لطفا صبرکنید
39042
- اشتراک گذاری
در دست یابی به پاسخ توجه به نکاتی ضروری است:
1. شخصی که به مقام امامت می رسد باید دارای شرایط و ویژگی هایی از قبیل عصمت، علم، شجاعت، سخاوت و ... باشد و چون تشخیص تحقق این شرایط در وجود کسی برای انسان ها ممکن نیست، از این رو منصب امامت منصبی انتصابی از جانب خدا می باشد نه انتخابی و چون خداوند این شرایط را در فرزندان حسین (ع) مشاهده نمود امامت را برای آنان قرار داد.
2. از برخی روایات بدست می آید که بعضی امور در این جعل الهی بی تأثیر نیستند گرچه ما در چگونگی این نوع تاثیرات در منصب امامت، اطلاعات کافی در اختیار نداریم مثلا؛ در روایات آمده است که امام حسین (ع) دارای امتیازات ویژه ای است که خدای متعال در مقابل شهادت آن حضرت به ایشان داده است. یکی از آن امتیازات قرار گرفتن منصب امامت در فرزندانش می باشد.
در دست یابی به پاسخ توجه به نکاتی ضروری است:
الف. در آیات و روایات شرایطی برای امام ذکر شده است که در ذیل به گوشه ای از آن ها اشاره می شود:
1. عصمت: شرط عصمت برای ائمه را می توان از آیه 124 سوره بقره استفاده کرد، حضرت ابراهیم (ع) بعد از آن که از طرف خدای متعال به عنوان امام منصوب شد، درخواست ادامه مقام امامت در ذریه خود را نمود و خدای متعال فرمود: منصب امامت به انسان های ظالم و گنهکار واگذار نمی شود. در این آیه خدای متعال (فرزندان ابراهیم (ع)) را به دو گروه معصوم و گنهکار تقسیم نموده و فرمود منصب امامت به معصوم می رسد نه به گنه کار[1].
2. علم: در بحث های روانشناسی ثابت شده که برای هر انسانی در مسیر زندگانی لحظاتی هست که در آن لحظات به بعضی از چیزها از طریق حدس (که قسمتی از الهام است) علم پیدا می کند، این نیروی مرموز را خدا به انسان داده و در افراد مختلف به حسب اختلاف روحیشان از نظر شدت و ضعف، مختلف است. ما می گوییم امام چون از عالی ترین منصب الهی برخوردار است. در درجه اعلای این الهام قرار دارد و نیروی الهام درباره امام که از آن به (قوه قدسیه) تعبیر می کنند در درجه اعلا قرار گرفته است.[2]
شرایط دیگر امامت عبارتند از: شجاعت، سخاوت، حفظ نفس، راستگویی، دادگری، حسن تدبیر و خردمندی...[3].[4]
ب تعیین امام امری انتصابی است و از طرف خدا تعیین می شود.
انتصابی بودن امام را از لزوم وجود شرایط برای امامت می توان فهمید؛ چون تشخیص تحقق این شرایط در وجود شخصی، برای انسان ها ممکن نیست؛ و فقط خداوند آگاه به تحقق این صفات در وجود فرد است.
ابوجارود از امام باقر (ع) درباره نشانه های شناخت امام (ع) سؤال کرده است، آن حضرت(ع) فرمود: «امام با چند نشانه شناخته می شود که اولین نشانه آن نصّ و نصب الهی است».[5]
درباره علت این انتصاب امام سجاد (ع) می فرماید: تمام امامان از خاندان ما معصوم هستند و عصمت در ظاهر خلقت نیست که شناخته شود از این جهت است که امام باید منصوص باشد یعنی خدا امام را نصب کرده و امام بعدی بوسیله ی امام قبل معرفی می شود.[6]
از این روایت روشن می شود که امام باید دارای ملکه عصمت باشد و چون انسان ها نمی توانند معصوم را تشخیص دهند و تنها خدا است که به تمام وجود انسان آگاه بوده و قادر بر تشخیص معصوم است، لذا نصب امام به منصب امامت به عهده خداست و کار بشر نیست.[7]
مفضل می گوید: به حضرت صادق (ع) عرض کردم چه شد که امامت در فرزندان امام حسین (ع) قرار گرفت و فرزندان امام حسن(ع) امام نشدند با این که هر دو پسر پیامبر (ص) و نواده او و سرور جوانان اهل بهشتند.
فرمود موسى و هارون هر دو پیامبر و رسول و برادر بودند خداوند نبوت را در نژاد هارون قرار داد نه موسى هیچ کس نمىتواند بگوید چرا چنین کرد امامت همان خلافت خدا است کسى نمیتواند بگوید چرا خداوند در فرزندان امام حسین (ع) قرار داد و بفرزندان امام حسن (ع) نداد زیرا در کار خود حکیم است از او نمی توان پرسید چرا چنین کردى. مردم مورد بازخواست قرار میگیرند در کارهاى خود.[8]
نتیجه اینکه؛ امام باید دارای شرایطی باشد و چون فقط خدا می تواند تشخیص دهد که این شرایط در وجود چه کسی تحقق دارد، لذا منصب امامت منصبی است که از طرف خدا تعیین می شود. به تعبیر امام صادق (ع)[9]، امامت عهد و پیمانی است که خداوند آن را از مردان مشخص و تعیین شدهاى گرفته است و امام نمیتواند آن را از جانب خود به دیگرى بعد از خود تفویض کند.
ج. از برخی روایات بدست می آید که بعضی امور در این جعل الهی بی تاثیر نیستند گرچه ما در چگونگی این نوع تاثیرات در منصب امامت، اطلاعات کافی در اختیار نداریم مثلاً؛ در روایات آمده است که خدای متعال در مقابل شهادت امام حسین (ع) امتیازاتی به او داده است. یکی از آن امتیازات این است که منصب امامت در فرزندان حضرت ادامه یافته است[10]
[1] چون گناه یا ظلم به نفس است یا ظلم به دیگران یا ظلم به خدا.
[2] مسائل اعتقادی از دیدگاه تشیع، محمدرضا مظفر (ره)، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، ص 84-85.
[3] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 25، ص 164.
[4] مسائل اعتقادی از دیدگاه تشیع، ص 83.
[5] جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ کَثِیرِ بْنِ عَیَّاشٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ ع بِمَ یُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ بِخِصَالٍ أَوَّلُهَا نَصٌّ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَیْهِ وَ نَصْبُهُ عَلَماً لِلنَّاسِ حَتَّى یَکُونَ عَلَیْهِمْ حُجَّةً لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَصَبَ عَلِیّاً وَ عَرَّفَهُ النَّاسَ بِاسْمِهِ وَ عَیْنِهِ وَ کَذَلِکَ الْأَئِمَّةُ ع یَنْصِبُ الْأَوَّلُ الثَّانِیَ وَ أَنْ یُسْأَلَ فَیُجِیبَ وَ أَنْ یُسْکَتَ عَنْهُ فَیَبْتَدِئَ وَ یُخْبِرَ النَّاسَ بِمَا یَکُونُ فِی غَدٍ وَ یُکَلِّمَ النَّاسَ بِکُلِّ لِسَانٍ وَ لُغَةٍ. بحار الانوار،ج 25،ص141؛ معانی الاخبار، ص101؛ آثار الصادقین، صادق احسان بخش، چاپ اول، انتشارات دارالعلم، ج 1، ص 163، حدیث 3.
[6] بن جعفر عن أبیه جعفر بن محمد عن أبیه محمد بن علی عن أبیه علی بن الحسین ع قال الإمام منا لا یکون إلا معصوما و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها و لذلک لا یکون إلا منصوصا فقیل له یا ابن رسول الله فما معنى المعصوم فقال هو المعتصم بحبل الله و حبل الله هو القرآن لا یفترقان إلى یوم القیامة و الإمام یهدی إلى القرآن و القرآن یهدی إلى الإمام و ذلک قول الله عز و جل إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ. بحارالانوار، ج25، ص194؛ معانی الاخبار، ص132؛ همان، حدیث 2.
[7] شرح باب حادی عشر، فاضل مقداد، ترجمه عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، چاپ پنجم 74، نشر نوید اسلام، ص 104.
[8] مجلسی، بحار الانوار، جلد 63،ص 66.
[9] " إن الإمامة عهد من الله عز و جل معهودة لرجال مسمّین لیس للإمام أن یزویها عن الذی یکون من بعده"اصول کافی، کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، چاپ اول 1382، انتشارات وفا، ج 2، ص 25، حدیث 3.
[10] در روایتی می خوانیم: فاطمه زهرا (س) آنگاه که با خبر شد گروهی از امت پیامبر (ص) فرزندی که در رحم دارد، را به شهادت می رسانند، از وضع حمل چنین مولودی اظهار ناراحتی و رنج می کرد. خدای متعال توسط پیامبر (ص) به فاطمه زهرا (س) خبر داد که منصب امامت در فرزندان امام حسین (ع) ادامه پیدا می کند. "فارسل الیها ان الله قد جعل فی ذریته الامامة والولایة والوصایة" پیامبر (ص) این خبر را به فاطمه (س) رساند که خدا (در مقابل شهادت حضرت) منصب امامت را در فرزندان حضرت قرار داده است؛ اصول کافی، ج 2، ص 365، حدیث 4.