لطفا صبرکنید
8511
- اشتراک گذاری
در مورد فوتکردن و دمیدن در غذاها و آشامیدنیها دو دسته از روایات وجود دارد:
الف) دستهی اوّل از روایات دمیدن در غذاها و آشامیدنیها را مجاز دانستهاند؛ مانند:
- بکار بن ابی بکر حضرمی، از امام صادق(ع) پرسید: شخصی به ظرف غذای خود میدمد، این چه حکمی دارد؟ آنحضرت(ع) فرمود: اشکالی ندارد؛ اما اگر شخص دیگری همراه وی باشد مکروه است، زیرا ممکن است او از غذا خوردن خودداری کند.
بکار دوباره پرسید: فوتکردن در غذا چه صورت دارد؟ امام(ع) فرمود: مگر قصدش این نیست که غذا سرد شود؟ بکار گفت: آری! امام(ع) فرمود: اشکالی ندارد.[1]
- امام صادق(ع) فوتکردن در خوراک و نوشیدنی داغ را اجازه داد؛ اما فرمود: برای کسی که در آن غذا شریک دارد مکروه است؛ چون ممکن است او این کار را خوش نداشته باشد.[2]
ب) اما دسته دیگر از روایات، دمیدن در غذا را منع کرده است:
- رسول خدا(ص) از دمیدن در ظرف(غذا) یا فوتکردن در آن نهی کرد[3] و فرمود: «دمیدن در غذا برکت را از بین میبرد».[4]
- امام علی(ع) فرمود: «... انسان در جای سجده و خوردنی و آشامیدنی خود فوت نکند».[5]
- امام صادق(ع) فرمود: «دمیدن در رقیهها (دعای نوشته شده) و در خوراک و جای سجده مکروه است.[6]
بر اساس روایات بخش دوم، فقها حکم به کراهت دمیدن و فوت در غذاها و آشامیدنیها دادهاند.[7]
گفتنی است که بررسی نفع و ضرر فوتکردن در غذا و ظرف آن، بر عهدهی دانش پزشکی است و با بهداشت نوین نیز سازگار است. شاید حکمتش آن باشد که وقتی بر غذا یا نوشیدنی دمیده شود، میکروارگانیسمهای موجود در دهان وارد غذا یا نوشیدنی میشوند، یا اینکه دی اکسید کربنی که در بازدم وجود دارد به آن میرسد و این امر میتواند به بدن آسیب وارد کند و نیز فوتکردن غذا میتواند زمینه را برای سرایت بیماریهای واگیر فراهم کند.
در ضمن نیازی به ارائه یک سلسله سند متقن برای تمام این روایات وجود ندارد و همین که در کتب معتبر نقل شده و منطبق با عقل باشد، قابل پذیرش خواهد بود.
جمعبندی دو گروه از روایات میتواند آن باشد که فوتکردن در غذای شخصی اگر با هدف قابل قبولی مانند خنک شدن غذا باشد ایرادی ندارد، اما فوتکردن به غذاها و ظرفهایی که چند نفر از آن استفاده میکنند، شایسته نیست.
[1]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 518، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[2]. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، محقق، مصحح، فیضی، آصف، ج 2، ص 118، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ دوم، 1385ق.
[3]. ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، محقق، مصحح، عراقی، مجتبی، ج 1، ص 170، قم، دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، 1405ق.
[4]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 146، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق.
[5]. شیخ صدوق، خصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 613، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[6]. همان، ج 1، ص 158.
[7]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 304، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق؛ امام خمینی، سید روح اللّه، توضیح المسائل، محقق، مصحح، قلیپور گیلانی، مسلم، ص 558، مسئله 2507، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قدس سره، چاپ اول، 1426ق.