لطفا صبرکنید
5149
در منابع تاریخی و روایی از امام سجاد(ع) نقل شده است:
آن شبى که پدرم فردایش به شهادت رسید، عمّهام زینب(س) در کنارم بود و از من پرستارى میکرد، پدرم با یارانش نیز در خیمهای که از ما فاصله داشت بودند. جوین(غلام ابوذر) نزد ایشان بود و شمشیرشان را آماده و تیز میکرد، و پدرم این اشعار را میخواند:
یا دهر افّ لک من خلیل |
کم لک بالإشراق و الاصیل |
|
من صاحب أو طالب قتیل |
و الدّهر لا یقنع بالبدیل |
|
و إنما الأمر الى الجلیل |
و کلّ حیّ سالک سبیل |
|
(اف بر تو اى زمانه؛ چه بد رفیقى هستى! چقدر در صبح و شام، همراهان و جویندگانت کشته شدند! روزگار قانع نمیشود کسى را به جاى دیگرى جایگزین کند. سرنوشت [انسان] به دست پروردگار است و هر زندهاى راهی را خواهد رفت).[1]
مقصود اصلی امام حسین(ع) از این شعر، همانگونه که در متن روایت آمده و امام سجاد(ع) نیز از آن برداشت کردهاند، قطعی شدن نزول بلا و بازگشتناپذیر بودن آن است.[2]
اما این مطلب که چگونه سید الشهداء(ع) اموری را به روزگار نسبت میدهد و چگونه با بینش توحیدی سازگار است؟
ابتدا باید گفت؛ در این ابیات نیز فرازی وجود دارد که صریحا سرنوشت انسان را به دست خدا میداند (وإنما الأمر إلی الجلیل).[3]
علاوه بر آن؛ نسبتدادن بعضی از کارها به غیر خداوند با مستند بودن تمام امور به خداوند منافاتی ندارد؛[4] زیرا خدای متعال همه امور را بر اساس اسباب و مسببات آفرید و اداره میکند[5] و نسبتدادن تمام کارها به خدا، به معنای نفی واسطهها و تأثیرگذار نبودن علل و عوامل طبیعی نیست، و به این معنا نیست که خداوند همواره فاعل مباشر و مستقیم است. نگاه واقعی توحیدی آن است که سهم و نقش همهی موجودات در نظام هستی در نظر گرفته شود و مجموعه نظام هستی به همان کیفیت حقیقی خود به خداوند نسبت داده شود.[6]
پاسخ نهایی آنکه امام حسین(ع) در این ابیات، سرنوشت انسان را وابسته به روزگار نمیداند؛ بلکه روزگار را دوست و رفیقی بد معرفی کرده است.
[1]. ر. ک: ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى، وقعة الطفّ، ص 200، قم، جامعه مدرسین، چاپ سوم، 1417ق؛ ابن بابویه، محمد بن على، امالی، ص 156، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق/ 1362ش؛ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 93، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[2]. «فعلمت أن البلاء قد نزل». همان.
[3]. البته میتوان ترجمه دیگری از این مصرع داشت به این معنا که به سوی سرنوشتی تاریخی پیش میرویم که در این صورت، نمیتوان آنرا مرتبط با آنچه گفته شد، دانست.
[4]. ر. ک: منظور از علم الدهر
[5]. «أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَاب». صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم، ج 1، ص 6، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404 ق6؛ کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 183، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[6]. ر. ک: اصطلاحات کلامی