جستجوی پیشرفته
بازدید
45339
آخرین بروزرسانی: 1400/01/30
خلاصه پرسش
از نگاه قرآن و احادیث، منافقان دارای چه ویژگی‌هایی هستند؟ و آیا هر مسلمانی که منافق باشد، تا ابد در دوزخ خواهد ماند؟
پرسش
در مورد منافق سه نشانه در حدیثی بیان شده است و غیر قابل انکار است، مسلمانانی که اهل نماز هستند هم این نشانه را دارند. در قرآن آمده است: «وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقیمٌ». آنچه که ظاهر آیه می‌گوید وعده خداوند برای منافقان ابدیت در جهنم است. سؤال این است که آیا مسلمانی که منافق است هم در جهنم ابدی خواهد بود؟
پاسخ اجمالی
بر اساس سخن رسول خدا(ص) هرکس ظاهر پاک او مخالف باطن ناپاکش باشد، منافق است، در هر کجا، هر زمان، و در هر رتبه و مقامى که باشد!
البته، نفاق مانند ایمان درجات و مراتب مختلفی دارد. و همان‌گونه که مؤمنان وارد بهشت شده و در آن‌جا به تناسب ایمانشان از نعمت‌های بهشتی برخوردار می‌شوند، منافقان نیز به نسبت نفاقشان کیفر می‌بینند. آنانی که در درجات بالای نفاق هستند تا ابد در دوزخ خواهند ماند، اما دیگران به تناسب، کیفر کمتری داشته و شاید برخی که نفاقشان قابل چشم‌پوشی است با توجه به رحمت خدا، امید نجات نیز داشته باشند.
 
پاسخ تفصیلی
واژه «منافق» از ریشه «نفق» به معنای خروج است.[1] «نِفاق»، مصدر است به معنای منافق بودن.[2]
نفاق به معنای وارد شدن از یک در و خارج شدن از در دیگر است؛ از این‌رو است که خدای متعال می‌فرماید: «إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ».[3] منافقان فاسقان‌اند و فلانی فاسق شد، معنایش آن است که از دایره و حصار شرع خارج شد.[4]
در نگاهی دیگر "منافق" به معناى نفوذ و پیشروى است. "نَفَق" (بر وزن شفق) نیز به معناى کانال‌ها و تونل‌های زیر زمینی است که براى استتار یا فرار از آن استفاده می‌کنند.[5]
حیواناتی مانند روباه براى لانه خود دو سوراخ قرار می‌‏دهند: یکى آشکار که از آن وارد و خارج می‌‏شوند، و دیگرى پنهان که به محض احساس خطر از آن می‌گریزند، این سوراخ پنهانى را "نافقاء" گویند، و به این ترتیب "منافق" کسى است که راه مرموز و مخفیانه‌ای براى خود برگزیده، تا با مخفی‌کارى و پنهان‌‏کارى در جامعه نفوذ کند، و به هنگام خطر از آن راه فرار نماید.[6]
در باره معنای اصطلاحی نفاق نیز آمده است: «معنای نفاق، آشکار کردن ایمان با زبان و پنهان‌کردن کفر در دل می‌باشد».[7] و به تعبیر قرآن «یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ».[8]
بنابر این نفاق، صفت افراد بی‌ایمان است که خود را در صف مؤمنان جا می‌زنند، اما در باطن دل در گرو کفر داشته و با پوشش دین در صدد ضربه زدن به دین هستند. منافق، از یک جهت آشکارا وارد دین شده و مخفیانه و با تونلی پنهان از آن خارج می‌شود. بنابراین به کسی که از ابتدا وارد دین اسلام نشده «منافق» نمی‌گویند.
منافق، خط مشی مشخصی ندارد، و در میان هر گروهی هم‌رنگ آنان می‌شود. در فرهنگ دینی، منافق از کافر خطرناک‌تر، دشمنی و عداوتش مخرّب‌تر و عذاب او در آخرت از کافر سخت‌تر است؛ زیرا که به حکم دزد خانگی بوده و پلی است که کفار از طریق او در میان مسلمانان نفوذ می‌کنند.
قرآن کریم در باره کیفر منافقان می‌فرماید: «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیراً»؛[9] منافقان در پایین‌‏ترین طبقات دوزخ قرار دارند و هرگز یاورى براى آنها نخواهى یافت.
از این آیه به خوبى استفاده می‌شود که از نظر اسلام، نفاق بدتر از کفر بوده، و منافقان دورترین مردم از خدا هستند، زیرا اولاً: منافقان با استفاده از مصونیتى که در پناه اظهار ایمان پیدا می‌کنند، ناجوان‌مردانه، و آزادانه به مسلمانان حمله‌‌‏ور شده، از پشت به آنها خنجر می‌زنند، مسلماً حال آنان که در قیافه دوست آشکار می‌شوند از حال دشمنانى که با صراحت اعلان عداوت کرده و وضع خود را مشخص ساخته‏‌اند به مراتب بدتر است.[10]
ثانیاً: کفار ظاهر و باطنشان یکی است و می‌توان در برابر آنان موضع مشخصی گرفت، اما منافقان آن‌چنان پیچیده عمل می‌کنند که تشخیص رفتار آنان حتی برای پیامبران نیز دشوار می‌گردد: «برخى از بادیه ‏نشینانى که پیرامون شما هستند منافق‌اند، و از ساکنانِ مدینه [نیز عدّه‌‏اى‏] بر نفاق خو گرفته‌‏اند. تو آنان را نمی‌‏شناسى، ما آنان را می‌‏شناسیم».[11]
منافق در حقیقت کافر است و نفاقش جرم دیگری برای او است که موجب فریب مسلمانان می‌شود؛ و به همین دلیل خدای متعال فرمود: «خداوند، منافقان و کافران را همگى در دوزخ جمع می‌‏کند»،[12] و مقدم داشتن منافقان، نشان از شدت اهتمام به آنها دارد.[13]
برخی از ویژگی‌های منافقان در قرآن کریم
در قرآن کریم و در روایات ویژگی‌هایی برای منافقان بیان شده است که اصلی‌ترین آنها عبارت‌اند از:
1. بی‌ایمانی: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنین»؛[14] و برخى از مردم می‌گویند: به خدا و به روز واپسین ایمان آوردیم، در حالی‌که آنها مؤمن نیستند.
2. تشویق به منکرات: «... یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَر»؛[15] ... آنها مردم را بر انجام منکرات تشویق می‌کنند.
3. بازداشتن مردم از خوبی‌ها: «وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ...»؛[16] و آن منافقان مردم را از کار خیر باز می‌دارند.
4. بخل: «وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ...»؛[17] و دست‌هایشان را (از انفاق و بخشش) می‌‏بندند.
آنها؛ چون ایمان به آخرت و پاداش "صدقه" ندارند، در بذل اموال سخت بخیل‌اند، هر چند براى رسیدن به اغراض شوم خود و یا برای ریاکاری، اموال فراوانى خرج می‌‏کنند، اما هرگز از روى اخلاص و براى خدا دست به چنین کارى نمی‌‏زنند.
5. فریب‌کاری: «یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُون»؛[18] منافقان به پندار خود با خداوند و مؤمنان نیرنگ می‌کنند، در حالی‌که جز خودشان را فریب نمی‌دهند، اما نمی‌فهمند؛ زیرا در حقیقت، این خداوند است که به آنان نیرنگ می‌زند.[19]
منظور از خدعه منافقان با خدا، یا نیرنگ آنان با دین الهی است که آن‌را مورد تمسخر و بازیچه خود قرار می‌دهند، و یا به معنای فریب‌کاری با پیامبر(ص) است که در حقیقت خدعه با خود خدا می‌باشد.
6. بی‌نشاطى در نماز، «و هنگامى که به نماز برمی‌خیزند، با کسالت برمی‌‏خیزند و در برابر مردم ریا می‌‏کنند و خدا را جز اندکى یاد نمی‌نمایند».[20]
7. فسادگری و ادعای اصلاح: «و هنگامى که به آنان گفته شود: در زمین فساد نکنید، می‌گویند: ما فقط اصلاح کننده‌‏ایم»![21]
8. فراموش کردن خدا: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ».[22] آنها خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنان را به فراموشی سپرد.
آنها خدا را به فراموشى سپردند؛ یعنی فراموش کردند که خدا آنها را پاداش و کیفر می‌دهد، تا این اندیشه آنها را از کارهاى زشت باز دارد، اما این‌که خدا آنان را فراموش کرد، یعنی آن‌که دیگر آنان را در شمار بندگان دوست‌داشتنی خود قرار نداد، وگرنه خداوند هرگز چیزی را فراموش نمی‌کند.
برخی از ویژگی‌های منافقان در سخن پیشوایان
پیشوایان دین، ویژگی‌های فراوانی برای اهل نفاق برشمرده‌اند، از جمله:
پیامبر اکرم(ص): «منافق آن است که چون وعده‌‏اى دهد تخلف ‌کند، هرگاه عملى انجام دهد آشکارش ‌‏نماید، چون حرفی بزند دروغ ‌‏گوید، اگر به او اطمینان کنند خیانت ‌ورزد، هرگاه روزی‌اش فراخ شود بی‌‏بند و بار ‌‏شود، و اگر در سختی گرفتار شود تقلب و حیله‌‏ورزى پیشه ‌‏کند»‏.[23]
امام صادق(ع): «منافق راضى شده است ‌که از رحمت پروردگار دور باشد؛ زیرا که اعمال خود را ظاهراً بر اساس شریعت انجام می‌‏دهد، ولى در باطن، کارهاى خود را بیهوده می‌پندارد؛ پایبند واقعی به شریعت نبوده و آن‌را استهزاء می‌نماید. و علامت‌هاى‏ نفاق عبارت است از:
بی‌باکی در دروغ گفتن، خیانت به دیگران، بی‌حیایى شدید، ادعاهای پوچ، خائن بودن چشم، سبک مغزی، بی‌اهمیتی به گناهان، خوار شمردن دین‌داران، بی‌ارج پنداشتن گرفتاری‌ها، خود‌پسندى و خودبینى، دوست داشتن ستایش، حسادت، ترجیح دادن دنیا بر آخرت، مقدم داشتن رفتار ناپسند بر رفتار پسندیده، تمایل به سخن ‏چینى، دوست‌داشتن لهو و لغو، همراهی با فاسقان و ظالمان، ... کارهاى زشت خود را نیکو دیدن، کارهاى نیک دیگران را بد اندیشیدن، ...».[24]
 اقسام و مراتب نفاق
همان‌گونه که ایمان دارای مراتب است، نفاق هم مانند کفر و شرک مراتب و درجاتی دارد. بزرگ‌ترین مرتبه نفاق آن است که انسان اظهار می‌دارد که به خدا، فرشتگان، پیامبران، کتاب‌های آسمانی و آخرت اعتقاد دارد، در حالی‌که خلاف آن‌را در باطن باور داشته باشد. این قسم از نفاق در صدر اسلام نیز وجود داشت: «و افرادی را می‌یابی که می‌‌گویند؛ به خداوند و روز بازپسین ایمان آورده‌ایم، ولی در واقع ایمانی ندارند».[25]
«منافقان چون به نزد تو آیند، گویند: گواهی می‌دهیم که تو پیامبر خدایی، خداوند می‌‌داند که تو پیامبرش هستی و خداوند گواهی می‌‌دهد که آنان دروغ‌گو هستند».[26]
اما مراتب ضعیف‌تری از نفاق نیز وجود دارد که نفاق در رفتار از آن جمله است. این قسم از نفاق آن است که کاری را به صورت علنی انجام دهد و حال آن‌که به کارش اعتقادی ندارد. بنابراین نفاق نیز مانند ایمان، مراتب و شدت و ضعف دارد. تا جایی که در آیات قرآن، افرادی نیز منافق نامیده شده‌اند که در محیط اسلامی مانند آنان فراوان هستند، آنانی که از جهاد می‌گریزند، آنانی که نماز را با کسالت می‌‌خوانند، آنانی که از روی اکراه انفاق می‌‌کنند. حتی آنانی که دروغ‌ می‌گویند که تمامشان دارای درجه‌ای از نفاق هستند؛ زیرا که زبان و دلشان یکی نیست. پیامبر(ص) نیز یکی از نشانه‌های نفاق را دروغ‌گویی شمرده است.[27]
بنابر این، و بر اساس سخن رسول خدا(ص): کسى که ظاهر پاک او مخالف باطن ناپاکش باشد، منافق است، هر کس می‌خواهد باشد، در هر کجا، و در هر زمانى، و در هر رتبه و مقامى باشد.[28]
البته از آن‌جا که نفاق مانند ایمان درجات و مراتب مختلفی دارد، همان‌گونه که مؤمنان به تناسب ایمانشان از نعمت‌های بهشتی برخوردار می‌شوند، منافقان نیز به نسبت نفاقشان مورد عذاب واقع می‌شوند؛ آنانی که در درجات بالای نفاق هستند تا ابد در دوزخ خواهند ماند و آنانی که شدت نفاقشان کمتر بوده هم مجازاتشان کمتر است و هم در شرایطی امید نجات آنان می‌رود.
 

[1]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ‏7، ص 97، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[2]. همان، ص 99.
[3]. توبه، 67.
[4]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 636، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[5]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ‏10، ص 359، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[6]. حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 9، ص 529، بیروت، دارالفکر، بی تا.
[7]. کبیر مدنی، سید علیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، محقق، مصحح، حسینی امینی، محسن، ج ‏5، ص 470، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[8]. آل عمران، 167.
[9]. نساء، 145.
[10]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏4، ص 181، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[11]. توبه، 101.
[12]. نساء، 140.
[13]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‏12، ص 208- 209، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
[14] . بقره، 8.
[15] توبه، 67.
[16]. همان.
[17]. همان.
[18]. بقره، 9.
[19] . نساء، 142.
[20]. نساء، 142.
[21]. بقره، 11.
[22]. توبه، 67.
[23] . منسوب به جعفر بن محمد علیه السلام (امام ششم)، مصباح الشریعة، ص 146، بیروت، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1400ق.
[24]. مصباح الشریعة، ص 144.
[25]. بقره، 8.
[26]. منافقون، 1.
[27] . عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 2، ص 246، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
[28]. مصباح الشریعة، ص 146.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها