لطفا صبرکنید
19118
- اشتراک گذاری
انبیا و اولیای الهی نیز به مانند انسانهای دیگر، نیاز به توسل پیدا میکردند و مواردی نیز از توسلات آنها در روایات، ذکر شده است.
به عنوان مثال امام صادق(ع) میفرمایند: یک یهودی به خدمت پیامبر آمد ... و خطاب به پیامبر گفت: شما برتر هستید یا حضرت موسی بن عمران که خداوند با او صحبت کرد، بر او تورات را نازل کرد، معجزه عصا را به او داد، دریا را بر او گشود و ... پیامبر در حالی که از بیان مستقیم برتری خود، اکراه داشت، فرمود: همانا حضرت آدم (ع) زمان که آن اشتباه را انجام داد اینگونه توبه کرد: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا غَفَرْتَ لِی». سپس خداوند او را بخشید. همانا نوح زمانی که سوار بر کشتی بود و ترسید که غرق شوند، فرمود: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنَ الْغَرَقِ پس خداوند آنها را نجات داد و همانا ابراهیم زمانی که در آتش افتاد فرمود: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنْهَا، پس خداوند آتش را بر او سرد کرده و او به سلامت از آنجا رهایی یافت. و زمانی که موسی عصا را انداخت ... فرمود: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَمَّنْتَنِی خداوند فرمود: نترس ... ». این روایت به صراحت تمام نشان میدهد که توسل به معنای رایج در میان انبیای الاهی شایع بوده است.
در مورد توسل میان ائمه نیز مواردی در روایات وجود دارد که در پاسخ تفصیلی بیان شده است.
انسانها، به عنوان موجوداتی محدود و متناهی، از دسترسی به بسیاری از خواستههای خود محروماند و دستانشان برای رسیدن به خواستهها کوتاه است؛ ناچار و به حسب فطرت انسانی خود، از خداوند باری تعالی به عنوان موجود نامتناهی و با قدرتی نامحدود در دایرهی ممکنات، درخواست میکنند. این درخواست و دعا و توسل نه در رفع تکلیف و مسئولیت که در قِوام بخشی به امور زندگی، پس از انجام مسئولیتها و وظایف است؛ بنابر این، توسل و دعا نه سبب تنبلی، بلکه سبب رشد و ترقی خواهد بود.
انسانها برای رسیدن به خواستهی خود، گاه خداوند را مخاطب قرار میدهند، به گونهای که مستقیماً از خداوند درخواست کرده و خواسته خود را از او میخواهند. این نوع درخواست، مورد قبول تمام مسلمانان بوده و میتوان از آن به عنوان یک اصل اوّلی در میان فرقههای اسلامی یاد کرد که قرآن نیز تأکید بسیاری بر آن دارد.[1]
اما گاه توسل با وساطت شخص یا چیزی انجام میپذیرد؛ یعنی انسان واسطهای را میان خود و خداوند قرار داده و با توجه به ارزش و مقام آن واسطه در نزد خداوند و وساطت آن، از خداوند حاجات خویش را درخواست میکند. قرآن نیز بر قرار دادن واسطه مُهر تأیید میزند: «اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خداوند پروا کنید و (براى تقرّب) به سوى او (از مقرّبان درگاهش و از عملهاى صالح) وسیله بجویید».[2]
به صورت کلی واسطه برای به تقرّب خداوند از دو راه امکان پذیر است که هر دو در متون اسلامی نیز یافت میشود:
یک. انسان عمل و یا چیزی را واسطه قرار میدهد: «اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآن»،[3] «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِیمَانُ بِه وَ بِرَسُولِه».[4] همچنین در برخی از روایات، ائمهی اطهار(ع) از حرم شریف امام حسین(ع) توسل میجستند تا به خواستههای خود برسند و موارد دیگری که نقل شده است.
دو. انسان، شخصی را واسطه قرار میدهد. این مورد بیشتر در میان مردم شایع بوده و موارد بیشتری نیز از این در روایات وجود دارد. این نوع از واسطه قرار دادن که مورد مخالفت برخی فرقهها نیز قرار گرفته، در اعتقاد شیعیان و بسیاری از فرقههای اهل سنت، در دایرهی احکام مشروع اسلامی است و ادله و شواهد فراوانی از قرآن و حدیث پیرامون آن وجود دارد.[5]
طبق این نوع از توسل، باید یک شخص، یک انسان دیگر را واسطه قرار دهد تا بتواند پیرو آن به نیازهای خود برسد. همچنین باید در نظر داشت برای توسل، حکم غالب این است که انسان به بالاتر از خود توسل میجوید که او نزد پروردگار مقام بالاتری را دارد. همانطور که در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: «خدایا! ما نزدیکتر از اینها به تو نیافتیم تا آنها را واسطه شفاعت خودمان قرار دهیم».[6] همچنین در روایت دیگری که تفصیل آن در ادامه خواهد آمد، پیامبر به بیان تعدادی از دعاهای پیامبران که در زمان مشکل، به او و آل او متوسل میشدند را ذکر کرده است[7] که خود شاهدی است بر وجود توسل در انبیا.
توسل انبیا و اولیای الاهی نیز اشکالی ندارد و آنها نیز میتوانند کسانی را واسطه قرار دهند؛ زیرا اصل توسل کاملاً مجاز و مشروع بوده و آنها نیز در مواردی نیاز به توسل به گونههای مختلف، پیدا میکردند. شواهدی در روایات وجود دارد که آنها این کار را انجام دادهاند؛ لذا منع عقلی و شرعی ندارد.
موارد زیر شاهد مدعای ما است:
1. «زمانی که برادران یوسف(ع)، او را در چاه انداختند، جبرئیل بر او وارد شد ... و گفت: دوست داری از اینجا خارج شوی؟ حضرت یوسف فرمود: هرچه خداوند برایم برگزیند را میخواهم و اگر او بخواهد مرا از اینجا بیرون خواهد برد. جبرئیل گفت: خداوند به تو گفته که این دعا را بخوان تا از چاه خارج شوی: «خداوندا، از تو مسئلت می جویم که همانا برای تو سپس و حمد است و هیچ خدایی جز تو نیست، خدایی صاحب منت، خالق آسمان و زمین، صاحب جلال و بزرگی، پس همانا درود فرست بر محمد و آل محمد و برای من قرار بده آنچه که فرج و گشایش من در آن باشد».[8]
2. امام صادق(ع) میفرماید: یک یهودی به خدمت رسول خدا(ص) آمد ... و خطاب به او گفت: شما برتر هستید یا حضرت موسی بن عمران که خداوند با او صحبت کرد، بر او تورات را نازل کرد، معجزه عصا را به او داد، دریا را بر او گشود و ... پیامبر در حالی که از بیان مستقیم برتری خود، اکراه داشت، فرمود: همانا حضرت آدم(ع) زمانی که آن اشتباه را انجام داد اینگونه توبه کرد: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا غَفَرْتَ لِی؛ خداوندا، همانا از تو مسئلت میجویم به حق محمد و آل محمد مرا ببخشی» سپس خداوند او را بخشید. همانا نوح زمانی که سوار بر کشتی بود و ترسید که غرق شود، چنین دعا کرد: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنَ الْغَرَقِ ؛ خداوندا، همانا از تو مسئلت میجویم به حق محمد و آل محمد برای اینکه مرا از غرق نجات دهی» پس خداوند آنها را نجات داد و همانا ابراهیم زمانی که در آتش افتاد چنین دعا کرد: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنْهَا؛ خداوندا، همانا از تو مسئلت می جویم به حق محمد و آل محمد مرا از این آتش نجات بخشی» پس خداوند آتش را بر او سرد کرده و او به سلامت از آنجا رهایی یافت. و زمانی که موسی عصا را انداخت ... دعا کرد: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَمَّنْتَنِی؛ خداوندا، همانا از تو مسئلت میجویم به حق محمد و آل محمد مرا حفظ کنی، خداوند فرمود: نترس ... ». [9] این روایت به صراحت تمام نشان میدهد که انبیای الاهی متوسل به پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) میشدند.
3. راوی میگوید: امام هادی(ع) مریض بود، به دنبال من و محمد بن حمزه فرستاد. محمد جلوتر از من به آنجا رسید و بعد از آنجا خارج شد. مرا دید و گفت: امام یکسره میگوید شخصی را به حائر حسینی بفرستید [تا برایم دعا کند] من خود به خدمت امام رسیدم و عرض کردم: فدایتان شوم، من خود از طرف شما به حرم امام حسین خواهم رفت ... این قضیه را برای علی بن بلال گفتم. او گفت امام با حرم امام حسین چه کار دارد در حالی که خود او حرم است (کنایه از اینکه خود امام قداست و مقام بالایی دارد و دیگر نیازی ندارد به چیز دیگری متوسل شود). موقعی دیگر که امام را مشاهده کردم این را به ایشان عرض کردم. ایشان فرمودند: آیا به او نگفتی که پیامبر اکرم(ص) به دور خانه خدا طواف میکرد، سنگ حجر الاسود را میبوسید، در حالی که حرمت پیامبر و مؤمن بزرگتر است از حرمت خانه خدا است ... اینها مکانهایی است که خداوند دوست دارد در آن مکانها خوانده شود و من دوست دارم آنجایی برایم دعا شود که خداوند دوست دارد در آن مکان خوانده شود و حائر امام حسین(ع) از جمله این مکانها است».[10]
بنابر این، توسل و واسطه قرار دادن اشخاص و اشیای متبرک در میان انبیا و اولیای الاهی یک سنت صحیح بوده و نه تنها هیچ منعی ندارد، بلکه کاملاً مورد تأیید است.
[1]. فاتحه، 5، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِین»؛ [پروردگارا!] فقط تو را مىپرستیم و تنها از تو یارى مىخواهیم.
[2]. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ»؛ مائده، 35.
[3]. ابن طاوس، على بن موسى، إقبال الأعمال، ج 1، ص 187، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1367ش.
[4]. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، محقق و مصحح: فیض الإسلام، خطبه 110، ص 163، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
[6]. «اللَّهُمَّ إِنِّی لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَیْکَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَخْیَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِی»؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 2، ص 617، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[7]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 366 ، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[8]. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ الْحَمْدَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَنَّانُ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِی مِمَّا أَنَا فِیهِ فَرَجاً وَ مَخْرَجا»: کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 556 و 557، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[9]. بحار الأنوار، ج 16، ص 366.
[10]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 273، دار المرتضویة، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش.