لطفا صبرکنید
بازدید
12674
12674
آخرین بروزرسانی:
1397/02/29
کد سایت
fa76055
کد بایگانی
92921
نمایه
بنیادگرایی اسلامی
طبقه بندی موضوعی
بیشتر بدانید|دین اسلام
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
منظور از بنیادگرایی اسلامی چیست؟
پرسش
بنیادگرایی یعنی چه؟ و منظور از بنیادگرایی اسلامی چیست؟
پاسخ اجمالی
کلمه «بنیادگرایی»، معادل کلمه لاتین Fundamentum به معنای شالوده، اساس و پایه است.[1] معادل این واژه در زبان عربی «الاصولیه»[2] است که به معنای بازگشت به اصول و مبانی میباشد. این اصول و مبانی میتواند در قالب یک مذهب، یک دین، یک ایدئولوژی یا یک مکتب باشد.
بنیادگرایى تنها مخصوص مسیحیت نیست، بلکه سایر ادیان را نیز در برمیگیرد؛ لذا درباره مشخصات بنیادگرایى به صورت کلى چنین آمده است:
«مشخصه اصلى بنیادگرایان یک شریعت آن است که بیش از دیگر پیروان شریعت که با دنیاى پیرامون همساز شدهاند، پیگیر مفاهیم بنیادى نخستین میمانند. آنان به بنیادهاى ایدئولوژى یعنى متنهاى بنیادى مقدس باز میگردند و قاطعیت و جزمیّت آنها را جدّى میگیرند. جزمیات مدارا ستیز در اصل باید مدام فتنهگر، خشونت پیشه و جنگجو باشند و هر تفکر جزمى به ناگزیر مدارا ستیز است».[3]
با تأمل در این تعریف بهوضوح نگاه منفى نسبت به بنیادگرایى یا اصولگرایى در ادبیات سکولار غرب نمایان میشود. شاخصهایى مانند ناهمسازى با دنیاى پیرامون و جدید، جزمیّتگرایى، فتنهگرى، خشونت پیشگى و جنگجویى. بنابراین، هنگامى که در گفتمان لیبرال غربى از اصولگرایى درباره یک دین یا مکتب سخن گفته میشود، نگاه منفى و تنفّرآمیز نسبت به آن آشکار است؛ زیرا مرادشان مفهوم مثبت پایبندى به اصول و مبانى منطقى نیست، بلکه تنگ نظرى و کوتهبینى را القاء میکنند.[4]
بنیادگرایان اسلامی؛ ادعا میکنند که هدفشان بازگشت به اصول، ریشه و اساس برای شناخت و فهم اسلام و دعوت به سوی آن است.[5] بنیادگرایی اسلامی به عنوان یک ایدئولوژی، دارای مؤلفهها، گزارهها و بنیانهای فکری - سیاسی خاصی است که آنرا از سایر ایدئولوژیهای رایج در قرن بیستم همچون لیبرالیسم، سوسیالیسم، ناسیونالیسم و مانند آن جدا میکند. بنیادگرایی اسلامی به رغم تعدد و تنوعاش در عرصه نظر و عمل در دنیای اسلام، بنیانهای فکری و سیاسی مشترکی دارد که عبارتند از: جامعیت و شمولیت دین اسلام، پیوند میان دیانت و سیاست، لزوم بازگشت به اصول و مبنای دین اسلام، برقراری حکومت اسلامی، داشتن برنامه و راهبرد عملی برای گذر از وضع نامطلوب غیر اسلامی به وضع مطلوب اسلامی. بر این اساس، بنیادگرایی اسلامی تفسیری جدید و مغایر با قرائت مدرنیته از روابط میان انسان، خداوند و جامعه ارائه میدهد تا سعادت دنیوی و اخروی بشر را تأمین کند.[6]
در پایان؛ باید به این نکته مهم توجه کرد که افرادی که «بنیادگرا» شناخته میشوند همه در یک سطح و دارای یک روش فکری نیستند. برخی از آنها را تنها میتوان در قالب «متحجّران» و «دگماندیشان» ردهبندی کرد که هیچ انعطافی را در دین برنمیتابند، اما گروهی از آنان نیز اندیشورانی هستند که به هر دو عنصر «لزوم بازگشت به مبانی اصیل دینی» و «واقعیات تغییر یافته در طول زمان» توجه کرده و تلاش در همخوانی میان آنها دارند.
بنیادگرایى تنها مخصوص مسیحیت نیست، بلکه سایر ادیان را نیز در برمیگیرد؛ لذا درباره مشخصات بنیادگرایى به صورت کلى چنین آمده است:
«مشخصه اصلى بنیادگرایان یک شریعت آن است که بیش از دیگر پیروان شریعت که با دنیاى پیرامون همساز شدهاند، پیگیر مفاهیم بنیادى نخستین میمانند. آنان به بنیادهاى ایدئولوژى یعنى متنهاى بنیادى مقدس باز میگردند و قاطعیت و جزمیّت آنها را جدّى میگیرند. جزمیات مدارا ستیز در اصل باید مدام فتنهگر، خشونت پیشه و جنگجو باشند و هر تفکر جزمى به ناگزیر مدارا ستیز است».[3]
با تأمل در این تعریف بهوضوح نگاه منفى نسبت به بنیادگرایى یا اصولگرایى در ادبیات سکولار غرب نمایان میشود. شاخصهایى مانند ناهمسازى با دنیاى پیرامون و جدید، جزمیّتگرایى، فتنهگرى، خشونت پیشگى و جنگجویى. بنابراین، هنگامى که در گفتمان لیبرال غربى از اصولگرایى درباره یک دین یا مکتب سخن گفته میشود، نگاه منفى و تنفّرآمیز نسبت به آن آشکار است؛ زیرا مرادشان مفهوم مثبت پایبندى به اصول و مبانى منطقى نیست، بلکه تنگ نظرى و کوتهبینى را القاء میکنند.[4]
بنیادگرایان اسلامی؛ ادعا میکنند که هدفشان بازگشت به اصول، ریشه و اساس برای شناخت و فهم اسلام و دعوت به سوی آن است.[5] بنیادگرایی اسلامی به عنوان یک ایدئولوژی، دارای مؤلفهها، گزارهها و بنیانهای فکری - سیاسی خاصی است که آنرا از سایر ایدئولوژیهای رایج در قرن بیستم همچون لیبرالیسم، سوسیالیسم، ناسیونالیسم و مانند آن جدا میکند. بنیادگرایی اسلامی به رغم تعدد و تنوعاش در عرصه نظر و عمل در دنیای اسلام، بنیانهای فکری و سیاسی مشترکی دارد که عبارتند از: جامعیت و شمولیت دین اسلام، پیوند میان دیانت و سیاست، لزوم بازگشت به اصول و مبنای دین اسلام، برقراری حکومت اسلامی، داشتن برنامه و راهبرد عملی برای گذر از وضع نامطلوب غیر اسلامی به وضع مطلوب اسلامی. بر این اساس، بنیادگرایی اسلامی تفسیری جدید و مغایر با قرائت مدرنیته از روابط میان انسان، خداوند و جامعه ارائه میدهد تا سعادت دنیوی و اخروی بشر را تأمین کند.[6]
در پایان؛ باید به این نکته مهم توجه کرد که افرادی که «بنیادگرا» شناخته میشوند همه در یک سطح و دارای یک روش فکری نیستند. برخی از آنها را تنها میتوان در قالب «متحجّران» و «دگماندیشان» ردهبندی کرد که هیچ انعطافی را در دین برنمیتابند، اما گروهی از آنان نیز اندیشورانی هستند که به هر دو عنصر «لزوم بازگشت به مبانی اصیل دینی» و «واقعیات تغییر یافته در طول زمان» توجه کرده و تلاش در همخوانی میان آنها دارند.
[1]. هیوود، اندرو، درآمدی بر ایدئولوژیهای سیاسی، ترجمه، رفیعی مهرآبادی، محمد، ص 495، تهران، وزارت امور خارجه، 1379ش؛ فرهنگ فارسی معین، واژه «بنیاد».
[2]. واژه یاب، دیکشنری فارسی به عربی، کلمه «الاصولیة»؛
[3]. مظفرى، آیت، جریان شناسى سیاسى معاصر ایران، ص 31، قم، زمزم هدایت؛ ر. ک به این کتاب: شلایشرت، هوبرت، شگردها، امکانها و محدودیتهاى بحث با بنیادگرایان، مترجم، نیکفر، محمدرضا، تهران، طرح نو، 1381ش.
[4]. جریان شناسى سیاسى معاصر ایران، ص 31.
[5]. ر. ک: قرضاوی، یوسف، آینده بیداری اسلام و مفهوم بنیادگرایی، ترجمه، تیموری قلعهنوعی، موسی، ص 17 – 20، بیجا، 1381ش؛ غنوشی، راشد، حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام، ترجمه، خسروشاهی، هادی، ص 42، تهران، اطلاعات، چاپ دوم، 1377ش.
[6]. ر. ک: خسروی، غلامرضا، درآمدی بر بنیادگرایی اسلامی، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره اول، بهار 1385، ص 121 – 140.
نظرات