
لطفا صبرکنید
41060
- اشتراک گذاری
تمام پیامبران الهی انسانها را به سوی خدای واحد دعوت میکنند؛ اما اعتبار شریعت هر یک تا زمان فرود آمدن شریعت پیامبر بعدی است که در دین قبلی از آن خبر داده شده است. و بعد از آمدن دین جدید از طرف خداوند و مبعوث شدن پیامبر جدید به همراه معجزات و نشانهها، همهی پیروان ادیان قبل موظف بودند از دین جدید پیروی کنند.
بنابر این با آمدن اسلام تمام ادیان قبلی نسخ شده و پیروانشان موظفاند از دستورات دین اسلام که آخرین و کاملترین دین الهی است اطاعت کنند، و کسانی که از این دستور خداوند سرپیچی کنند کافر خواهند بود. و یکی از احکام چنین افرادی این است که اجازه ندارند وارد مسجد الحرام شوند. دانشمندان میگویند دلیل این حکم آیهای است که میفرماید: «مشرکان ناپاکاند پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند». در میان فقهای شیعه، بلکه در بین تمام مسلمانان در این مسئله اتفاق نظر وجود دارد که ورود اهل کتاب به مسجد الحرام جایز نیست.
بدیهی است که مکۀ مکرمه پایتخت معنوی اسلام و پایگاه وحی است و خانۀ خدا در آن قرار دارد. بر این اساس، سرزمین مکه وادی مقدسی است؛ چراکه مسجد است و هر مسجدی مقدس است. قداست مسجد از آن جهت است که محل و مکان فکر، اندیشه و عبادت است. در نتیجه پلیدی و افکار شیطانی را راهی به آنجا نیست. بدین جهت است که میبینیم مفسران قرآن به این مسئله پرداخته و میگویند واجب است از ورود هر نجسی، - چه انسان، چه حیوان و ... و چه اینکه نجاست از نوع مادی و ظاهری باشد و چه معنوی که موجب هتک حرمت میشود- به هر مسجدی جلوگیری شود، و اگر در مسجد است از آنجا بیرون رانده شود.
اگرچه تمام پیامبران الهی انسانها را به سوی خدای واحد و اطاعت از او دعوت میکنند؛ اما از آغاز بعثت پیامبران الهی قانون و سنت الهی این بود که هر پیامبری در زمان خود و تا موقعی که پیامبری جدید با دستوراتی جدید نیامد، اطاعت میشد، و به محض اینکه پیامبری جدید با دستوراتی جدید و با براهین و نشانههای روشن مبعوث میشد، دین او نسخ و همهی پیروان او موظف میشدند از دین جدید پیروی کنند. و همانگونه که در زمان حضرت موسی(ع) تنها دین مورد قبول خداوند آئین حضرت موسی(ع) بود و دینهای انبیای قبلی نسخ شده بود. و در زمان حضرت عیسی(ع) تنها دین مورد قبول خداوند آئین حضرت عیسی(ع) بود، از زمان بعثت حضرت محمد(ص) و تشریع دین اسلام، تنها دین مورد قبول خداوند، دین اسلام است و غیر از آن، دین دیگری از کسی پذیرفته نیست. چنانکه قرآن میفرماید:
«همانا دین نزد خدا اسلام است، و هر کس دین دیگری غیر از اسلام برگزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد».[1]
پس در این زمان نمیتوان کسانی را که آگاهانه بر ادیان قبلی باقی ماندهاند و دین اسلام را نپذیرفتهاند مطیع خدا و مؤمن دانست؛ چراکه خداوند به پیامبر(ص) میفرماید:
«بگو اگر خدا را دوست دارید پس از من تبعیت کنید تا خدا شما را دوست بدارد».[2]
به همین دلیل بسیاری از فقها، اهل کتاب و پیروان ادیان توحیدی دیگر را ملحق به کفار و مشرکان میدانند و ورود آنها به مسجد الحرام را مجاز نمیدانند، آنگونه که خداوند اجازه ورود به مشرکان نداد و فرمود:
«مشرکان ناپاکاند پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند».[3]
حتی بیشتر فقیهان شیعه، بر این باورند که غیر مسلمان به هیچ عنوان نمیتواند داخل هیچیک از مساجد شود. در مباحث فقه در بحث جهاد، آنجا که به احکام اهل ذمّه میرسند، این موضوع را مطرح میکنند و «وارد نشدن به مسجدها را» به عنوان وظیفهاى که هر کافر ذمی باید رعایت کند، برمیشمارند. وقتى کافران ذمی که در حمایت حکومت اسلامی روزگار میگذرانند، نتوانند به مسجد وارد شوند، تکلیف مشرکان و ملحدان و کافرانی که در شهرهاى کفر زندگی میکنند، روشن است؛ یعنی ممنوع بودن براى آنان شدیدتر خواهد بود. و وقتی اینان نتوانند به مساجد معمولی وارد شوند، تکلیف ورودشان به مسجد با عظمتی مثل مسجد الحرام نیز مشخص است.
شیخ طوسى، در این مسئله میفرماید:
«دلیل ما (بر ممنوع بودن کافران از ورود به مساجد) این سخن خداوند است: اى مؤمنان، مشرکان نجساند. از این سال به بعد، نزدیک مسجدالحرام نشوند. خداوند آنان را محکوم به نجاست کرده است. وقتى ثابت شد نجس هستند، روا نیست وارد هیچ مسجدی شوند؛ زیرا خلافى نیست که مسجدها باید از ناپاکیها دور باشند».[4]
مهمترین دلیلی که هم فقهاى شیعه و هم اهلسنت بر ممنوعیت ورود کافران به مسجد الحرام اقامه کردهاند، این آیه شریفه است:
«اى کسانى که ایمان آوردهاید، مشرکان ناپاکاند، پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند».[5]
زیرا اینان فرمودهاند که مشرک اختصاص به بتپرستان و آنان که براى خداوند در الوهیت شریک میپندارند، ندارد، بلکه اهل کتاب را نیز در برمیگیرد.
فقیه بزرگوار صاحب جواهر میفرماید: «شرک، یهودی و مسیحى را نیز در برمیگیرد، به دلیل این سخن خداوند: "یهود گفتند: عزیر پسر خدا است! و نصارى گفتند: مسیح پسر خدا است...."![6] "... و خداوند از آنچه به او شرک میورزند مبرّا است".[7] و نیز خطاب خداوند به عیسى: "آیا تو گفتى من و مادرم را دو معبود بگیرید".[8] و این سخن مسیحیان که میگویند: او سوّمینِ سه تا است....".[9]».[10]
بر اساس این تفسیر از شرک، آیهی شریفه هم مشرکان و هم اهل کتاب را از ورود به مسجد الحرام منع کرده است.
در هر صورت علیرغم اختلاف نظر در معنای مشرک و صدق این واژه بر اهل کتاب، در بین فقهای شیعه، بلکه در بین همهی مسلمانان، در این مسئله اتفاق نظر وجود دارد. بنابر این، باید گفت: اجماع(اتفاق نظر شیعیان بلکه همه مسلمانان) مهمترین دلیل، بر ممنوعیت ورود به مسجد الحرام از مشرکان به دیگر کافران است.[11]
مکه مکرمه سرزمین مقدسی است. پایگاه وحی است و خانۀ خدا در آن واقع شده است. این سرزمین از آن جهت وادی مقدس است که مسجد است و هر مسجدی مقدس است. قداست مسجد از آن جهت است که محل و مکان فکر، اندیشه و عبادت است. در نتیجه شرک و پلیدی و افکار شیطانی به آنجا راه ندارد. بدین جهت است که میبینیم مفسران قرآن در تفاسیر خود به فلسفۀ این حکم الهی پرداخته و گفتهاند این حکم در واقع حکم باز دارندهای است برای پاک نگهداشتن مکان و فضای مقدس از هر پلیدی و نجاست.
صاحب تفسیر الکاشف در این باره مینویسد:
«واجب است از ورود هر نجسی، -چه انسان باشد، چه حیوان و ... و چه اینکه نجاست از نوع مایعات باشد (چه مادی و ظاهری باشد و چه معنوی) که موجب جاری شدن و پخش شدن باشد که موجب هتک حرمت میشود، یا نباشد- به هر مسجدی جلوگیری شود، و اگر در مسجد است پاک و از آنجا بیرون رانده شود».[12]
صاحب تفسیر من وحی القرآن در فلسفۀ این حکم به شکل روشنتر وارد بحث شده و میگوید:
«این[13] ندایی برای مؤمنان است که مرز بین مسلمانان و مشرکان را مشخص می کند و تمام تعالیم محکم و قاطع، برائت از مشرکان و جهاد با آنرا ترسیم مینماید. نتیجه و دستاورد عملی شرک پلیدی و قذارت معنوی و روحی و دعوت به آن است. و انسان مشرک در گرداب نجاست و پلیدی فکری، روحی و معنوی به سر میبرد. زمانی که زندگی و فضای فکری و معنوی آنان در این راستا است، و تا زمانی که روح و فکرش در فضای متعفن بتپرستی است و شعاع فکرش در قالب چیزهای جامد خشک و بیروح؛ مانند سنگ، چوب، گوشت و ... سیر میکند، نشانهای از حیات فکری و حرکت به سوی ترقی و کمال در وی یافت نمیشود. آنچه مسلم است این است که روح و فکر انسان دارای طهارتی است که او را متحول میکند و به سرچشمۀ سرشار و جوشان معنویت که دائما به انسان حیات تازه میبخشد رهنمون میسازد؛ تا جایی که در برخورد با انسان مؤمن، اخلاق و ایمان محض را احساس میکند و هنگامی که اینها را در او مجسم نمود، با وی دوستی و صمیمیت برقرار میکند و با او احساس میکند به اینکه تمام اشیا پاکاند؛ زیرا که او در دایره نظافت داخلی حرکت میکند که هیچگونه پلیدی و اخلاق رذیله و ... را بدانجا راهی نیست. چه طهارتی پاکتر از نهر ایمان هنگامی که در قلب و فکر انسان جاری میشود، و در او با خدایش زندگی میکند. خدایی که سرچمشۀ پاکیها در تمام چیزها و سر طهارت در تمام زندگی است. این چنین به تمام اشیا، جهان و انسان از راه سرشت و فطرت و از اعماق وجدان پاک، متصل میشود.
پس همانگونه که ایمان بیانگر طهارت سرشت و فطرت است، همینطور شرک بیانگر قذارت و پلیدی و رسوبهای متعفن ظلمانی، جهل و نادانی است که انسان مشرک با آن زندگی میکند. زمانی که زندگی و فضای فکری و معنوی آنان در این راستا است، طبیعی است که نباید به مسجد نزدیک شوند، مسجدی که خداوند آنرا مکان و جایگاه طهارت و پاکی قرار داد. تا مردم در آن از گناه و رذایل اخلاقی و عادات بدی که مفهوم زندگی را بر آنان پوچ و بیمعنا میکند، پاک و تطهیر شوند. پس چگونه میشود مشرکان که بتها را عبادت میکنند، -بتهایی که مظهر تمام پلیدهای فکری، روحی و معنوی هستند- در اینگونه مکانها وارد شوند».[14]
صاحب تفسیر من هدی القرآن، سه چیز را فلسفۀ این حکم ذکر میکند:
- شرک عقیدهای باطل است و فرهنگی که بر اساس شرک بنا شد، فرهنگ فاسد است، و بر مسلمانان است از مشرکان فاصله بگیرند تا تأثیرات منفی آنان به مسلمانان سرایت نکند.
- مشرکان التزام عملی به قوانین و آداب اسلامی ندارند، به ویژه نسبت به نظافت بدنی و بهداشت. بنابر این، نباید وارد شهرهای مسلمانان شوند که دارای قوانین و دستورات خاص خود هستند. بدیهی است که در محدودۀ نظافت و بهداشت، خمر (شراب) بول، خون و به طور کلی چیزهای نجس امراض خطرناکی است و فردی که اینها را با خود دارد (فرد کافر و مشرک که معتقد به نجاست شراب، خون، و... نیست)، تا زمانی که ملتزم به قانون جامعهی اسلامی نیست از جامعه اسلامی طرد میشود.
- کشورهای اسلامی از لحاظ اقتصادی مستقلاند؛ لذا باید در جهت خودکفایی اقتصادی تلاش و کوشش کنند، تا به استقلال کامل دست پیدا کنند، به ویژه نسبت به نیازهایی؛ مانند اقلام خوردنی و آشامیدنی،[15] تا مجبور نباشد دست به سوی اجانب دراز کنند![16]
بنابر این، بدیهی است افراد این چنینی(مشرکان و کفار) شایستگی ورود به مکانهای مقدس را ندارند و این مسئله عقلایی است. وقتی مشاهده میکنیم که دولتها و کشورها از ورود اتباع کشورهای دیگر به مملکت خود جلوگیری میکنند، تا از طریق آزمایش پزشکی به سلامت آنها اطمینان پیدا کنند، حال که سلامت جسمانی تا این اندازه دارای اهمیت است، پس چگونه سلامت روحی و فکری و معنوی چنین نباشد. آیا اسلام این حق را ندارد تا از سلامت فکری و روحی پیروانش محافظت نماید؟
[3]. توبه، 28. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا».
[4]. شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، الخلاف، محقق، مصحح، خراسانی، علی، شهرستانی، سید جواد، طه نجف، مهدی، عراقی، مجتبی، ج 1، ص 518، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1407ق.
[9]. مائده،73. «لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ...».
[10]. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی ثوبه الجدید، ج، ص 42 – 43، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت(ع)، چاپ اول، 1421ق.
[11]. ر. ک: مجله میقات الحج شماره 45، نجفی، محمد حسن، ورود جهانگردان غیر مسلمان به مکانهای مقدس.
[12]. ر. ک: مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 4، ص 28، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق.
[13]. اشاره به قول خدای متعال است که میفرماید: «انما المشرکون نجس».
[14]. فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج 11، ص 68 – 69، بیروت، دار الملاک للطباعة و النشر، چاپ دوم، 1419ق.
[15]. مدرسی، سید محمد تقی، من هدی القرآن، ج 4، ص 153، تهران، دار محبی الحسین، چاپ اول، 1419ق.
[16]. مبادلات اقتصادی با اجانب دارای شرایط خاصی است که فقها و متفکران مسلمان در مباحث مربوطه آنرا بیان کردهاند.