لطفا صبرکنید
بازدید
34309
34309
آخرین بروزرسانی:
1397/07/12
کد سایت
fa50680
کد بایگانی
62322
نمایه
انتقام خون حضرت یحیی(ع) توسط بخت نصر
اصطلاحات
حضرت یحیی (ع)
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|پیامبران
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
بختنصر قرنها قبل از حضرت یحیی بوده، پس چگونه در روایات او را منتقم خون یحیی(ع) دانستهاند؟
پرسش
داستان تسلط بخت النصر بر بنی اسرائیل و غارت و بردگی آنان که در تاریخ آمده است، آیا این حادثه به جهت قتل حضرت یحیی(ع) بود؟ قرآن و روایات در اینباره چه میگویند؟
پاسخ اجمالی
بخت نصّر که در تورات به عنوان «نبوکدنصّر» یاد شده، پادشاه بابل بوده و قرنها قبل از میلاد، شهر اورشلیم را تصرف، معبد آن را ویران و بسیاری از یهودیان را به عنوان اسیر به بابِل برد. قرآن و کتاب مقدس؛ این واقعه را جهت گناهان و اشتباهات بنیاسرائیل برشمردهاند. اما برخی از منابع اسلامی نقلها و روایاتی را ذکر کردهاند که در آن نام بخت نصر به عنوان کسی که انتقام خون یحیی بن زکریا را گرفته (یعنی پس از حضرت عیسی(ع) بوده) شهر اورشلیم را ویران کرده و یهودیان بسیاری را کشته، یاد شده است.
در تاریخ یهود چنین واقعهای وجود دارد؛ یهودیان سالها قبل از ولادت حضرت عیسی(ع) تحت حکومت رومیان رفتند و با اینکه زیر سلطه آنان بودند، اختیاراتی نیز از خود داشتند و به نوعی حکومت یهودی که دست نشانده رومیان بود. تا اینکه یهودیان در سال 66 میلادی، دست به شورشی عمومی زدند و پس از چند سال در هفتاد میلادی، شهر اورشلیم پس از یک ماه محاصره، سقوط کرد. رومیان شهر اورشلیم و معبد سلیمان را ویران و مردم را قتل عام کردند. آنانی که زنده ماندند پراکنده شدند و از آن پس صاحب کشوری خاص نبودند. بنابراین، میتوان محتمل دانست که روایات اسلامی، اشاره به همین واقعه دارند و حتی در برخی از جزئیات نیز هماهنگی میان روایات و این واقعه تاریخی وجود دارد. اما در اینکه چرا آنرا منتسب به بخت نصر دانستهاند، میتواند به این جهت بوده باشد که در ادبیات یهودی، بخت نصر، شخصی بدنام و قاتل بزرگ یهودیان یاد شده و در سال هفتاد میلادی نیز که رومیان همان بلا را به سرشان آوردند، آنها را نیز بخت نصر نامیدهاند.
در تاریخ یهود چنین واقعهای وجود دارد؛ یهودیان سالها قبل از ولادت حضرت عیسی(ع) تحت حکومت رومیان رفتند و با اینکه زیر سلطه آنان بودند، اختیاراتی نیز از خود داشتند و به نوعی حکومت یهودی که دست نشانده رومیان بود. تا اینکه یهودیان در سال 66 میلادی، دست به شورشی عمومی زدند و پس از چند سال در هفتاد میلادی، شهر اورشلیم پس از یک ماه محاصره، سقوط کرد. رومیان شهر اورشلیم و معبد سلیمان را ویران و مردم را قتل عام کردند. آنانی که زنده ماندند پراکنده شدند و از آن پس صاحب کشوری خاص نبودند. بنابراین، میتوان محتمل دانست که روایات اسلامی، اشاره به همین واقعه دارند و حتی در برخی از جزئیات نیز هماهنگی میان روایات و این واقعه تاریخی وجود دارد. اما در اینکه چرا آنرا منتسب به بخت نصر دانستهاند، میتواند به این جهت بوده باشد که در ادبیات یهودی، بخت نصر، شخصی بدنام و قاتل بزرگ یهودیان یاد شده و در سال هفتاد میلادی نیز که رومیان همان بلا را به سرشان آوردند، آنها را نیز بخت نصر نامیدهاند.
پاسخ تفصیلی
بنابر منابع تاریخی شخصیت معروفی تحت عنوان پادشاه بابِل وجود داشته که او را «بخت نصر» مینامیدند.
بختنصّر
بخت نصّر که در کتاب مقدس به عنوان «نبوکدنصّر» ذکر شده؛ شخصیت معروف و بسیار تأثیر گذار در تاریخ یهودی است که شهر اورشلیم را تصرف، معبد را ویران کرد و بسیاری از یهودیان را به عنوان اسیر به بابِل بُرد. این واقعه در قرنها قبل از میلاد واقع شده است.[1]
این واقعه از جمله حوادث سخت روزگار بر یهودیان بوده که در تورات نیز بازتاب بسیاری داشت؛ بهطوری که در بخشهای مختلفی از آن آمده است: «در آن زمان بندگان نبوکدنصّر (بخت نصّر) پادشاه بابل بر اورشلیم بر آمدند و شهر محاصره شد ... و تمامی خزانههای خانه خداوند و خزانههای خانه پادشاه را از آنجا بیرون آورد و تمام ظروف طلائی را که سلیمان پادشاه اسرائیل برای خانه خداوند ساخته بود، ... شکست. و جمیع ساکنان اورشلیم و جمیع سرداران و جمیع مردان جنگی را که دهها هزار نفر بودند اسیر ساخته، (به بابِل) برد و جمیع صنعتگران و آهنگران را نیز (برد) چنانکه سوای مسکینان، از اهل زمین کسی باقی نماند»؛[2] «رئیس جلادان، خادم پادشاه بابل به اورشلیم آمد و خانه خداوند و خانه پادشاه را سوزانید و همه خانههای اورشلیم و هر خانه بزرگ را به آتش سوزانید ... حصارهای اورشلیم را به هر طرف منهدم ساختند».[3]
نکته جالب در نقل کتاب مقدس این است که خداوند این واقعه را جهت گناهان و اشتباهات بنیاسرائیل بر میشمرد: «به تحقیق این از فرمان خداوند بر یهودا[4] واقع شد؛ تا آنها را به سبب گناهان ... از نظر خود دور اندازد؛ و نیز به سبب خون بیگناهانی که آنها ریخته بود؛ زیرا که اورشلیم را از خون بیگناهان پُر کرده بود و خداوند نخواست که او را عفو نماید»؛[5] «بنابر این یهوه خدای اسرائیل چنین میگوید: اینک من بر اورشلیم و یهودا بلا خواهم رسانید که گوشهای هر که آنرا بشنود صدا خواهد کرد. ... و اورشلیم را پاک خواهم کرد بهطوری که کسی بشقاب را زدوده و واژگون ساخته، آنرا پاک میکند و بقیه میراث خود را پراکنده خواهم ساخت و ایشان را به دست دشمنان تسلیم خواهم نمود و برای جمیع دشمنان، یغما و غارت خواهند شد».[6]
بنابر این، با اینکه بخت نصر در نگاه یهودیان انسان ظالم و فاسدی بوده است، اما بلایی که بر سر آنها آمده به جهت گناهان خود یهودیان شکل گرفته است. همین محتوا در قرآن آمده و خداوند بلایی که بر سر یهودیان آمده را به جهت فساد خود آنان میداند:
«و بنى اسرائیل را در کتاب آگاه نمودیم که دو بار در زمین مرتکب فساد [و خونریزى] خواهید شد و ادعاى برترى طلبى و بزرگى خواهید نمود. و چون وعده مجازات فساد اولى فرا رسید، بندگانى سرسخت و خشن را بر شما مسلط ساختیم که خانهبهخانه دنبال شما میگشتند و وعده خدا انجام گرفت».[7] بسیاری از مفسران شیعه[8] و سنی[9] این آیات را به ماجرای لشکرکشی بخت نصّر به یهودا (فلسطین) بعد از فساد اول بنیاسرائیل میدانند. این محتوا در روایات اسلامی نیز ذکر شده است.[10]
بخت النصر دوم؛ انتقام خون یحیی و مصداق مورد نظر
همانگونه که گفته شد؛ قرنها قبل از ولادت حضرت عیسی(ع) شخصی به نام بخت نصر وجود داشته و منابع تاریخی و دینی (یهودی، مسیحی و اسلامی) بر آن صحه گذاردهاند. با این حال، برخی از منابع اسلامی نقلها و روایاتی را ذکر کردهاند که در آن نام بخت نصر به عنوان کسی که انتقام خون یحیی بن زکریا را گرفته و اورشلیم را فتح کرده است، یاد شده است. حضرت یحیی(ع) معاصر حضرت عیسی(ع) بوده و قرنها پس از بخت نصر معروف به دنیا آمده است. بنابراین، آن بخت نصر مورد نظر نمیباشد و اگر این روایات را بپذیریم باید به دنبال شخص دیگری باشیم که به این نام بوده و یا جهت بلایی که بر سر یهود آورده، او را مجازاً به این نام خواندهاند.
اکنون برخی روایات مرتبط با این موضوع را ملاحظه میکنیم:
«خداوند در میان بندگانش، پیامبرى از نیکوکاران برانگیخت که یحیى بن زکریا نام داشت. ... در سال هشتم از سلطنت اردشیر بن بابکان، یهودیان یحیى را کشتند و چون خداوند عزّ و جلّ خواست او را قبض روح کند ... به حواریون و اصحاب عیسى(ع) دستور داد که با فرزند شمعون قیام کنند و آنها نیز هم این کار را کردند. سپس شاپور بن اردشیر سى سال سلطنت کرد تا خدا او را کشت ... در این موقع بخت نصر به پادشاهی رسید و (قَتَلَ مِنَ الْیَهُودِ سَبْعِینَ أَلْفَ مُقَاتِلٍ عَلَى دَمِ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا وَ خَرَّبَ بَیْتَ الْمَقْدِسِ وَ تَفَرَّقَتِ الْیَهُودُ فِی الْبُلْدَان) هفتادهزار یهودی را در انتقام خون یحیى بن زکریا کشت و بیت المقدس را خراب کرد و یهود در شهرها پراکنده شدند».[11]
در روایتی دیگر، امام سجاد(ع) از پدر خود نقل میکند که پادشاه بنیاسرائیل عاشق یکی از محارم خود شد و خواست با او ازدواج کند. حضرت یحیی با این عمل مخالفت کرده و او را از این عمل نهی میکرد. در نهایت این معشوقه به وسوسه مادر خود، سر حضرت یحیی(ع) را شرط ازدواج خود قرار داد و از خواسته خود نیز کوتاه نیامد. در نهایت پادشاه بنیاسرائیل سر حضرت یحیی را در ظرفی از طلا برای او فرستاد (این قتل با موافقت و همکاری برخی از یهودیان بود؛ به همین جهت) خداوند بخت نصر را بر آنان مسلط کرد که با منجنیق بر آنان حمله برد (سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ بُخْتَنَصَّرَ فَجَعَلَ یَرْمِی عَلَیْهِمْ بِالْمَنَاجِیق)».[12] و روایات دیگری که اشاره به انتقام گرفتن خون یحیی(ع) توسط بخت نصر دارند.[13]
براساس این روایات در همان قرن اول میلادی باید چنین حادثهای رُخ داده باشد که شهر اورشلیم ویران گشته و یهودیان بسیاری کشته شدند و حکومت یهودی از بین رفت.
در تاریخ یهود چنین واقعهای وجود دارد؛ یهودیان سالها قبل از ولادت حضرت عیسی(ع) در سیطره حکومت رومیان بوده و با این وجود، اختیاراتی نیز از خود داشتند و به نوعی حکومتی یهودی که دست نشانده رومیان بود، در آنجا حکمرانی میکرد. اما ظلم و ستمهایی از رومیها متوجه یهودیان میگشت. و اختلافات و قیامهای بسیاری نیز شکل گرفت. تا اینکه «در سال 66 میلادی در اواخر عهد سلطنت نرون، قیصر روم، کار به جنگ کشید و همه عناصر یهودی که با هم اختلاف داشتند برای جنگ و جدال متفق و هم داستان گشتند. حکمران شام تا آخر زمان نرون سرداری بود به نام وسپاسیان که با آنان به جنگ درآمد. چون نرون در شهر رم وفات یافت این سردار به آنجا رفته جانشین قیصر متوفی گردید. ولی پسر خود تیتوس Titus را مأمور ادامه جنگ و سرکوبی یهود کرد. او نیز با کمال قساوت بر این کار اقدام ورزید پس نبردی خونین و سهمگین مابین این دو قوم غالب و مغلوب به وقوع پیوست تیتوس اورشلیم را محاصره کرد ولی مردم شهر سر تسلیم فرود نیاوردند و از سر جان گذشته با شجاعتی فوق العاده مقاومت ورزیدند رومیان با منجنیق های سنگ بار و آتش افکن، محصورین را هدف حمله قرار دادند و باروهای پیاپی شهر را یکی بعد از دیگری خراب کردند. و آن مردم گرسنه و نومید همچنان دست از حیات شسته پایداری می کردند تا آنکه عاقبت شهر به تصرف رومیان در آمد و معبد اورشلیم طعمه حریف شد. رومیان بعد از یک ماه محاصره چون بر آن مردم بی پناه دست یافتند سراسر ایشان را طعمه شمشیر ساختند».[14]
بنابراین میتوان محتمل دانست که روایات اسلامی، اشاره به همین واقعه دارند و حتی در برخی از جزئیات نیز نوعی هماهنگی میان روایات یاد شده و این واقعه تاریخی وجود دارد. اما در اینکه چرا آنرا منتسب به بخت نصر دانستهاند، شاید دلیلش آن بوده که در ادبیات یهودی، بخت نصر به عنوان شخصی بدنام و قاتل بزرگ یهودیان به شمار میآمد و در سال هفتاد میلادی نیز که رومیان همان بلا را به سرشان آوردند، یهودیان آنها را نیز مجازاً بخت نصر نامیدند.
بختنصّر
بخت نصّر که در کتاب مقدس به عنوان «نبوکدنصّر» ذکر شده؛ شخصیت معروف و بسیار تأثیر گذار در تاریخ یهودی است که شهر اورشلیم را تصرف، معبد را ویران کرد و بسیاری از یهودیان را به عنوان اسیر به بابِل بُرد. این واقعه در قرنها قبل از میلاد واقع شده است.[1]
این واقعه از جمله حوادث سخت روزگار بر یهودیان بوده که در تورات نیز بازتاب بسیاری داشت؛ بهطوری که در بخشهای مختلفی از آن آمده است: «در آن زمان بندگان نبوکدنصّر (بخت نصّر) پادشاه بابل بر اورشلیم بر آمدند و شهر محاصره شد ... و تمامی خزانههای خانه خداوند و خزانههای خانه پادشاه را از آنجا بیرون آورد و تمام ظروف طلائی را که سلیمان پادشاه اسرائیل برای خانه خداوند ساخته بود، ... شکست. و جمیع ساکنان اورشلیم و جمیع سرداران و جمیع مردان جنگی را که دهها هزار نفر بودند اسیر ساخته، (به بابِل) برد و جمیع صنعتگران و آهنگران را نیز (برد) چنانکه سوای مسکینان، از اهل زمین کسی باقی نماند»؛[2] «رئیس جلادان، خادم پادشاه بابل به اورشلیم آمد و خانه خداوند و خانه پادشاه را سوزانید و همه خانههای اورشلیم و هر خانه بزرگ را به آتش سوزانید ... حصارهای اورشلیم را به هر طرف منهدم ساختند».[3]
نکته جالب در نقل کتاب مقدس این است که خداوند این واقعه را جهت گناهان و اشتباهات بنیاسرائیل بر میشمرد: «به تحقیق این از فرمان خداوند بر یهودا[4] واقع شد؛ تا آنها را به سبب گناهان ... از نظر خود دور اندازد؛ و نیز به سبب خون بیگناهانی که آنها ریخته بود؛ زیرا که اورشلیم را از خون بیگناهان پُر کرده بود و خداوند نخواست که او را عفو نماید»؛[5] «بنابر این یهوه خدای اسرائیل چنین میگوید: اینک من بر اورشلیم و یهودا بلا خواهم رسانید که گوشهای هر که آنرا بشنود صدا خواهد کرد. ... و اورشلیم را پاک خواهم کرد بهطوری که کسی بشقاب را زدوده و واژگون ساخته، آنرا پاک میکند و بقیه میراث خود را پراکنده خواهم ساخت و ایشان را به دست دشمنان تسلیم خواهم نمود و برای جمیع دشمنان، یغما و غارت خواهند شد».[6]
بنابر این، با اینکه بخت نصر در نگاه یهودیان انسان ظالم و فاسدی بوده است، اما بلایی که بر سر آنها آمده به جهت گناهان خود یهودیان شکل گرفته است. همین محتوا در قرآن آمده و خداوند بلایی که بر سر یهودیان آمده را به جهت فساد خود آنان میداند:
«و بنى اسرائیل را در کتاب آگاه نمودیم که دو بار در زمین مرتکب فساد [و خونریزى] خواهید شد و ادعاى برترى طلبى و بزرگى خواهید نمود. و چون وعده مجازات فساد اولى فرا رسید، بندگانى سرسخت و خشن را بر شما مسلط ساختیم که خانهبهخانه دنبال شما میگشتند و وعده خدا انجام گرفت».[7] بسیاری از مفسران شیعه[8] و سنی[9] این آیات را به ماجرای لشکرکشی بخت نصّر به یهودا (فلسطین) بعد از فساد اول بنیاسرائیل میدانند. این محتوا در روایات اسلامی نیز ذکر شده است.[10]
بخت النصر دوم؛ انتقام خون یحیی و مصداق مورد نظر
همانگونه که گفته شد؛ قرنها قبل از ولادت حضرت عیسی(ع) شخصی به نام بخت نصر وجود داشته و منابع تاریخی و دینی (یهودی، مسیحی و اسلامی) بر آن صحه گذاردهاند. با این حال، برخی از منابع اسلامی نقلها و روایاتی را ذکر کردهاند که در آن نام بخت نصر به عنوان کسی که انتقام خون یحیی بن زکریا را گرفته و اورشلیم را فتح کرده است، یاد شده است. حضرت یحیی(ع) معاصر حضرت عیسی(ع) بوده و قرنها پس از بخت نصر معروف به دنیا آمده است. بنابراین، آن بخت نصر مورد نظر نمیباشد و اگر این روایات را بپذیریم باید به دنبال شخص دیگری باشیم که به این نام بوده و یا جهت بلایی که بر سر یهود آورده، او را مجازاً به این نام خواندهاند.
اکنون برخی روایات مرتبط با این موضوع را ملاحظه میکنیم:
«خداوند در میان بندگانش، پیامبرى از نیکوکاران برانگیخت که یحیى بن زکریا نام داشت. ... در سال هشتم از سلطنت اردشیر بن بابکان، یهودیان یحیى را کشتند و چون خداوند عزّ و جلّ خواست او را قبض روح کند ... به حواریون و اصحاب عیسى(ع) دستور داد که با فرزند شمعون قیام کنند و آنها نیز هم این کار را کردند. سپس شاپور بن اردشیر سى سال سلطنت کرد تا خدا او را کشت ... در این موقع بخت نصر به پادشاهی رسید و (قَتَلَ مِنَ الْیَهُودِ سَبْعِینَ أَلْفَ مُقَاتِلٍ عَلَى دَمِ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا وَ خَرَّبَ بَیْتَ الْمَقْدِسِ وَ تَفَرَّقَتِ الْیَهُودُ فِی الْبُلْدَان) هفتادهزار یهودی را در انتقام خون یحیى بن زکریا کشت و بیت المقدس را خراب کرد و یهود در شهرها پراکنده شدند».[11]
در روایتی دیگر، امام سجاد(ع) از پدر خود نقل میکند که پادشاه بنیاسرائیل عاشق یکی از محارم خود شد و خواست با او ازدواج کند. حضرت یحیی با این عمل مخالفت کرده و او را از این عمل نهی میکرد. در نهایت این معشوقه به وسوسه مادر خود، سر حضرت یحیی(ع) را شرط ازدواج خود قرار داد و از خواسته خود نیز کوتاه نیامد. در نهایت پادشاه بنیاسرائیل سر حضرت یحیی را در ظرفی از طلا برای او فرستاد (این قتل با موافقت و همکاری برخی از یهودیان بود؛ به همین جهت) خداوند بخت نصر را بر آنان مسلط کرد که با منجنیق بر آنان حمله برد (سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ بُخْتَنَصَّرَ فَجَعَلَ یَرْمِی عَلَیْهِمْ بِالْمَنَاجِیق)».[12] و روایات دیگری که اشاره به انتقام گرفتن خون یحیی(ع) توسط بخت نصر دارند.[13]
براساس این روایات در همان قرن اول میلادی باید چنین حادثهای رُخ داده باشد که شهر اورشلیم ویران گشته و یهودیان بسیاری کشته شدند و حکومت یهودی از بین رفت.
در تاریخ یهود چنین واقعهای وجود دارد؛ یهودیان سالها قبل از ولادت حضرت عیسی(ع) در سیطره حکومت رومیان بوده و با این وجود، اختیاراتی نیز از خود داشتند و به نوعی حکومتی یهودی که دست نشانده رومیان بود، در آنجا حکمرانی میکرد. اما ظلم و ستمهایی از رومیها متوجه یهودیان میگشت. و اختلافات و قیامهای بسیاری نیز شکل گرفت. تا اینکه «در سال 66 میلادی در اواخر عهد سلطنت نرون، قیصر روم، کار به جنگ کشید و همه عناصر یهودی که با هم اختلاف داشتند برای جنگ و جدال متفق و هم داستان گشتند. حکمران شام تا آخر زمان نرون سرداری بود به نام وسپاسیان که با آنان به جنگ درآمد. چون نرون در شهر رم وفات یافت این سردار به آنجا رفته جانشین قیصر متوفی گردید. ولی پسر خود تیتوس Titus را مأمور ادامه جنگ و سرکوبی یهود کرد. او نیز با کمال قساوت بر این کار اقدام ورزید پس نبردی خونین و سهمگین مابین این دو قوم غالب و مغلوب به وقوع پیوست تیتوس اورشلیم را محاصره کرد ولی مردم شهر سر تسلیم فرود نیاوردند و از سر جان گذشته با شجاعتی فوق العاده مقاومت ورزیدند رومیان با منجنیق های سنگ بار و آتش افکن، محصورین را هدف حمله قرار دادند و باروهای پیاپی شهر را یکی بعد از دیگری خراب کردند. و آن مردم گرسنه و نومید همچنان دست از حیات شسته پایداری می کردند تا آنکه عاقبت شهر به تصرف رومیان در آمد و معبد اورشلیم طعمه حریف شد. رومیان بعد از یک ماه محاصره چون بر آن مردم بی پناه دست یافتند سراسر ایشان را طعمه شمشیر ساختند».[14]
بنابراین میتوان محتمل دانست که روایات اسلامی، اشاره به همین واقعه دارند و حتی در برخی از جزئیات نیز نوعی هماهنگی میان روایات یاد شده و این واقعه تاریخی وجود دارد. اما در اینکه چرا آنرا منتسب به بخت نصر دانستهاند، شاید دلیلش آن بوده که در ادبیات یهودی، بخت نصر به عنوان شخصی بدنام و قاتل بزرگ یهودیان به شمار میآمد و در سال هفتاد میلادی نیز که رومیان همان بلا را به سرشان آوردند، یهودیان آنها را نیز مجازاً بخت نصر نامیدند.
[1]. سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، درسنامه ادیان ابراهیمی، ص 38، قم، کتاب طه، 1386ش.
[2]. پادشاهان 2؛ 24: 13 – 14.
[3]. پادشاهان 2؛ 25: 8 – 9.
[4]. یهودا نام سرزمین یهودیان بوده که اورشلیم مرکز و پایتخت آن به حساب میآمد.
[5]. پادشاهان 2؛ 24: 3 -4.
[6]. دوم پادشاهان؛ 21: 11 – 14.
[7]. اسراء،4 – 5.
[8]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 2، ص 317، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 1، ص 162، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق؛ بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 2، ص 521، دار إحیاء التراث، بیروت، چاپ اول، 1423ق.
[9]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 21، بیروت، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، مرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 3، ص 248، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج 5، ص 44، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، بیروت، چاپ اول، 1419ق.
[10]. ر.ک: عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 140، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 16، ص 142 – 143، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[11]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 225 – 226، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق؛ جزائری، نعمت الله، النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، ص 474، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[12]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب(علیهم السلام)، ج 4، ص 85، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص 299، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[13]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 88، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الأنبیاء(ع)، محقق، مصحح، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 218، مشهد، مرکز پژوهشهای اسلامی، چاپ اول، 1409ق؛ مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج 3، ص 168، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 219، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1417ق.
[14]. جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه حکمت، علی اصغر، ص 367، تهران، پیروز، چاپ سوم، 1354 ش.
نظرات