لطفا صبرکنید
15902
- اشتراک گذاری
خداوند در این آیه به سرپرستان یتیمان دستور می دهد که مواظب اموال آنان باشند و از سرمایه هایشان نگهداری کنند؛ یتیمان را در ایام سرپرستی تا سن بلوغ و رشد، مورد آزمایش قرار دهند و پس از آن که مشاهده کردند آنان به سن بلوغ و رشد رسیدند، اموالشان را به آنان باز گردانند؛ این آزمایش از آن رو است تا معلوم شود که به سن بلوغ و ازدواج رسیده و براى تصرف اموال خود و صرف آن در مصالح فردی و مصالح اجتماعى از رشد کافى برخوردارند. از خوردن و اسراف کردن مال یتیم خوددارى نمایند؛ اگر سرپرست دارای مال و سرمایه است، هیچ حقّى از مال یتیم برای خود نگیرد و اگر فقیر است، به قدر متعارف و ضروری زندگی از مالی که پیش او است، مزد بگیرد.
بنابر این، سرپرستان ایتام، موظف اند که عقل، فهم و صلاحیت آنان را آزمایش کنند و در صورتى که عقلشان به مرحله کمال رسیده باشد، ثروتشان را در اختیارشان بگذارند.
شأن نزول آیه مورد پرسش،[1] ثابت بن رفاعه و عموى او است. رفاعه پدر ثابت از دنیا رفت و ثابت در حالى که کوچک بود، یتیم شد. عموى او نزد پیغمبر (ص) آمد و پرسید برادر زادهام در کفالت من است، تا چه حد مجازم در مالش تصرف کنم و چه زمانی باید اموالش را به او بر گردانم؟ این جا بود که این آیه نازل شد.[2]
برای روشن شدن حکم مسئله، نخست واژه های کلیدی آیه را معنا کرده، سپس به اصل مطلب می پردازیم.
واژه "ابتلاء" که مصدر فعل امر "ابتلوا" است، به معناى امتحان است؛[3] مراد از بلوغ نکاح، رسیدن فرد به سنین ازدواج است، پس در حقیقت تعبیر از "رسیدن نکاح" مجازى است عقلى. فعل "آنستم" از مصدر "ایناس" گرفته شده و به معناى مشاهدهاى است که بویى از الفت و مهربانی در معناى آن نهفته باشد؛[4] چون ماده آن یعنى ثلاثى مجردش "انس" است. کلمه "رشد" به معناى پختگى و رسیده شدن میوه عقل است.[5]
جمله "فادفعوا ..." کنایه از این است که مال یتیم را باید به دست خود او داد، و اگر به جاى "فاعطوا" کلمه "فادفعوا" را آورد، براى همین بود که هم معناى تحویل دادن را برساند و هم کنایه از این باشد که زحمت و مسئولیت او را از سر خود رفع کنید، پس این تعبیر در عین این که تعبیرى است پیش پا افتاده، کنایهاى لطیف هم در بر دارد.
جمله "حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ ..." متعلق به جمله "وابتلوا ..." است و معنایش این است که یتیم را بیازمایید، و این آزمایش باید از زمان تمیز دادن همچنان ادامه داشته باشد تا به سن ازدواج برسد، آن گاه اگر دیدید که رشد عقلى یافته، مالش را به دست خودش بدهید. پس این تعبیر تا حدى دلالت بر استمرار آزمایش دارد، و این را مىرساند که کودک یتیم وقتى که مىخواهد به حد تمیز و عقل برسد؛ یعنى به حدى برسد که بشود مورد آزمایشش قرار داد، او را مورد آزمایش قرار دهید و این آزمایش تا حد ازدواج ادامه داشته باشد.
طبع مسئله نیز این اقتضا را دارد؛ چرا که با یک یا دو مرتبه امتحان نمىتوان رشد کودک را تشخیص داد، بلکه باید این آزمایش تکرار شود تا رشد در کودک مشاهده شود؛ چون کودک بعد از حد تمیز، کم کم به حد "رهاق"،[6] و سپس به حد "ازدواج" و آن گاه به حد "رشد" مىرسد.[7]
بنابر این، معناى مجموع آیه این است که یتیم را آزمایش کنید، و اگر رشد را در او مشاهده کردید، پس اموالش را به وی بدهید. این سبک سخن به ما مى فهماند که رسیدن به سن ازدواج علت تامه برای واگذاری مال یتیم به او نیست، بلکه مقتضى آن است. وقتى علت، تامه مىشود و یتیم مىتواند مستقلاً در مال خود دخل و تصرف نماید که به حد رشد هم رسیده باشد؛ چرا که در تصرفات مالى علاوه بر بلوغ، رشد نیز شرط است. از این جا روشن مىشود که اسلام مسئله بلوغ را در همه جا به یک معنا نگرفته، در مسئله عبادات و امثال حدود و دیات، بلوغ را رسیدن به سن شرعى یعنى سن ازدواج دانسته، اما نسبت به تصرفات مالى و اقرار و امثال آن، شرط دیگرى را هم اضافه کرده و آن رسیدن به حد رشد است، و این خود از لطایفى است که اسلام در مرحله تشریع قوانین خود، به کار برده است؛ چرا که اگر مسئله رشد را شرط نمىکرد و در تصرفات مالى و امثال آن رشد را معتبر نمی دانست، نظام زندگى اجتماعى افرادى؛ مانند یتیم مختل مى ماند.[8] در روایتی از امام صادق از معنای رشد در آیه مورد بحث سؤال شد، حضرت فرمود: رشد، توان و قدرت بر حفظ مال است.[9]
بنابر این، سرپرستان ایتام، موظف اند که عقل یتیمان را از لحاظ فهم و صلاحیت اقتصادى آزمایش کنند و در صورتى که عقلشان به مرحله کمال رسیده باشد، ثروتشان را در اختیارشان بگذارند.[10]
یکی دیگر از مسائلی که خداوند به اولیای ایتام الزام می نماید؛ این است که باید خیلى مواظب مال آنان باشند و از خوردن و اسراف کردن مال یتیم خوددارى نمایند؛ اگر سرپرست دارای مال و سرمایه است، هیچ حقّى از مال یتیم برای خود نگیرد و اگر فقیر است به قدر متعارف و ضروری زندگی، از مالی که پیش او است، مزد بگیرد.[11] البته، اگر سرمایه یتیم ناچیز است و قابل توجه نیست، از آن چیزی برندارد.[12]
مسئله دیگر؛ این است که پس از آن که یتیم به حد رشد رسید، هنگام تحویل مالش شاهد و گواه بگیرید! اگر چه خداوند براى گواهی کافى است، اما این گواه و شاهد گرفتن از دو جهت می تواند قابل توجه باشد؛ یکی از آن رو تا در آینده، خود یتیم و صاحب مال ادعایی در رابطه با حیف و میل کردن سرمایه اش از جانب سرپرست و کفیلش نداشته باشد، و جهت دیگر در مقابل مردم و جامعه است که اگر شایعاتی را در این رابطه درست کردند، سندی برای دفاع داشته باشد.
در پایان گفتنی است که در کیفیّت امتحان یتیم اختلاف است. بعضى می گویند: کودکان یتیم دو گروه اند، یا پسرند یا دختر. اگر پسر باشد، امتحانش به این است که سرپرست، خرج یک ماه یا کمتر را به دست او دهد و به او بگوید که چگونه صرف کند و او را رها کند، و آن گاه بنگرد تا چگونه آن را صرف کرده است. اگر درست خرج کرده معلوم می شود که رشید است، مالش را به او بدهد. و اگر برخلاف این باشد، هنوز به مرحله رشد نرسیده است. اما اگر دختر بود کارهاى منزل و کارهای زنانه به او واگذار کند و چگونگی آن را برایش توضیح دهد و ببیند توان درست عمل کردن در آن را دارد، اگر درست عمل کرد، دختر رشیده است، مالش را به او واگذار کند، و اگر نه، نگاه دارد تا رشیده شود.[13]
[1] نساء، 6. "و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها رشد (کافى) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! و پیش از آنکه بزرگ شوند، اموالشان را از روى اسراف نخورید! هر کس که بىنیاز است، (از برداشت حق الزحمه) خوددارى کند و آن کس که نیازمند است، به طور شایسته (و مطابق زحمتى که مىکشد،) از آن بخورد و هنگامى که اموالشان را به آنها بازمىگردانید، شاهد بگیرید! اگر چه خداوند براى محاسبه کافى است...".
[2] اسباب النزول، ترجمه، ذکاوتى، علیرضا، ص 78، نشر نى، تهران، چاپ اول، 1383 ش.
[3] ابن منظور، لسان العرب، ج 14، ص 83، واژه " ابتلاء."
[4] طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، محمد باقر ، ج4، ص 274؛ دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374 ش؛ امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج4، ص 17، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
[5] لسان العرب، ج 3، ص 175، واژه "رشد."
[6] سن بین کودکی و جوانی است در حقیقت نوجوانی است. فرهنگ ابجدی، 803، ذیل واژه "رهق".
[7] ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 275.
[8] همان.
[9] "وَ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَوْلُ اللَّهِ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ أَیُّ شَیْءٍ الرُّشْدُ الَّذِی یُؤْنَسُ مِنْهُ قَالَ حِفْظُ مَالِهِ"، حرعاملی، وسائل الشیعة، ج 19، ص 369،.آل البیت، قم، 1409ق.
[10] طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، تحقیق، ستوده، رضا، ج 5، ص 29، انتشارات فراهانى، تهران، چاپ اول، 1360 ش.
[11] بیضاوى، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق، محمد عبد الرحمن، المرعشل، ج 2، ص 61، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ اول؛ امین، سیده نصرت، مخزن العرفان، ج 4، ص 18، نهضت زنان مسلمان، 1361ش. "عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَالُ الْیَتِیمِ إِنْ عَمِلَ بِهِ الَّذِی وُضِعَ عَلَى یَدَیْهِ ضَمِنَ وَ لِلْیَتِیمِ رِبْحُهُ قَالَا قُلْنَا لَهُ قَوْلُهُ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ قَالَ إِنَّمَا ذَلِکَ إِذَا حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَیْهِمْ فِی أَمْوَالِهِمْ فَلَمْ یَجِدْ لِنَفْسِهِ فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ مِنْ مَالِهِمْ "، وسائل الشیعة، ج 17، ص 258.
[12] "... عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَقَالَ ... إِذَا کَانَ یُصْلِحُ لَهُمْ أَمْوَالَهُمْ، فَإِنْ کَانَ الْمَالُ قَلِیلًا فَلَا یَأْکُلْ مِنْهُ شَیْئاً"، شیخ طوسی، التهذیب، ج 6، ص 341، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
[13] ابوالفتوح رازى، حسین بن على، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق، یاحقى، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدى، ج 5، ص 251، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، 1408 ق.