لطفا صبرکنید
35143
- اشتراک گذاری
با توجه به قرائن و شواهدی که در آیات و روایات وجود دارد، غذای حضرت مریم مستقیما و بدون به کارگیری وسائط مادی از جانب خداوند و از بهشت تأمین می شد. آنچه در آموزه های اسلامی وجود دارد، ابدی بودن زندگی انسان ها در بهشت و برخورداری دائمی او از نعمات و لذات آن می باشد که نعمت های آن تجدید پذیر بوده و به همین دلیل، پایانی برای آن متصور نیست.
اما طبیعی است که استفاده از هر نعمت، نوعی پایان آن به شمار آمده و از این دیدگاه، نمی توان آن را ابدی دانست، هرچند تجدید پذیر هم باشد.
براین اساس، اولا: استفاده مریم از غذای بهشتی، منافاتی با ابدی بودن نعمت های بهشتی نخواهد داشت. ثانیاً: احتمال دارد که غذای ایشان از بهشت برزخی تأمین می شده است و باید دانست که برگشت از بهشت برزخی به دنیا محال نبوده، اما با پایان دنیا و مشخص شدن وضعیت نهایی انسان ها، دیگر دنیایی نخواهد بود تا برگشت به آن امکان پذیر باشد.
این پرسش را باید در چند زمینه، مورد بررسی قرار داد:
اول: آیا غذایی که زکریای پیامبر آن را نزد مریم مشاهده می نمود، از بهشت برای او آورده می شد؟
دوم: آیا غذای بهشتی، لزوما ابدی بوده و یا این که ممکن است چون اشیای موجود در جهان مادی، قابل تبدیل و تغییر باشد؟
سوم: آیا برگشت انسان ها از بهشت به دنیا امکان پذیر است یا خیر؟
اکنون به همین ترتیب، به پاسخ آن می پردازیم:
1. در ارتباط با قسمت اول، باید گفت: قرآن در باره غذای حضرت مریم می فرماید: ".... هر زمان زکریا وارد محراب او مىشد، غذاى مخصوصى در آن جا مىدید. از او پرسید: «اى مریم! این را از کجا آوردهاى؟!» گفت: «این از سوى خدا است. خداوند به هر کس بخواهد، بى حساب روزى مىدهد». [1]
اما این غذا چه نوع غذایى بوده و از کجا براى مریم آمده در آیه نیامده است؛ ولى از روایات متعددى که در کتب روایی آمده، استفاده مىشود که این بانوی الاهی، غذایش میوه های غیر فصل بوده که در کنار محرابشان به فرمان پروردگار حاضر مىشد. [2] این موضوع جاى تعجب نیست که خدا از بنده پرهیزگارش این چنین پذیرایى کند، ولى بعضى از مفسران (مانند نویسنده المنار) معتقدند که منظور از "رزقا" همین غذاهاى معمولى دنیا بوده؛ زیرا از "ابن جریر" نقل شد که بنى اسرائیل گرفتار قحطى شدند و زکریا قادر بر تامین زندگى مریم نبود، در این موقع قرعهاى زدند که به نام مرد نجارى افتاد و او افتخارا از درآمد کسب خود غذاى مریم را تهیه مىکرد و به هنگامى که زکریا در کنار محراب او قرار مىگرفت از وجود چنان غذایى در آن شرایط سخت تعجب مىکرد و مریم در پاسخ سؤال او مىگفت: "این از طرف خدا است"؛ یعنى خداوند، مرد با ایمانى را علاقهمند به این خدمت در آن شرایط سخت، ساخته است.
این تفسیر، نه با قرائن موجود در آیه و نه با روایاتى که در ذیل آن وارد شده است، سازگاری دارد! در تفسیر عیاشى روایتى از امام باقر (ع) نقل شده است: "روزى پیامبر (ص) به خانه فاطمه زهرا (س) آمد در حالى که چند روز در خانه او غذایى دیده نمىشد، ناگاه غذایى نزد او مشاهده کرد و از او پرسید: این غذا از کجا است؟ فاطمه (س) عرض کرد: از جانب خدا است؛ او هر کس را که بخواهد بدون حساب روزى مىبخشد، پیامبر (ص) فرمود: این جریان همانند جریان زکریّا است که در کنار محراب مریم آمد و غذاى مخصوصى در آن جا دید و از او پرسید: اى مریم! این غذا از کجا است، او گفت: از ناحیه خدا است. [3]
البته، این موضوع که منظور از«رزقا» غذاى بهشتى باشد از قرائنى که در گوشه و کنار آیه هست نیز استفاده مىشود؛ زیرا اولاً: کلمه «رزقا» به صورت نکره، نشانه آن است که روزى خاص و ناشناسى براى زکریا بوده است؛ ثانیاً: پاسخ مریم که «این از طرف خدا است»، نشانه دیگرى براى این مطلب مىباشد؛ ثالثاً به هیجان آمدن زکریا و تقاضاى فرزندى از طرف پروردگار که در آیه بعد به آن اشاره شده، قرینه دیگرى براى این معنا محسوب مىشود. [4]
از طرف دیگر در علم کلام در باب توحید افعالى ثابت شده است که خداوند متعال قدرت مطلق است و خلق، رزق، زنده کردن، میراندن، غنا، فقر، عزّت، ذلّت، صحّت و مرض و... به دست قدرت او است؛ منتها گاهى افاضه توسّط اسباب عادى است (اسباب اختیارى و غیر اختیارى بشر) و گاهى بدون اسباب عادى است؛ مثل خلقت حضرت آدم و حوّا و ... معجزات صادره از انبیا نیز از همین قبیل و بر خلاف عادت است، همچنین رزق حضرت مریم بر خلاف عادت و بدون اسباب ظاهری بوده است". [5]
در ارتباط با بخش دوم پرسشتان باید گفت: اکنون قاعده پذیرفته شده ای در جهان مادی وجود دارد مبنی بر این که ماده و انرژی، هیچ گاه از بین نرفته، بلکه به یکدیگر تبدیل شده و در اشکال مختلف نمودار می شوند. در همین راستا، غذایی که به صورت معمول در این دنیا مصرف می شود، بعد از تبدیل مقداری از آن به انرژی و ماده در داخل بدن، باقیمانده ای نیز دارد که با دفع و تعریق از بدن انسان خارج می شود، اما دلیلی ندارد که این سیستم، تنها راه موجود برای تبدیل مواد باشد و دست کم از لحاظ عقلی محال نیست که شیوه دیگری در نظر گرفته شود که در آن، تعفن موجود در مواد دفع شده برطرف شود و یا تمام مواد مصرف شده، تبدیل به انرژی شود.
در ارتباط با جهان اخروی باید دانست که آیات و روایاتی به زندگی جاوید بشری در بهشت و دائمی بودن نعمت ها و لذت های آن، اشاره و تأکید می نمایند، بدان معنا نیست که غذاهایی که بهشتیان از آن تغذیه می نمایند نیز دائمی باشد، بلکه دلایلی بر خلاف این مطلب وجود دارد.
زید بن ارقم نقل می نماید که مردی از اهل کتاب نزد پیامبر آمده و عرضه داشت که شما معتقدید که بهشتیان می خورند و می آشامند. پیامبر فرمودند: بله ....مرد سؤال کننده بار دیگر پرسید که آنها که می خورند و می آشامند، چگونه قضای حاجت می نمایند؟ پیامبر فرمودند: "این مواد از بدنشان، به صورت عرق خوش بویی، چون مشک آهو خارج می شود..". [6]
به عبارتی دیگر، نعمت های بهشتی پایان پذیر نبوده، اما تغییر و تبدل در آن ممکن است.
با توجه به آنچه بیان شد و با در نظر گرفتن قدرت پروردگار، اهدای غذاهایی از نوع بهشتی آن به افراد برگزیده ای در این دنیا هیچ مشکلی را ایجاد نمی نماید.
در مورد بخش سوم پرسشتان در ارتباط با برگشت بهشتیان به دنیا نیز باید گفت: دست کم دو معنا در مورد بهشت و جهنم در متون اسلامی به چشم می خورد:
اول. بهشت و جهنمی که با مرگ انسان و در دنیای برزخ آغاز می شود. در روایتی می خوانیم که قبر هر انسان یا باغی از بهشت برای او خواهد بود و یا حفره ای از جهنم. [7] با توجه به مواردی که از زنده نمودن مردگان در قرآن وجود دارد، [8] برگشت انسان ها از چنین بهشتی امکان پذیر خواهد بود.
دوم. بهشت و جهنمی که انسان ها بعد از نفخ صور و محاسبه اعمال، رهسپار آن خواهند شد. خارج شدن از این بهشت به تصریح قرآن کریم، امکان پذیر نبوده [9] و اصولا دیگر دنیایی وجود نخواهد داشت تا به آن بازگشت شود.
مطالعه موضوعات زیر در رابطه با بهشت می تواند مفید باشد:
1. وجود بهشت و جهنم در حال حاضر، 101 (سایت: 1798) .
2. حقیقت بهشت و جهنم، 1945 (سایت: 1948) .
3. ملال آور نبودن نعمت های بهشتی، 1823 (سایت: 1977) .
[1] . آل عمران، 37
[2] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 14، ص 195، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ه ق.
[3] . عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، نورالثقلین، ج1، ص333، انتشارات اسماعیلیان، چاپ چهارم، قم، 1415 ق.
[4] . تفسیر نمونه، ج 2، ص530؛ تفسیر المیزان، ج3، ص273 و 274.
[5] . تفسیر نمونه، ج 2، ص530.
[6] بحار الانوار، ج 8، ص 149، ح 82.
[7] بحار الانوار، ج 6، ص 214.
[8] آل عمران، 49.
[9] حجر، 48.