جستجوی پیشرفته
بازدید
23117
آخرین بروزرسانی: 1393/07/08
خلاصه پرسش
چگونه تلاش برای درمان بیماری از طریق دعا و توسل و اسباب عادی با رضا به قضای الهی جمع می شود؟
پرسش
سلام. فرزندی دارم که به یک بیماری سخت گرفتار است اعتقاد دارم که از یکسو همه اتفاقات عالم از جمله این مسأله خواست و مشیت الهی است، حال مانده ام به این امر راضی باشم و یا از راه ها و نسخه های معنوی و ادعیه وارده برای شفا یافتن فرزندم تلاش کنم راهنمایی ام کنید؟
پاسخ اجمالی

سؤالی که طرح گردیده از گذشته تحت این عنوان در کتب اخلاقی مطرح شده است که آیا دعا با مقام رضا منافات ندارد؟

رضا حالتى نفسانى و به معناى خشنودى از قضا و قدر الاهى است.

اشکال فوق از آن جا پیدا شده که گمان شده است دعا بیرون از حوزه قضا و قدر الاهی است، در صورتی که دعا و استجابت دعا نیز جزئی از قضا و قدر الاهی است

 

منظور از تقدیر الاهی این است که خدای متعال برای هر پدیده ای، اندازه و حدود کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق می یابد و منظور از قضای الاهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده، آن را به مرحله نهایی و حتمی می رساند

 

با این مقدمه باید گفت:

 

1. دعا یکی از اسباب است همانند اسباب دیگر و اگر آشامیدن آب به جهت رفع تشنگى، و خوردن غذا به جهت ‏سد گرسنگى با مرتبه رضا مخالفت داشته باشد، دعا هم با رضا مخالفت ‏خواهد داشت.

 

2. هر گاه ما دعا مى کنیم، در واقع براى آینده مطلبى را مى خواهیم که واقع شود و ما خواست خدا را در آینده اطلاع نداریم؛ یعنى نمى دانیم خداوند در آینده چه چیزى براى ما خواسته، تا نسبت به آن راضى باشیم. و تنها در این صورت، دعا با مقام رضا منافات دارد که انسان حاجتش را بخواهد، هر چند مخالف رضا و صلاح خدا باشد.

 

3. توسل به اولیاء الله (ع) و یا دعا، نباید موجب دست کشیدن و عدم استفاده از وسایل عادى، در پیگیری درمان بیماری و رفع مشکلات روزمره باشد بلکه تلاش و کوشش برای معالجه بیماری خود و فرزندان از راههای مختلف و صحیح یک وظیفه است و با توکل و رضا به قضای الهی نیز منافاتی ندارد.

پاسخ تفصیلی

پیش از آنکه اقدام به پاسخ نماییم تذکر دو نکته ضروری است:

 

1. سؤالی که طرح گردیده از گذشته تحت این عنوان در کتب اخلاقی مطرح شده است که آیا دعا با مقام رضا منافات ندارد؟ در حالی که می دانیم انسان باید به آنچه از جانب خدا می رسد راضی و خشنود باشد و دعا با مقام رضا و تسلیم منافات دارد.

 

2. این را می دانیم که در قرآن کریم و روایات، مؤمنان به دعا و تلاش ترغیب شده‏اند؛ در حالى که در همین قرآن و روایات در باره مقام رضا و فضیلت آن بسیار سخن گفته شده است. این خود بهترین دلیل بر عدم تنافى میان دعا و مقام رضاست؛ زیرا که در کلام خداوند تعارضى وجود ندارد و هیچ یک از پاره‏هاى وحى با هم در تنافى نیستند. معصومین نیز که از بالاترین مراتب رضا برخوردار بودند، در عین حال بسیار دعا مى‏کردند. پس باید معناى درست رضا و دعا را دریافت، همان گونه که در قرآن و احادیث مورد نظر بوده و هست.

 

رضا حالتى نفسانى و به معناى خشنودى از قضا و قدر الاهى است. کسى که به مقام رضا برسد نه تنها به قضاى پروردگار اعتراضى نمى‏کند، بلکه از آن خشنود است. برخلاف انسان صابر که ممکن است در باطن از مصیبت‏ها ناخشنود باشد، ولى خود را از اعتراض باز دارد.

 

پس باید قضا و قدر الاهی را دقیقا تبیین نماییم؛ زیرا همان طوری که شهید مطهری (ره) بدان اشارتی فرموده، این اشکال از آن جا پیدا شده که گمان شده است دعا بیرون از حوزه قضا و قدر الاهی است، در صورتی که دعا و استجابت دعا نیز جزئی از قضا و قدر الاهی است و احیانا جلو قضا و قدرهایی را می گیرد. [1] از این رو می گوییم:

 

واژه "قدر" به معنای اندازه، و "تقدیر" به معنای اندازه گیری و چیزی را با اندازه معینی ساختن است. واژه "قضا" به معنای یکسره کردن و به انجام رساندن و داوری کردن (که آن هم نوعی به انجام رساندن اعتباری است)، استعمال می شود. گاهی این دو واژه به صورت مترادف و به معنای "سرنوشت" نیز به کار می رود.

 

منظور از تقدیر الاهی این است که خدای متعال برای هر پدیده ای، اندازه و حدود کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق می یابد و منظور از قضای الاهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده، آن را به مرحله نهایی و حتمی می رساند. [2]

 

تقدیر الاهی یا سرنوشت، دو حوزه دارد:

 

1. حوزه ای که خارج از اختیار آدمی است؛ مانند وقوع حوادثی چون سیل، زلزله، طوفان و ... در زندگی انسان، که وظیفه انسان دین باور در برخورد با حوادثی که به وقوع پیوسته، چیزی جز تسلیم و خرسندی نیست. البته بدیهی است که تسلیم بودن در برابر این گونه امور الاهی، با تلاش برای جلوگیری از حدوث بلایا یا تقلیل خسارات و یا جبران خسارات ناشی از آن بلایا منافاتی ندارد؛ چون تسلیم بودن، مربوط به اصل تحقق اموری است که بدون اختیار انسان واقع شده و تحقق یافته است و لزوم تلاش، یا برای جلوگیری از حدوث بلا، یا تقلیل آثار و یا برای جبران خسارت ناشی از آن است و بین این دو فرق است؛ چون ممکن است در همان موردی که انسان تمام تلاش و نهایت توان خود را به کار برده باز بلا و حادثه واقع شود؛ مثل این که نهایت قدرت انسان در استحکام بنا، مقاومت در برابر قدرت معینی از زلزله است، حال اگر زلزله ای با قدرت بالاتری واقع شود در چنین موردی انسان دین باور، وظیفه ای جز تسلیم و خرسندی ندارد.

 

2. حوزه ای که شامل افعال اختیاری انسان می شود. در این حوزه، تقدیر الاهی هیچ گونه منافاتی با اراده و تصمیم گیری آزاد انسان ندارد و از این رو، مسئولیت افعال آدمی در این حوزه بر عهده خود اوست؛ چون معنای قضا و قدر الاهی این است که تحقق هر پدیده ای با همه خصوصیات و قیود آن، مستند به علم و اراده الاهی است و همه تحت تدبیر حکیمانه الاهی است. آنچه خداوند تقدیر می کند، فعل انسان همراه با همه خصوصیات و قیود آن است، نه بدون آنها. برخی از این خصوصیات به ویژگی های زمانی و مکانی باز می گردد و پاره ای نیز به فاعل آن مربوط می شود. یکی از خصوصیات افعال اختیاری، آن است که از سر اختیار و بر پایه گزینش آزادانه فاعل انجام شود. بنابراین، معنای این که خداوند افعال اختیاری انسان را از پیش تقدیرکرده است، این است که شخص خاصی در زمان و مکان معینی با بهره گیری از اختیار خویش - و نه به صورت جبری – آن کار را انجام می دهد. [3] ، [4]

 

با این مقدمه باید گفت:

 

1. دعا یکی از اسباب است همانند اسباب دیگر؛ یعنی ممکن است خداوند متعال مقدر کرده باشد که شخص فقط به وسیله دعا کردن صاحب فرزند شود، و تا دعا نکند، به او اولاد ندهد، هر چند که به همه وسیله ظاهرى متوسل شود، همچنان که مقدر کرده است تا ازدواج نکند به او اولاد ندهد. پس با فرض مقدر بودن صاحب فرزند شدن باز هم به دعا احتیاج است. یا مقدر شده که فقط به وسیله معالجه بیمارى بر طرف شود، و تا درمان نکند، بهبودى نیابد.

 

به عبارت دیگر، سؤال فوق همانند آن است که گفته شود رضا به قضاى الاهى با تلاش براى رفع امورى همچون گناه و فقر و بیمارى، سازگار نیست. پاسخ مشترک این دو سؤال، آن است که اولا همه تلاش‏ها و دعاها براى انسان مؤمن، اسبابى هستند که خداوند اراده کرده است واسطه پدید آمدن مسببى خاص باشند. استخدام این اسباب در واقع تسلیم شدن به سنت و اراده خدا و پذیرش یک قانون الاهى در جریان یافتن امور است و اگر این مطلب را بپذیریم رضاى به قضاى الاهى وقتى کامل است که بنده مؤمن به سنن پروردگار نیز راضى باشد و اسباب را براى نیل به اهداف مورد رضاى خدا به استخدام آورد و نتیجه دعا و تلاش را هر چه باشد بپذیرد و از آن خشنود باشد؛ هر چند با گمان و پیش بینى او سازگار نباشد. اگر چه انسان در مقام رضا بر این باور است که هر چه پیش مى‏آید به اراده خداوند است و مصلحت او را در بر دارد، ولى به این نکته هم باور دارد که هر پیش آمدى بنابر عللى مصلحت او را تأمین مى‏کند و از جمله علل و عوامل مؤثر در این مصلحت خود او است؛ یعنى ویژگى‏هاى فردى و شایستگى‏هاى او در نزد خداوند چنان است که خداوند حوادث خاص را براى او و به مصلحت او رقم مى‏زند. پس اگر او بکوشد و از خدا بخواهد که شایستگى‏هاى بیشترى داشته باشد تا حوادثى دیگر و مناسب‏تر با تقرب او پیش آیند، از حالت رضا خارج نشده است. مثلا اگر کسى براى درمان بیمارى و رفع فقر دعا مى‏کند، بر این باور است که در شرایط سلامت و غنا توانایى بیشترى براى عبادت و نزدیکى به خداوند خواهد داشت. چنین فردى در واقع دعا مى‏کند که خود او شایسته فراهم آمدن شرایط مناسب‏تر گردد و در عین حال مى‏داند که اگر او قادر به قدرشناسى و اغتنام فرصت‏ها و امکانات نباشد خداوند دعاى او را مستجاب نخواهد کرد و او بر این عدم استجابت راضى و خشنود خواهد بود.

 

ملا احمد نراقی در این باره می گوید: آنچه مذکور شد از شرف مرتبه رضا منافاتى با دعا ندارد؛ زیرا از جانب شریعت ‏به ‏دعا ماموریم. و خداوند عالم از ما دعا خواسته است و آن را مفتاح سعادات و کلید حاجات ساخته. و باران لطف و احسان از آن متواتر، و خیرات و برکات به واسطه آن ‏متکاثر. نفس انسانى از آن روشن و منور، و آئینه دل از زنگ کدورات، مطهر. و گفتن ‏این که دعا منافى رضا است، از جهل ربط مسببات به اسباب، و غفلت از تربیت ‏بعضى ‏موجودات نسبت‏ به بعضى دیگر است. اگر آشامیدن آب به جهت رفع تشنگى، و خوردن غذا به جهت ‏سد گرسنگى با مرتبه رضا مخالفت داشته باشد، دعا هم با رضا مخالفت ‏خواهد داشت. همچنین امر به معروف و نهى از منکر، و کراهت معاصى و بغض اهل معصیت ‏با مقام رضا منافات ندارد. و به قدر مقدور بر طالب سعادت دورى ‏از ارباب معصیت و فرار از شهرى که در آن معصیت ‏شایع است لازم؛ زیرا آنچه درفضیلت رضا و شرف آن وارد شده دخل به امور تکلیفیه ندارد. چنانچه سابق بر این ‏مذکور شد حکیم على الاطلاق به جهت مصالح خفیه که عقل ما از آن قاصر است، در این امور ما را فى الجمله اختیارى داده و زمام آن را به وجهى در قبضه اختیار ما نهاده ‏است و رضا در امورى است که از دیار الاهى وارد، و به امر پادشاهى برابر بندگان ‏نازل مى‏گردد. [5]

 

2. هر گاه ما دعا مى کنیم، در واقع براى آینده مطلبى را مى خواهیم که واقع شود و ما خواست خدا را در آینده اطلاع نداریم؛ یعنى نمى دانیم خداوند در آینده چه چیزى براى ما خواسته، تا نسبت به آن راضى باشیم. بنابراین، شخص دعا کننده چند حال دارد: یا این که انگیزه اش براى دعا این است که چون خود دعا کردن عبادت است، دعا مى کند؛ در این صورت دعا کردن هیچ منافاتى با مقام رضا ندارد؛ چون به امر خدا دعا مى خواهد. در این صورت، چون خواست خدا را در آینده نمى داند، دو فرض پیش مى آید: یا این که حاجتش را مى خواهد، به شرطى که مورد رضا و صلاح خدا باشد؛ یعنى مى گوید: خدا یا هر چه تو صلاح مى دانى و رضاى تو در آن است، براى من مقدر فرما! این دعا حقیقى و با ارزش است و هیچ منافاتى هم با مقام رضا ندارد. و یا این که حاجتش را مى خواهد، هر چند مخالف رضا و صلاح خدا باشد؛ در این صورت، دعا با مقام رضا منافات دارد. [6]

 

اما نکته حائز اهمیت این است که توسل به اولیاء الله (ع) و یا دعا، نباید موجب دست کشیدن و عدم استفاده از وسایل عادى، در پیگیری درمان بیماری و رفع مشکلات روزمره باشد و بنوعی با پیشه کردن تنبلى و سستى و واگذار کردن کار به خدا! دست روی دست بگذاریم. بلکه تلاش و کوشش برای معالجه بیماری خود و فرزندان از راههای مختلف و صحیح یک وظیفه است. و پر واضح است با توجه به مطالبی که گفته شد دعا کردن و توسل به اولیاء الله و نیز تلاش برای درمان از طریق وسایل عادی منافاتی با توکل و رضا به قضای الهی ندارد. امام صادق (ع) مى‏فرمایند: "خداوند ابا دارد کارى را بدون استفاده از اسباب انجام دهد." [7]

 

از طرفی نیز استفاده از دعا و توسل نباید فقط در جایى باشد که چشم امیدمان از وسایل عادى - و در اینجا، درمان‏هاى پزشکى معمول - قطع شده باشد و همه اسباب عادى را از رفع آن ناتوان، و تمامى راه‏هاى چاره را بر خود بسته ببینیم و آن وقت متوسل به چنین اسبابى شویم! و پس از رفع مشکل هم، همه را فراموش کنیم؛ زیرا این وضعیت و این روحیه، در آیات کثیرى از قرآن کریم [8] و روایات فراوانى مذمت شده است. [9]

 

 

[1] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 23، ص 791، چاپ اول، انتشارات صدرا ، تهران، اسفند 1383.

[2] مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص 151.

[3] معارف اسلامی، ص 106 و 107 ، با کمی تغییر و اضافات.

[4] اقتباس از سؤال 342 (سایت: 360) نمایه: تناقض نداشتن قضا و قدر الاهی با خودکشی.

[5] نراقى، ملا احمد، معراج السعادة ، مقام پنجم: صفاتى که متعلق است‏به سه قوه عاقله، غضبیه، شهویه، یا به دو قوه ازاین سه قوه از رذایل و فضایل و آن صفات بسیار است، صفت‏بیست و هشتم اعتراض بر اراده و تقدیرات خدا، ص 608- 609، انتشارات رشیدی، چاپ دوم، بهمن 1361.

[6]     اقتباس از سؤال 2646 (سایت: 2772)، منافات نمایه: نداشتن دعا با خواست خداوند .

[7] کافى، ج 1، ص 183.

[8] روم، 32 ؛ لقمان، 32 ؛ عنکبوت، آیه 65 ؛ یونس، 12 و 23 و 22 و... .

[9]     اقتباس از سؤال 83 (سایت: 1012)، نمایه: نقش دعا و تربت امام حسین (ع) در شفا یافتن .

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • در عرفان، شوق و اشتیاق به چه معنا است و درجاتش چیست؟
    4513 خلسه 1400/11/17
    «اشْتِیاق»‏ اصطلاحی عرفانى از ماده‌ی «شوق»، عبارت است از مجذوب شدن محب به محبوب در حال وصال، براى نیل به لذات مدام.[1]برخی میل مفرط را اشتیاق معنا کرده‌اند و می‌گویند؛ یکى از مقدمات عامه فعل، شوق مؤکّد است که به دنبال آن جزم و ...
  • چرا تعدد قدما باطل است؟
    13156 علیت و معلولیت 1391/07/27
    قدیم ذاتی و قدیم بالحق، صفتی از صفات اختصاصی ذات واجب تعالی است؛ از این رو ادله­ای که برای نفی تکثر و تعدد از واجب الوجود ذکر می‌شود، برای نفی تعدد نسبت به قدیم نیز ثابت است. به عبارت دیگر، تصور قدیم‌های متعدد همانند تصور شرکای متعدد ...
  • حقیقت وحی چیست؟ آیا بین وحی نازل شده بر حضرت محمد و وحی نازل شده بر پیامبران دیگر فرقی هست؟
    64248 علوم قرآنی 1388/03/09
    وحی در لغت به معنای القای پیام برای دیگری است و در اصطلاح عبارت از سخن الاهی است که خداوند آن را به وسیله پیامبر خود برای هدایت بشر می فرستد و مشخصه بارز رسالت و نبوت است.وحی بر رسول اکرم گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم و به ...
  • حکم ترکیب اسامی مذهبی عربی با فارسی چیست؟
    19997 تاريخ کلام 1390/11/27
    ترکیب اسم های عربی – فارسی، اعم از پیشوند یا پسوند فارسی و یا ترکیب دو اسم مستقل فارسی و عربی، از گذشته های دور در میان مردم ما رواج داشته، به ویژه ترکیب با اسامی ائمه (ع)، و این به جهت ارادتی است که شیعه به اهل بیت ...
  • چرا این اصل فلسفی که «هر حادثی محدثی دارد» - و نیز هر اصل فلسفی دیگر - را برگرفته از دانشی تجربی و خطاپذیر ندانیم؟!
    5147 علیت و معلولیت 1398/09/06
     حادث یعنی موجودی که زمانی نبوده و الآن موجود است؛ بنابراین – بدون آن‌که نیاز به تجربه باشد - عقل حکم می‌کند که چنین موجودی خود بخود ایجاد نشده و نیاز به وجودآورنده دارد.[1]فلسفه هر چند از تجربیات استفاده می‌کند، ولی ابزار اصلی فلسفه، ...
  • «تفسیر تخصصی قرآن» به چه معنا است؟
    7097 علوم قرآنی 1394/05/27
    «تفسیر» در اصطلاح علوم قرآنی؛ یعنی روشن کردن مفاهیم و معانى آیات قرآن.[1] برخی اندیشمندان رشته‌های مختلف علوم اسلامی از منظر و دیدگاه رشته تخصصی خود به تفسیر قرآن کریم پرداخته‌ا‌ند که به چنین تفاسیری، تفسیر تخصصی قرآن گفته می‌شود؛ مثلاً: 1. ادیبان از ...
  • در چه صورت غسل جنابت بر انسان واجب می شود؟
    406675 Laws and Jurisprudence 1386/11/08
    سبب جنابت انسان دو چیز است:اول: جماع (نزدیکی) در صورتی که آلت تناسلی مرد به اندازه ختنه‏گاه یا بیشتر داخل شود، در زن باشد یا در مرد در قُبُل باشد یا در دُبُر، بالغ باشند یا نابالغ، حتی اگر منى بیرون نیاید .[1]
  • اگر طنزها و لطیفه‌های مرتبط با قومیتها را به فردی کافر از همان قوم نسبت دهیم، آیا نقل آن جایز می‌شود؟
    5866 غیبت، توهین و تجسس 1396/04/10
    اگر این‌گونه لطیفه‌ها موجب توهین، تمسخر یا آزار گروه یا قومیت خاصی باشد، گفتن آن جایز نیست و انتساب آن به کفار، موجب جواز آن نخواهد بود. در غیر این صورت اشکالی ندارد. ضمائم: پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1]
  • آیا شیطان فرزندان و یارانی دارد که برای وسوسه انسان‌ها او را یاری کنند؟
    19789 بیشتر بدانید 1398/10/21
    می‌دانیم که «شیطان»، معناى وسیعى دارد و به هر موجود سرکش، طغیان‌گر و موذى شیطان گفته می‌شود.[1]از آیات و روایات استفاده می‌شود که ابلیس دارای فرزندان و یارانی است که کارشان وسوسه انسان‌ها و گمراه کردن آنها است. در قرآن کریم می‌خوانیم:«این‌چنین ...
  • ترجمه و تفسیر دعای «الهی عظم البلاء» چیست؟
    87236 درایه الحدیث 1392/10/24
    این دعا از سه بخش تشکیل شده است: در بخش اول به آزمایش بزرگی که مردم در زمان غیبت به آن مبتلا گشتند اشاره شده است. در بخش دوم بعد از درود بر پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت، به لزوم فرمان‌برداری مؤمنان از آن بزرگواران به ...

پربازدیدترین ها