لطفا صبرکنید
بازدید
9622
9622
آخرین بروزرسانی:
1396/03/26
کد سایت
fa62725
کد بایگانی
77102
نمایه
منظور از قلم و دانشی که خداوند به انسان آموخت
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
اصطلاحات
قلم|علم ، دانش بشری
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
در آیات 4 و 5 سوره علق و نیز آیه اول سوره قلم، منظور از قلم چیست؟ و خداوند چه چیزی را از طریق قلم به انسان آموخت؟!
پرسش
منظور آیه «علم الانسان ما لم یعلم»، چیست؟ انسان چه چیز را نمیدانست که خداوند به وی آموخت؟ و منظور از قلم چیست؟
پاسخ اجمالی
خدای متعال در آیه 4و 5 سوره علق، و در نخستین آیاتی که بر پیامبر اسلام(ص) نازل فرمود، مسئله تعلیم از طریق قلم را مطرح نمود: «الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ»؛ همان کسى که به وسیله قلم تعلیم نمود، و به انسان آنچه را که نمیدانست آموزش داد.
در حقیقت این آیات، پاسخى است به گفتار پیامبر(ص) در جواب جبرئیل(ع) که به آنحضرت فرمود: «بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید»، و حضرتش فرمود: «من قرائت کننده نیستم»؛ یعنى همان خدایى که به وسیله قلم، انسانها را تعلیم داد، و به انسان آنچه را که نمیدانست آموخت، قادر است که به بندهاى درس نخوانده مانند تو نیز خواندن را بیاموزد.
مفسران در ارتباط با چیستی «قلم» و آنچه را که خداوند به انسان آموخت، مطالبی را نقل کردهاند که در اینجا به برخی از آنها به طور اختصار اشاره میشود:
1. جمله «الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» میتواند دو معنا داشته باشد؛ نخست اینکه: خداوند نوشتن و کتاب را به انسان آموخت و قدرت و توانایى این کار عظیم را که مبدأ تاریخ بشر، و سرچشمه تمام علوم و فنون و تمدنها است، در او ایجاد کرد. دیگر اینکه علوم و دانشها را از این طریق و با این وسیله به انسان آموخت. و به عبارتی طبق یک تفسیر، منظور تعلیم اصل نگارش است، و طبق تفسیری دیگر، منظور دانشهایی است که از طریق نوشتن به انسان رسیده است.[1]
2. به وسیله قلم، بیان را به انسان آموخت و چیزى را که نمیدانست به او آموزش داد؛ از اقسام هدایتها، امور دین، شرایع و احکام، پس تمام آنچه آدمى میآموزد از سوی خداى سبحان است؛ و همین دلیل بر آن است که خداى سبحان عالم است؛ براى آنکه علم واقع و صادر نمیشود، مگر از طرف عالم.[2]
3. مقصود از قلم، عقل است که فضیلت و شرافت آن معلوم و محتاج به شرح و بسط نیست، و اگر قلم حسّى(معروف) منظور باشد، آن نیز چون ترجمان عقل است، و مطالبى که به واسطه قلم از باطن و نفس انسان بروز مینماید، دلیل بارزى بر قلم عقلى است.[3]
4. «قلم» یعنی قلم اعلى که همان «روح اول اعظم» است؛ یعنی به وسیله و وساطت او به انسان آموخت، انسانی که دانشی نداشت، پس خداوند از علم خودش به وی آموخت و به وی صفت عالم بودن را داد.[4]
گفتنی است؛ در اینکه مراد از "انسان" در اینجا چه کسی است؛ برخی میگویند چنانچه از ظاهر سیاق برمیآید جنس انسان است.[5] البته بعضى گفتهاند: مراد از این آیه، تنها حضرت آدم(ع) است.[6] برخی دیگر گفتهاند: منظور حضرت ادریس(ع) است؛ چون او بود که براى اولین بار با قلم خط نوشت.[7] و بعضى دیگر گفتهاند: همه پیامبرانی که میتوانستند بنویسند منظور این آیه هستند.[8] نظرات دیگری نیز در این زمینه ارائه شده است. [9]
آنچه را که این آیات و آیات مشابه: «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ»[10] در صدد بیان آن هستند، اهمیت قلم و نوشتن است؛ همان چیزى که سرچشمه پیدایش تمام تمدنهاى انسانى، و پیشرفت و تکامل علوم، و بیدارى اندیشهها و افکار، و سرچشمه هدایت و آگاهى بشر است.
آرى اگر قلم - که نمادی از نگارش است – در زندگی بشر جایگاهی نداشت، چگونه مطالبی که از ذهن بشر تراوش مینمود، ثبت و ضبط میشد تا هر نسل بعدى از نسل پیشین مطالب و معلوماتى استفاده نموده آنها را تکمیل نمایند و بکار بندند، و اگر قلم نبود چگونه آیات قرآن، احادیث و سخنان بزرگان دین تا حال در دسترس بشر باقى میماند؟!
به همین دلیل است که خدا در آغاز سوره قلم، به قلم سوگند میخورد.
در حقیقت این آیات، پاسخى است به گفتار پیامبر(ص) در جواب جبرئیل(ع) که به آنحضرت فرمود: «بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید»، و حضرتش فرمود: «من قرائت کننده نیستم»؛ یعنى همان خدایى که به وسیله قلم، انسانها را تعلیم داد، و به انسان آنچه را که نمیدانست آموخت، قادر است که به بندهاى درس نخوانده مانند تو نیز خواندن را بیاموزد.
مفسران در ارتباط با چیستی «قلم» و آنچه را که خداوند به انسان آموخت، مطالبی را نقل کردهاند که در اینجا به برخی از آنها به طور اختصار اشاره میشود:
1. جمله «الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» میتواند دو معنا داشته باشد؛ نخست اینکه: خداوند نوشتن و کتاب را به انسان آموخت و قدرت و توانایى این کار عظیم را که مبدأ تاریخ بشر، و سرچشمه تمام علوم و فنون و تمدنها است، در او ایجاد کرد. دیگر اینکه علوم و دانشها را از این طریق و با این وسیله به انسان آموخت. و به عبارتی طبق یک تفسیر، منظور تعلیم اصل نگارش است، و طبق تفسیری دیگر، منظور دانشهایی است که از طریق نوشتن به انسان رسیده است.[1]
2. به وسیله قلم، بیان را به انسان آموخت و چیزى را که نمیدانست به او آموزش داد؛ از اقسام هدایتها، امور دین، شرایع و احکام، پس تمام آنچه آدمى میآموزد از سوی خداى سبحان است؛ و همین دلیل بر آن است که خداى سبحان عالم است؛ براى آنکه علم واقع و صادر نمیشود، مگر از طرف عالم.[2]
3. مقصود از قلم، عقل است که فضیلت و شرافت آن معلوم و محتاج به شرح و بسط نیست، و اگر قلم حسّى(معروف) منظور باشد، آن نیز چون ترجمان عقل است، و مطالبى که به واسطه قلم از باطن و نفس انسان بروز مینماید، دلیل بارزى بر قلم عقلى است.[3]
4. «قلم» یعنی قلم اعلى که همان «روح اول اعظم» است؛ یعنی به وسیله و وساطت او به انسان آموخت، انسانی که دانشی نداشت، پس خداوند از علم خودش به وی آموخت و به وی صفت عالم بودن را داد.[4]
گفتنی است؛ در اینکه مراد از "انسان" در اینجا چه کسی است؛ برخی میگویند چنانچه از ظاهر سیاق برمیآید جنس انسان است.[5] البته بعضى گفتهاند: مراد از این آیه، تنها حضرت آدم(ع) است.[6] برخی دیگر گفتهاند: منظور حضرت ادریس(ع) است؛ چون او بود که براى اولین بار با قلم خط نوشت.[7] و بعضى دیگر گفتهاند: همه پیامبرانی که میتوانستند بنویسند منظور این آیه هستند.[8] نظرات دیگری نیز در این زمینه ارائه شده است. [9]
آنچه را که این آیات و آیات مشابه: «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ»[10] در صدد بیان آن هستند، اهمیت قلم و نوشتن است؛ همان چیزى که سرچشمه پیدایش تمام تمدنهاى انسانى، و پیشرفت و تکامل علوم، و بیدارى اندیشهها و افکار، و سرچشمه هدایت و آگاهى بشر است.
آرى اگر قلم - که نمادی از نگارش است – در زندگی بشر جایگاهی نداشت، چگونه مطالبی که از ذهن بشر تراوش مینمود، ثبت و ضبط میشد تا هر نسل بعدى از نسل پیشین مطالب و معلوماتى استفاده نموده آنها را تکمیل نمایند و بکار بندند، و اگر قلم نبود چگونه آیات قرآن، احادیث و سخنان بزرگان دین تا حال در دسترس بشر باقى میماند؟!
به همین دلیل است که خدا در آغاز سوره قلم، به قلم سوگند میخورد.
[1]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 32، ص 218، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 158، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 781- 782، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[3]. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 15، ص 194، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
[4]. ابن عربی، ابو عبدالله محیی الدین محمد، تفسیر ابن عربی، تحقیق، رباب، سمیر مصطفی، ج 2، ص 445، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق.
[5]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 324، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[6]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 781.
[7]. همان، ص 782.
[8]. همان.
[9]. به عنوان نمونه، ر.ک: قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 2، ص 430، دار الکتاب، قم، 1404ق.
[10]. قلم، 1.
نظرات