما در این‌که کدام‌یک از آیاتش امید بیشتری به مؤمنان می‌دهد، سخن پیشوایان دین در این زمینه متفاوت است که شاید این تفاوت، ناظر به جنبه‌های مختلف امیدبخشی‌ باشد: ۱. ابوحمزه ثمالی می‌گوید؛ از امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) ...
  • انصار چه کسانی بودند؟
    38930 تاريخ بزرگان 1388/12/03
    "انصار" جمع ناصر، از ریشه "نصر" به معنای یاوران است. در صدر اسلام به ساکنانمسلمانمدینهو اطرافآن، به ویژه افراد دو قبیلهاوسوخزرج،انصار گفته می‌شد؛ چرا که آنان به یاریپیامبر اسلام (ص)ومسلمانان مهاجر مکیو نقاط دیگر پرداختهبودند و در نشر ...
  • منظور از مباحات عامه، اباحه تملک و اباحه انتفاع چیست؟
    19535 General Terms 1393/04/17
    مباح بودن به معنای حلال بودن است. اموالى که متعلق حق هیچ‌کس نیست، در فقه از آنها با عنوان «مباحات عامّه» یا «مشترکات و منافع عامّه» تعبیر شده است. چیزهایى که شارع آنها را براى همه مشترک یا مباح قرار داده است، دو قسم است: 1. ...
  • هجوم‌آورندگان به خانه حضرت فاطمه(س) چند نفر بودند و چه افراد سرشناسی در میان آنان حضور داشتند؟
    31035 تاریخ 1394/07/14
    بنابر تحقیق و جست‌وجو در منابع حدیثی و تاریخی؛ به صورت پراکنده در نقل‌های مختلفی که درباره این بی‌حرمتی نقل شده است، نام تعدادی از افراد که به خانه حضرت فاطمه(س) هجوم آورده، یا دستور هجوم دادند وجود دارد. البته مشخص نیست که تعداد دقیق آنان چند نفر ...
  • گزارش‌های تاریخی موجود پیرامون شخصیت حر بن یزید ریاحی که در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسید، را ارائه کنید؟
    33792 تاريخ بزرگان 1394/07/21
    یکی از افرادی که نامش در میان شهدای کربلا و یاران امام حسین(ع) جاودانه ماند، و مُهر شهادت وی در درگاه الهی ثبت شد، «حُرّ بن یزید ریاحی» است.نسب حر بن یزیدنسب حر را چنین ذکر کرده‌اند: «حر بن یزید بن ناجیة بن قَعنَب،
  • حدیث حارث همدانی در مورد حاضر شدن امام علی(ع) بر بالین محتضر را چگونه ارزیابی می¬کنید؟
    26219 درایه الحدیث 1392/04/27
    حاضر شدن پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) از جمله حضرت علی(ع)، هنگام مرگ، نزد تمامی انسان‌ها حتی کسانی که بر دین‌های دیگر می‌باشند از اموری است که اخبار مستفیضه بر آن دلالت دارد.[1] البته در نحوه و چگونگی این حضور سخنانی بیان شده است ...
  • حروف مشبهة بالفعل چه ویژگی‌هایی دارند؟
    23986 لغت شناسی 1397/08/26
    بر اساس نظر مشهور ادباء، حروف مشبهة بالفعل پنج حرف بوده[1] که بر سر مبتدا و خبر وارد می‌شوند. این حروف عبارت‌اند از: إنَّ، أنَّ، لیت، لکنَّ، لعلَّ. عمل اصلی این حروف، منصوب نمودن مبتدا به عنوان «اسم» و مرفوع نمودن خبر به عنوان ...
  • فرق بین «صراحت» و «ظهور» چیست؟
    15284 مبانی فقهی و اصولی 1390/12/22
    دلالت یک عبارت بر مقصود گوینده، گاهی آن قدر صریح است که احتمال خلاف در آن منتفی است. در این جا می گویند عبارت نص و صریح است، اما گاهی دلالت یک عبارت بر قصد گوینده صریح نیست، بلکه معانی متعدد از آن محتمل است، ولی در ...
  • آیا کلمه «حضرت» در روایات نیز به کار برده شده است؟
    14525 لغت شناسی 1394/01/22
    کلمه «حضرت» در لغت به معنای «حضور» و «نزد» می‌باشد.[1] این کلمه در عربی به صورت «حضرة» نوشته می‌شود. مثلاً وقتی می‌گوییم: «حضرت امام صادق(ع)» در روایات نیز به کار برده شده است که فارسی زبانان به عنوان احترام و ادب قبل از اسامی ...
  • افطاری دادن در کدام روز برابر مهمان کردن صد هزار پیامبر، امام و شهید است؟
    23611 حدیث 1392/10/28
    اطعام نمودن و غذا دادن به برادران دینی از کارهایی است که در اسلام مورد تأکید قرار گرفته و برای آن اجر و پاداش فراوانی قرار داده شده است. اما متن موجود در پرسش، تلفیق و خلط دو روایتی است که هر کدام دارای خاستگاه مخصوص به خود ...

پربازدیدترین ها