لطفا صبرکنید
114034
- اشتراک گذاری
همان گونه که در سؤال مذکور مرقوم داشتید، از حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته) استفتاء شد که پاسخ دریافتی معظم له به این شرح است:
وطن جایی است که شخص در آن از نظر عرف و عقلا مسافر محسوب نمی شود و در نتیجه، احکام شرعی سفر برای او وجود ندارد.
وطن دارای مصادیق یا اقسام گوناگونی است:
1. جایی که شخص و خانواده اش در آن متولد شده و سال ها زندگی کرده است؛ به گونه ای که اهل آن مکان محسوب می شود.
چنین جایی مادامی که شخص در آن ریشه ای دارد و وقتی به آن جا می رود، عرفاٌ مسافر محسوب نمی شود، وطن وی است. پس تا وقتی مثلاً پدر و مادر وی در آن جا زندگی می کنند و او هر از چند گاهی برای دیدن آنها به این مکان می رود، در آن جا مسافر نیست. البته اگر از فامیل درجه یک وی کسی در آن جا باقی نماند و وی قصد بازگشت به آن جا را نداشته باشد و خودش نیز در آن جا صاحب ملکی نباشد و به ندرت به آن جا سفر کند، دیگر آن مکان وطن محسوب نمی شود.
2. جایی که شخص آن جا را به عنوان وطن و سکنای دائمی زندگی خود برمی گزیند و مدتی در آن جا اقامت می کند. چنین مکانی مادامی که شخص از آن جا «اعراض» نکرده است، وطن وی محسوب می شود.
3. جایی که شخص برای مدت نسبتا طولانی در آن سکنا می گزیند، به گونه ای که در آن جا از نظر عرف و عقلا مسافر محسوب نمی شود. مانند کسی که برای تحصیل یا کار به شهری می رود و بنا دارد چند سالی در آن جا اقامت کند؛ چنین شخصی در این شهر مسافر نیست.
4. کسی که وطن به معنای یکی از اقسام گذشته ندارد، در هرجا که ساکن شود و مدتی اقامت کند، همان جا وطن وی محسوب می شود.
5. بعید نیست افزون بر اقسام گذشته که همگی وطن عرفی می باشند و در آنها شخص از نظر عرف و عقلا مسافر محسوب نمی شود، «وطن شرعی» نیز وجود داشته باشد و آن جایی است که شخص در آن مالک منزل قابل سکونتی باشد و شش ماه متصل یا منفصل در آن سکنا گزیند.[1]
برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به:
1. نمایه: حکم نماز و روزه در وطن اول، سؤال شماره 3041 (سایت: 3291) .
2. نمایه: وطن دوم، سؤال شماره 444 (سایت: 474) .
[1] . ر.ک: وسائل الشیعة، ج 8 ، ص 495 ( ابواب صلاة المسافر، ب 14، ح 11).