لطفا صبرکنید
بازدید
8325
8325
آخرین بروزرسانی:
1396/06/28
کد سایت
fa77493
کد بایگانی
94781
نمایه
غیر معصوم و قدرت بر انجام کرامات
طبقه بندی موضوعی
مقام شناسی
اصطلاحات
کشف و شهود، مکاشفه
گروه بندی اصطلاحات
اصطلاحات عرفانی|سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
چرا خداوند توان انجام برخی امور کرامتگونه را در اختیار غیر معصومان – و گاه غیر مؤمنان - قرار میدهد؟ آیا این موجب انحراف مردم نمیشود؟
پرسش
با سلام. با توجه به کراماتی که از جانب خداوند عزوجل و أهل بیت(ع) دیده میشود؛ چرا خداوند کراماتی؛ مانند شفا دادن مریض و ... را فقط مخصوص مسلمانان قرار نداد؟ چون الآن هر کسی و هر دینی أعم از دینهای کفر و شرک و بودایی و ... آنها هم به خدای خودشان توسل میکنند و حاجت خود را میگیرند، اگر اینگونه باشد و مردم حاجات خودشان را از غیر خدای یگانه میگیرند و شفا میگیرند، آنها هیچوقت به دین اسلام نگرویده و شاید هم بگویند که فرق ما با شما در کرامات چیست؛ چون هم شما میگیرید و هم ما. پس شما برتری نسبت به ما ندارید. ولی اگر فقط و فقط کرامت و شفای مریضان و... از جانب خداوند و به واسطه أهل بیت مخصوص شیعیان و مسلمانان باشد، آنوقت دین مبین اسلام مورد توجه جمیع أدیان قرار میگیرد و علاوه بر آن برای طلب کرامت و معجزه اسلام میآورند.
پاسخ اجمالی
یکی از مباحث عرفانی، مسئلۀ «کرامت» است. منظور از «کرامت» توانایی انجام کارهاى خارق العادهای است که از عارف سر میزند و میتواند تصرفاتى در عالم وجود انجام دهد.
این نوع تواناییها و انجام کارهای غیر عادی، مشترک بین حق و باطل است؛ از اینرو به تنهایی دلیلی بر حقانیت هر فرد و مسلک و روش او و نیز نشانه مقرّب بودن او در پیشگاه خداوند نیست و نمیتوان آنرا شاهدی گرفت بر اینکه آن شخص، دارای منزلتی ویژه نزد خدای متعال است؛ البته واضح است که کرامت به دست مقربان خدا انجام میشود و اگر فرد بیایمانی رفتاری کرامتگونه داشت، خداوند راهکارهایی قرار میدهد که بتوان نادرستی اعتقادات او را کشف کرد.
این نوع تواناییها و انجام کارهای غیر عادی، مشترک بین حق و باطل است؛ از اینرو به تنهایی دلیلی بر حقانیت هر فرد و مسلک و روش او و نیز نشانه مقرّب بودن او در پیشگاه خداوند نیست و نمیتوان آنرا شاهدی گرفت بر اینکه آن شخص، دارای منزلتی ویژه نزد خدای متعال است؛ البته واضح است که کرامت به دست مقربان خدا انجام میشود و اگر فرد بیایمانی رفتاری کرامتگونه داشت، خداوند راهکارهایی قرار میدهد که بتوان نادرستی اعتقادات او را کشف کرد.
پاسخ تفصیلی
آنچه از مفهوم «کرامت» در باورها نقش گرفته، آن است که فرد باکرامت فردی است که توانایی انجام کارهاى خارق العادهای را داشته و تصرفاتى در عالم وجود داشته باشد. براى مثال، بتواند مسافتى طولانى را در زمانى بسیار کوتاه بپیماید، بیماری را شفا دهد، بدون اسباب ظاهرى چیزى را از جایی به جای دیگر منتقل کند و ...
از جمله مسائلى که برخی مدعیان، آنرا دستآویز و وسیلهاى براى تبلیغ فرقه و مسلک خود قرار میدهند، این ادعا است که بزرگ آنها، پیر و قطبشان و ... صاحب کشف و کرامت است. به عبارت دیگر، در میان بسیاری از مردم کم و بیش این تلقى وجود دارد که کشف و کرامت، به تنهایی دلیل حقانیت بوده و کسى که از تواناییهایی ویژهای برخوردار است، روش و مسلک او صحیح و بر حق میباشد.
براى بررسى این ادعا ابتدا باید دید اصولاً آیا کشف و کرامت واقعیت دارد؟ و اگر واقعیت دارد، آیا نشان و دلیلى مستقل بر این است که صاحب آن از اولیاى خدا و دارای اعتقاداتی صحیح میباشد؟
به عبارت دیگر، آیا همینکه کار خارق العادهاى از کسى سر بزند دلیل بر آن است که وى از اولیاى خدا است و خداوند به او نظر خاص و لطف ویژه دارد؟ و بالاخره، اگر کسى واقعاً از کشف و کرامت الهى برخوردار بود و در اثر لطف و عنایت خاص خداوند قدرت داشت که کارهاى خارق العاده انجام دهد، آیا این امر دلیل آن است که تمام حرفها و مطالب ارائه شده از سمت او صحیح بوده و باید چشم و گوش بسته آنها را پذیرفت و سر تسلیم در برابرشان فرود آورد؟!
این پرسشها مهمترین سؤالاتى است که پیرامون مسئله کشف و کرامت وجود دارد و تا به یک یک آنها پاسخ روشنى داده نشود، راه سوء استفادههایى که از این مسئله میشود مسدود نخواهد شد. در مورد اصل «کشف» و «مکاشفه» باید گفت؛ البته که امرى واقعى است و برخى افراد میتوانند در حالاتى مسائلى را درک کنند و چیزهایى را ببینند یا بشنوند که دیگران از ادراک و دیدن و شنیدن آنها عاجزند. اصل این مسئله به تجربه به اثبات رسیده است که برخى انسانها داراى قدرتهاى ذهنى و روحى خارق العادهاى هستند و مشاهدات و ادراکاتى فرامعمول و خارق العاده دارند که دیگران را بدانها راهى نیست. البته این ادراکات انواع مختلفى دارد. یک دسته از آنها که در روانشناسى مورد شناسایى قرار گرفته است «تلهپاتى» نامیده مىشود. در تلهپاتى، براى مثال، اینگونه است که فرد در اینجا نشسته و به ذهنش میآید که فلان شخص در فلانجا فلان کار را انجام داده، یا بیمار شده، و یا از دنیا رفته است، و بعد هم معلوم میشود که آن مسئله واقعیت داشته و واقعاً اتفاق افتاده است. در هر حال این یک نوع ارتباط روحى بین دو فرد است که از سنخ همان ادراکات خارق العاده است. و روانشناسان آنرا «تلهپاتى» نامیدهاند. روشن است که حصول چنین ادراکاتى دلیل بر کمالات معنوى فرد و مقرّب بودن او در پیشگاه خداوند نیست و نمیتوان آنرا شاهدى گرفت بر اینکه آن شخص از اولیاء الله و داراى مقام و منزلتى نزد خداى متعال است. این قبیل ادراکات حتى ممکن است براى کسى که هیچ اعتقادى به خدا ندارد، حاصل شود. البته دانش بشر هنوز به چند و چون و اسرار این نوع ارتباط پى نبرده و ما نمىدانیم در اثر چه عامل یا عواملى این پدیده اتفاق میافتد.
شاید خدا برخی تواناییهایی که با علوم تجربی قابل توجیه نیست را در اختیار افرادی در سراسر زمین و با هر دین و آیین قرار داده تا این مطلب را به تمام انسانها خاطرنشان سازد که دانش تنها از راه و روشهای شناخته شده تجربی به دست نمیآید و اموری هم وجود دارند که یا از عالم غیبند و یا شباهتهایی با آن دارند.
غیر از «تلهپاتى» در مورد همین حواس ظاهرى نیز کسانى هستند که با بقیه انسانها تفاوت دارند. براى مثال، نوع انسانها فقط میتوانند صداهایى را بشنوند که فرکانس آنها بین 20 هرتز تا 30000 هرتز باشد و صداهایى را که در کمتر یا فراتر از این دامنه قرار میگیرند ادراک نمیکنند. این در حالى است که برخى انسانها قادر به شنیدن و دریافت صداهاى خارج از این دامنه نیز هستند؛ همانگونه که دستگاه و دامنه شنیدارى بسیارى از انواع حیوانات نیز با انسان متفاوت و متکاملتر و وسیعتر است. این مطلب در مورد حس بینایى نیز صادق است. در حالىکه انسانهاى معمولى نمیتوانند پرتوهاى ماوراى بنفش و مادون قرمز را ببینند، برخى انسانها قادرند، برخى از این طول موجها را نیز مشاهده کنند. در سایر حواس ظاهرى نیز کم و بیش این استثناها و موارد نادر وجود دارد.
به هر حال وجود این تواناییهاى خارق العاده جسمى یا روحى دلیل و شاهدى بر کمال و فضیلت معنوى فرد و مقرّب بودن او در درگاه خداوند نیست.
غیر از قدرتهاى خارق العادهاى که به صورت طبیعى و مادرزادى در برخى افراد وجود دارد، برخى افراد نیز با تحمل ریاضتها و انجام تمرینهایى به برخى تواناییهاى جسمى و روحى دست پیدا میکنند و میتوانند کارهاى خارق العادهاى انجام دهند و یا ادراکات و مشاهدات غیرمتعارف و فراتر از معمول داشته باشند. این نوع تواناییها و انجام امور خارق عادت نیز مشترک بین حق و باطل است و دلیلى بر حقانیت فرد و مسلک و روش و طریقه او نیست. بسیارى از مرتاضان هندى که اعتقادى به دین و خدا و قیامت ندارند از این قبیلاند. کارها و مسائلى از قبیل احضار ارواح و ارتباط با آنها و احضار جنّیان و استفاده از اطلاعات آنها و به خدمت گرفتن آنان نیز در همین محدوده قرار میگیرد. مجموع این امور، قدر مشترک و عنوان عامش این است که انسان آگاهیهاى خارق العادهاى داشته باشد و اطلاعاتى از راههاى غیر متعارف که از راه چشم و گوش و تعلیم و تعلم عادى نیست به دست آورد. براى کسب این امور نیز یک سرى تمرینها و ریاضتهایی لازم است. در هر صورت این امور واقعیت دارد و تحقق چنین چیزهایی ممکن است و بالاتر از امکان، واقع هم شده است. راه تحصیل آن نیز باز است و استاد دارد و قابل تعلیم و تعلم است. عدهاى نیز در این راهها گام میگذارند و با مراجعه به استاد و دریافت دستورات و تعالیم لازم و عمل به آنها چنین حالات و تواناییهایى هم برایشان پیدا میشود. در این میان آنچه مهم است توجه به این نکته است که این امور دلیل بر این نیست که شخص نزد خداى متعال مقام و منزلتى دارد. همانگونه که اشاره کردیم، ممکن است کسى به کلى منکر خدا و همه ادیان و مخالف تمامى انبیا و اولیا باشد، اما تمرینها و ریاضتهایی انجام دهد و به چنین نتایجى نیز دست یابد.
البته، ناگفته نگذاریم که در این امور، مدعیان دروغین نیز بسیار فراوانند و تعدادشان از کسانى که در این امور زحمتهایی کشیده اند و واقعیتى در کارشان هست بسیار بیشتر است.
در مورد مکاشفات نیز این بحث وجود دارد که برخی مکاشفات رحمانی است و برخی شیطانی است؛ اکنون فرض میکنیم مکاشفهاى از نوع صحیح و ربانى براى کسى واقع شد؛ یعنى مکاشفهاى که با کتاب و سنّت مخالفتى ندارد. فرد هم اهل ریاضتهاى باطل و خلاف شرع نیست و اعتقادات و دین و مذهبش نیز درست است و به تکالیف شرعى خود اعم از نماز و روزه و سایر مسایل هم عمل میکند و خلاصه از نظر این امور مشکلى در کار او وجود ندارد. براى چنین کسى، در حال عبادت یا دعا و سجده و ذکر، مکاشفهاى واقع شده و به فرض، مضمون آن هم صددرصد موافق کتاب و سنّت است و کاملاً مطمئنیم که ربانى و درست است. حال سخن در این است که آیا این امر دلیل بر این است که شخص به مقام قطبى و مرشدى رسیده و صلاحیت تربیت دیگران را دارد و حرفهایش در مورد سایر مطالب نیز حجت است و باید آنها را روى چشم گذاشت و پذیرفت؟
در پاسخ این پرسش باید گفت؛ هرگز چنین نیست. گاه حتى نوجوانانى در سنین بسیار کم و پایینتر از سن بلوغ دیده میشوند که چنین مکاشفاتى برایشان رخ میدهد. گاه همین مؤمنان سادهاى که غل و غش و مکر و حیله اى در زندگى و کارشان ندارند، از کسبه و کشاورز و امثال آنها، در نمازشان یا بعضى حالات دیگر، انوارى را مشاهده میکنند و چیزهایی را میبینند. البته برخى از این موارد در خارج تحقق پیدا کرده و اینگونه نیست که صرف فرض و مثال باشد. آنچه که از وقوع مکاشفه براى کسى میتوان نتیجه گرفت؛ این است که فرد در زمان وقوع آن، از نوعى لطافت روحى برخوردار بوده است؛ ولى هیچگاه نمیتوان بر اساس آن قضاوت کرد که فرد به مقام قطب و مربى و مرشدى کامل رسیده که رأى و سخنش در هر چیزى حجت و بر حق باشد.
اگر ثابت شود که واقعاً مکاشفهاى رخ داده و از نوع ربانى و رحمانى هم بوده است، تازه نظیر این است که کسى رؤیاى صادقهاى دیده باشد. آیا اگر کسى خواب راست و صادقى ببیند دلیل بر این است که از اولیاى خدا است؟ آیا افراد معمولى و گنهکار و حتى تبهکار و جنایتکار خواب صادق و درست نمیبینند؟ آیا خواب عزیز مصر که به نص قرآن رؤیاى صادقه بود، دلیل بر عظمت شخصیت و مقام معنوى و تعالى روحى او است؟ بسیارى از پادشاهان ستمگر رؤیاهاى صادقهاى میدیدند که تعبیرش زوال حکومت آنها بود و همانگونه نیز میشد؛ از اینرو همانگونه که دیدن رؤیاى صادقه دلیل بر مقام و عظمت شخصیت معنوى شخص نیست، وقوع مکاشفه براى کسى نیز نمیتواند گواهى باشد بر اینکه فرد از اولیاى خدا است و فهم و سخنش در مورد همه چیز صواب و درست است. اینکه مکاشفه با نوعى لطافت روحى ملازم است سخن دیگرى است و نشانه این نیست که فرد از جایگاه و منزلتى ویژه نزد خداى متعال برخوردار است. لطافت روحى داشتن که بعضى اوقات نام آنرا صفاى روحى میگذارند، بدین معنا نیست که فرد به چنان وارستگى اخلاقى و معنوى رسیده که میتواند تربیت دیگران را عهدهدار شود و همه فهمهایش درست و صحیح، و اطاعت دیگران از او لازم است. فراموش نکنیم که این ملاحظات درباره مکاشفات رحمانى و ربانى است، و گرنه مکاشفات شیطانى که ناگفته پیدا است موضوعاً از این بحث خارجاند و هیچ دلالتى بر فضیلت و کمال و تعالى روحى فرد ندارند.[1]
البته واضح است که کرامت به دست مقربان خدا انجام میشود و اگر فرد بیایمانی رفتاری کرامتگونه داشت، خداوند راهکارهایی قرار میدهد که بتوان نادرستی اعتقادات او را کشف کرد.[2]
از جمله مسائلى که برخی مدعیان، آنرا دستآویز و وسیلهاى براى تبلیغ فرقه و مسلک خود قرار میدهند، این ادعا است که بزرگ آنها، پیر و قطبشان و ... صاحب کشف و کرامت است. به عبارت دیگر، در میان بسیاری از مردم کم و بیش این تلقى وجود دارد که کشف و کرامت، به تنهایی دلیل حقانیت بوده و کسى که از تواناییهایی ویژهای برخوردار است، روش و مسلک او صحیح و بر حق میباشد.
براى بررسى این ادعا ابتدا باید دید اصولاً آیا کشف و کرامت واقعیت دارد؟ و اگر واقعیت دارد، آیا نشان و دلیلى مستقل بر این است که صاحب آن از اولیاى خدا و دارای اعتقاداتی صحیح میباشد؟
به عبارت دیگر، آیا همینکه کار خارق العادهاى از کسى سر بزند دلیل بر آن است که وى از اولیاى خدا است و خداوند به او نظر خاص و لطف ویژه دارد؟ و بالاخره، اگر کسى واقعاً از کشف و کرامت الهى برخوردار بود و در اثر لطف و عنایت خاص خداوند قدرت داشت که کارهاى خارق العاده انجام دهد، آیا این امر دلیل آن است که تمام حرفها و مطالب ارائه شده از سمت او صحیح بوده و باید چشم و گوش بسته آنها را پذیرفت و سر تسلیم در برابرشان فرود آورد؟!
این پرسشها مهمترین سؤالاتى است که پیرامون مسئله کشف و کرامت وجود دارد و تا به یک یک آنها پاسخ روشنى داده نشود، راه سوء استفادههایى که از این مسئله میشود مسدود نخواهد شد. در مورد اصل «کشف» و «مکاشفه» باید گفت؛ البته که امرى واقعى است و برخى افراد میتوانند در حالاتى مسائلى را درک کنند و چیزهایى را ببینند یا بشنوند که دیگران از ادراک و دیدن و شنیدن آنها عاجزند. اصل این مسئله به تجربه به اثبات رسیده است که برخى انسانها داراى قدرتهاى ذهنى و روحى خارق العادهاى هستند و مشاهدات و ادراکاتى فرامعمول و خارق العاده دارند که دیگران را بدانها راهى نیست. البته این ادراکات انواع مختلفى دارد. یک دسته از آنها که در روانشناسى مورد شناسایى قرار گرفته است «تلهپاتى» نامیده مىشود. در تلهپاتى، براى مثال، اینگونه است که فرد در اینجا نشسته و به ذهنش میآید که فلان شخص در فلانجا فلان کار را انجام داده، یا بیمار شده، و یا از دنیا رفته است، و بعد هم معلوم میشود که آن مسئله واقعیت داشته و واقعاً اتفاق افتاده است. در هر حال این یک نوع ارتباط روحى بین دو فرد است که از سنخ همان ادراکات خارق العاده است. و روانشناسان آنرا «تلهپاتى» نامیدهاند. روشن است که حصول چنین ادراکاتى دلیل بر کمالات معنوى فرد و مقرّب بودن او در پیشگاه خداوند نیست و نمیتوان آنرا شاهدى گرفت بر اینکه آن شخص از اولیاء الله و داراى مقام و منزلتى نزد خداى متعال است. این قبیل ادراکات حتى ممکن است براى کسى که هیچ اعتقادى به خدا ندارد، حاصل شود. البته دانش بشر هنوز به چند و چون و اسرار این نوع ارتباط پى نبرده و ما نمىدانیم در اثر چه عامل یا عواملى این پدیده اتفاق میافتد.
شاید خدا برخی تواناییهایی که با علوم تجربی قابل توجیه نیست را در اختیار افرادی در سراسر زمین و با هر دین و آیین قرار داده تا این مطلب را به تمام انسانها خاطرنشان سازد که دانش تنها از راه و روشهای شناخته شده تجربی به دست نمیآید و اموری هم وجود دارند که یا از عالم غیبند و یا شباهتهایی با آن دارند.
غیر از «تلهپاتى» در مورد همین حواس ظاهرى نیز کسانى هستند که با بقیه انسانها تفاوت دارند. براى مثال، نوع انسانها فقط میتوانند صداهایى را بشنوند که فرکانس آنها بین 20 هرتز تا 30000 هرتز باشد و صداهایى را که در کمتر یا فراتر از این دامنه قرار میگیرند ادراک نمیکنند. این در حالى است که برخى انسانها قادر به شنیدن و دریافت صداهاى خارج از این دامنه نیز هستند؛ همانگونه که دستگاه و دامنه شنیدارى بسیارى از انواع حیوانات نیز با انسان متفاوت و متکاملتر و وسیعتر است. این مطلب در مورد حس بینایى نیز صادق است. در حالىکه انسانهاى معمولى نمیتوانند پرتوهاى ماوراى بنفش و مادون قرمز را ببینند، برخى انسانها قادرند، برخى از این طول موجها را نیز مشاهده کنند. در سایر حواس ظاهرى نیز کم و بیش این استثناها و موارد نادر وجود دارد.
به هر حال وجود این تواناییهاى خارق العاده جسمى یا روحى دلیل و شاهدى بر کمال و فضیلت معنوى فرد و مقرّب بودن او در درگاه خداوند نیست.
غیر از قدرتهاى خارق العادهاى که به صورت طبیعى و مادرزادى در برخى افراد وجود دارد، برخى افراد نیز با تحمل ریاضتها و انجام تمرینهایى به برخى تواناییهاى جسمى و روحى دست پیدا میکنند و میتوانند کارهاى خارق العادهاى انجام دهند و یا ادراکات و مشاهدات غیرمتعارف و فراتر از معمول داشته باشند. این نوع تواناییها و انجام امور خارق عادت نیز مشترک بین حق و باطل است و دلیلى بر حقانیت فرد و مسلک و روش و طریقه او نیست. بسیارى از مرتاضان هندى که اعتقادى به دین و خدا و قیامت ندارند از این قبیلاند. کارها و مسائلى از قبیل احضار ارواح و ارتباط با آنها و احضار جنّیان و استفاده از اطلاعات آنها و به خدمت گرفتن آنان نیز در همین محدوده قرار میگیرد. مجموع این امور، قدر مشترک و عنوان عامش این است که انسان آگاهیهاى خارق العادهاى داشته باشد و اطلاعاتى از راههاى غیر متعارف که از راه چشم و گوش و تعلیم و تعلم عادى نیست به دست آورد. براى کسب این امور نیز یک سرى تمرینها و ریاضتهایی لازم است. در هر صورت این امور واقعیت دارد و تحقق چنین چیزهایی ممکن است و بالاتر از امکان، واقع هم شده است. راه تحصیل آن نیز باز است و استاد دارد و قابل تعلیم و تعلم است. عدهاى نیز در این راهها گام میگذارند و با مراجعه به استاد و دریافت دستورات و تعالیم لازم و عمل به آنها چنین حالات و تواناییهایى هم برایشان پیدا میشود. در این میان آنچه مهم است توجه به این نکته است که این امور دلیل بر این نیست که شخص نزد خداى متعال مقام و منزلتى دارد. همانگونه که اشاره کردیم، ممکن است کسى به کلى منکر خدا و همه ادیان و مخالف تمامى انبیا و اولیا باشد، اما تمرینها و ریاضتهایی انجام دهد و به چنین نتایجى نیز دست یابد.
البته، ناگفته نگذاریم که در این امور، مدعیان دروغین نیز بسیار فراوانند و تعدادشان از کسانى که در این امور زحمتهایی کشیده اند و واقعیتى در کارشان هست بسیار بیشتر است.
در مورد مکاشفات نیز این بحث وجود دارد که برخی مکاشفات رحمانی است و برخی شیطانی است؛ اکنون فرض میکنیم مکاشفهاى از نوع صحیح و ربانى براى کسى واقع شد؛ یعنى مکاشفهاى که با کتاب و سنّت مخالفتى ندارد. فرد هم اهل ریاضتهاى باطل و خلاف شرع نیست و اعتقادات و دین و مذهبش نیز درست است و به تکالیف شرعى خود اعم از نماز و روزه و سایر مسایل هم عمل میکند و خلاصه از نظر این امور مشکلى در کار او وجود ندارد. براى چنین کسى، در حال عبادت یا دعا و سجده و ذکر، مکاشفهاى واقع شده و به فرض، مضمون آن هم صددرصد موافق کتاب و سنّت است و کاملاً مطمئنیم که ربانى و درست است. حال سخن در این است که آیا این امر دلیل بر این است که شخص به مقام قطبى و مرشدى رسیده و صلاحیت تربیت دیگران را دارد و حرفهایش در مورد سایر مطالب نیز حجت است و باید آنها را روى چشم گذاشت و پذیرفت؟
در پاسخ این پرسش باید گفت؛ هرگز چنین نیست. گاه حتى نوجوانانى در سنین بسیار کم و پایینتر از سن بلوغ دیده میشوند که چنین مکاشفاتى برایشان رخ میدهد. گاه همین مؤمنان سادهاى که غل و غش و مکر و حیله اى در زندگى و کارشان ندارند، از کسبه و کشاورز و امثال آنها، در نمازشان یا بعضى حالات دیگر، انوارى را مشاهده میکنند و چیزهایی را میبینند. البته برخى از این موارد در خارج تحقق پیدا کرده و اینگونه نیست که صرف فرض و مثال باشد. آنچه که از وقوع مکاشفه براى کسى میتوان نتیجه گرفت؛ این است که فرد در زمان وقوع آن، از نوعى لطافت روحى برخوردار بوده است؛ ولى هیچگاه نمیتوان بر اساس آن قضاوت کرد که فرد به مقام قطب و مربى و مرشدى کامل رسیده که رأى و سخنش در هر چیزى حجت و بر حق باشد.
اگر ثابت شود که واقعاً مکاشفهاى رخ داده و از نوع ربانى و رحمانى هم بوده است، تازه نظیر این است که کسى رؤیاى صادقهاى دیده باشد. آیا اگر کسى خواب راست و صادقى ببیند دلیل بر این است که از اولیاى خدا است؟ آیا افراد معمولى و گنهکار و حتى تبهکار و جنایتکار خواب صادق و درست نمیبینند؟ آیا خواب عزیز مصر که به نص قرآن رؤیاى صادقه بود، دلیل بر عظمت شخصیت و مقام معنوى و تعالى روحى او است؟ بسیارى از پادشاهان ستمگر رؤیاهاى صادقهاى میدیدند که تعبیرش زوال حکومت آنها بود و همانگونه نیز میشد؛ از اینرو همانگونه که دیدن رؤیاى صادقه دلیل بر مقام و عظمت شخصیت معنوى شخص نیست، وقوع مکاشفه براى کسى نیز نمیتواند گواهى باشد بر اینکه فرد از اولیاى خدا است و فهم و سخنش در مورد همه چیز صواب و درست است. اینکه مکاشفه با نوعى لطافت روحى ملازم است سخن دیگرى است و نشانه این نیست که فرد از جایگاه و منزلتى ویژه نزد خداى متعال برخوردار است. لطافت روحى داشتن که بعضى اوقات نام آنرا صفاى روحى میگذارند، بدین معنا نیست که فرد به چنان وارستگى اخلاقى و معنوى رسیده که میتواند تربیت دیگران را عهدهدار شود و همه فهمهایش درست و صحیح، و اطاعت دیگران از او لازم است. فراموش نکنیم که این ملاحظات درباره مکاشفات رحمانى و ربانى است، و گرنه مکاشفات شیطانى که ناگفته پیدا است موضوعاً از این بحث خارجاند و هیچ دلالتى بر فضیلت و کمال و تعالى روحى فرد ندارند.[1]
البته واضح است که کرامت به دست مقربان خدا انجام میشود و اگر فرد بیایمانی رفتاری کرامتگونه داشت، خداوند راهکارهایی قرار میدهد که بتوان نادرستی اعتقادات او را کشف کرد.[2]
[1]. ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، در جستجوی عرفان اسلامی، تدوین و نگارش، نادری قمی، محمدمهدی، ص 294 – 316، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ چهارم، 1390ش.
نظرات