لطفا صبرکنید
بازدید
7343
7343
آخرین بروزرسانی:
1393/08/19
کد سایت
fa52660
کد بایگانی
64846
نمایه
عقل نظری و عملی و عدم ضرورت نبوت عامه
طبقه بندی موضوعی
نبوت عامه
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا زمانی برای عقل نظری و عملی انسان فرا خواهد رسید که به تمام مصالح دسترسی داشته و دیگر نیازی به نبوت عامه نداشته باشد؟!
پرسش
با سلام. 1. آیا برای عقل نظری و عملی انسان این امکان وجود دارد که زمانی به تمام مصالح دسترسی داشته باشد؟ اگر این امکان باشد برهان ضرورت نبوت عامه از اعتبار ساقط است. لطفاً دقت شود که صرف وجود چنین امکان عقلا باعث خدشه بر دلیل ضرورت نبوت عامه است که میگوید چون انسان به مصالح دسترسی ندارد ضرورت به نبی هست. افرادی این اشکال را پذیرفتهاند، لیکن فرمودهاند که برهان متقن ما بر ضرورت نبوت عامه، عدم امکان دسترسی انسان با ابزارهای خود به رابطه عمل دنیا با آخرت است. لیکن به نظر بنده در این استدلال هم میتوان خدشه کرد؛ چون رابطه عمل و جزا بدین صورت که ما عمل کنیم و جزایش در آخرت به ما برسد نیست، بلکه ما با عمل خود همین الآن پاداش میگیریم یا مجازات میشویم، لکن اگر کسی روح و ظرف وجودی خود را قوی کند حتی اگر ابتدائاً با گوش دادن به حرف انبیا میتواند رابطه عمل خود را با جزایش ببیند و خود تشخیص بدهد چه چیز خوب و چقدر تأثیر در آخرتش دارد، لذا مستغنی از نبی شود. رد یا اثبات امکان فهم مصالح نیاز به برهان دارد؛ لذا لطفاً به این راحتی از این سوال نگذرید. و به قید امکان توجه داشته باشید مثلاً اگر بگویید تا الآن بشر نتوانسته اشکال وارد نیست یا اگر بگویید عقل و... به حوزه محدودی دسترسی دارند اشکال وارد نیست؛ چون باید بتوانید قید امکان را رد کنید؛ یعنی هرچند الآن دسترسی کم باشد، ولی این امکان باشد که بتواند رشد کند و مصالح را ببیند مثل عقل معصوم. دقت شود لطفاً
2. سوال دوم اینکه ما؛ چرا نمیپذیریم که خدا ما را آفریده و در ما عقل و فطرتی قرار داده تا هرکس بدان و مطابق آن عمل کرد و عناد نورزید و به عبارتی به اندازه پاسخ به نعمتهای داده شده مستحق پاداش و جزا باشد. همانطور که در برخی توجیهات درون دینی از این مؤلفه مخصوصاً بحث در مستضعفین و... زیاد استفاده می شود. با این بیان هم دیگر نیاز به نبی نیست.
پاسخ اجمالی
با آنکه میپذیریم که عقل، رسول باطنی انسانهاست، اما این واقعیت، نافی نیاز به رسولان ظاهری نیست که یکی از وظایف مهمشان، بیدار کردن همان عقل است،[1] زیرا:
اولاً: دلایل لزوم نبوت منحصر در ادلهای که ذکر کردید نیست؛ زیرا عرفا از طریق لزوم مظهر و تجلی برای خداوند وارد میشوند؛ از بیان آن ادله در اینجا جهت رعایت اختصار صرف نظر میکنیم. برای اطلاع بیشتر به کتابهای مربوطه مراجعه کنید.[2]
ثانیاً: عقل خود اعتراف میکند که او احاطه به علوم ندارد. به بیان دیگر، منطق عقل این است که من میفهمم که خیلى از چیزها را نمیفهمم و به وحى احتیاج دارم.[3] بنابراین، با این اعتراف عقل جایی برای احتمالی که مطرح کردید باقی نمیماند.
البته این منطق عقل (که من میفهمم که خیلى از چیزها را نمیفهمم و به وحى احتیاج دارم) از پشتوانه محکمی برخوردار است؛ زیرا از یک سو عقل نظری در شناخت جزئیات مسائل ناتوان است و از سوی دیگر توان عقل عملی نیز در حد شناخت کلیات اموری است که مرتبط به عمل است؛ بنابراین شناخت مصادیق و جزئیات از عهده و توان عقل نظری و عملی خارج است.[4] اما آنچه که بیان کردید(کسی روح و ظرف وجودی خود را قوی کند حتی اگر ابتداءً با گوش دادن به حرف انبیا میتواند رابطه عمل خود را با جزایش ببیند و خود تشخیص دهد چه چیز خوب و چقدر تأثیر در آخرتش دارد) ظاهراً مقصود شما کشف و شهود است(نه عقل عملی)؛ ولی مشکل کشف شهود این است که به هر کشفی نمیتوان اعتماد کرد. کشف و شهودی قابل اعتماد است که بر خلاف شرع و وحی نباشد؛ یعنی برای شناخت کشف و شهود درست از کشف و شهود نادرست، نیاز به ملاک سنجش و میزان داریم؛ میزان و معیار برای شناخت کشف و شهود درست نیز قرآن و سنت یعنی ره آورد وحی و نبوت است. بنابراین کشف و شهود نیز نمیتواند ما را بینیاز از وحی کند.
ثالثاً: بر فرض قبول این احتمال که برای عقل نظری و عملی انسان این امکان وجود دارد که زمانی به تمام مصالح دسترسی پیدا کند، ولی در عین حال این استدلال - دست کم تا زمانی که انسانها به تمام مصالح دسترسی پیدا نکردند - ارزش و اعتبار دارد. بلکه شاید بتوان گفت حتی اگر یک فرد نیز پیدا شود که به تمام مصالح و مفاسد آگاهی ندارد لزوم پیامبر برای او ضرورت دارد؛ یعنی تا زمانی که یک فرد ولو از طریق رجوع به دیگران، خود به تمام مصالح علم پیدا نکند، فرستادن پیامبر برای او ضرورت دارد.
اولاً: دلایل لزوم نبوت منحصر در ادلهای که ذکر کردید نیست؛ زیرا عرفا از طریق لزوم مظهر و تجلی برای خداوند وارد میشوند؛ از بیان آن ادله در اینجا جهت رعایت اختصار صرف نظر میکنیم. برای اطلاع بیشتر به کتابهای مربوطه مراجعه کنید.[2]
ثانیاً: عقل خود اعتراف میکند که او احاطه به علوم ندارد. به بیان دیگر، منطق عقل این است که من میفهمم که خیلى از چیزها را نمیفهمم و به وحى احتیاج دارم.[3] بنابراین، با این اعتراف عقل جایی برای احتمالی که مطرح کردید باقی نمیماند.
البته این منطق عقل (که من میفهمم که خیلى از چیزها را نمیفهمم و به وحى احتیاج دارم) از پشتوانه محکمی برخوردار است؛ زیرا از یک سو عقل نظری در شناخت جزئیات مسائل ناتوان است و از سوی دیگر توان عقل عملی نیز در حد شناخت کلیات اموری است که مرتبط به عمل است؛ بنابراین شناخت مصادیق و جزئیات از عهده و توان عقل نظری و عملی خارج است.[4] اما آنچه که بیان کردید(کسی روح و ظرف وجودی خود را قوی کند حتی اگر ابتداءً با گوش دادن به حرف انبیا میتواند رابطه عمل خود را با جزایش ببیند و خود تشخیص دهد چه چیز خوب و چقدر تأثیر در آخرتش دارد) ظاهراً مقصود شما کشف و شهود است(نه عقل عملی)؛ ولی مشکل کشف شهود این است که به هر کشفی نمیتوان اعتماد کرد. کشف و شهودی قابل اعتماد است که بر خلاف شرع و وحی نباشد؛ یعنی برای شناخت کشف و شهود درست از کشف و شهود نادرست، نیاز به ملاک سنجش و میزان داریم؛ میزان و معیار برای شناخت کشف و شهود درست نیز قرآن و سنت یعنی ره آورد وحی و نبوت است. بنابراین کشف و شهود نیز نمیتواند ما را بینیاز از وحی کند.
ثالثاً: بر فرض قبول این احتمال که برای عقل نظری و عملی انسان این امکان وجود دارد که زمانی به تمام مصالح دسترسی پیدا کند، ولی در عین حال این استدلال - دست کم تا زمانی که انسانها به تمام مصالح دسترسی پیدا نکردند - ارزش و اعتبار دارد. بلکه شاید بتوان گفت حتی اگر یک فرد نیز پیدا شود که به تمام مصالح و مفاسد آگاهی ندارد لزوم پیامبر برای او ضرورت دارد؛ یعنی تا زمانی که یک فرد ولو از طریق رجوع به دیگران، خود به تمام مصالح علم پیدا نکند، فرستادن پیامبر برای او ضرورت دارد.
[1] . نهج البلاغة، ص43، انتشارات هجرت، قم، 1414 ق. «وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول...»
[2]. جوادى آملى، عبداللَّه، تحریر التمهید، یزدان پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری.
[3]. جوادى آملى، عبداللَّه، دینشناسى (سلسله بحثهاى فلسفه دین)، ص 127- ۱۷۴.
[4]. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به پاسخهای: 1157(سازگاری اسلام با عقل)، 227 ( عقل و گستره ی فعالیت آن ) و 271 ( نقش و رسالت پیامبران).
نظرات