لطفا صبرکنید
بازدید
6429
6429
آخرین بروزرسانی:
1397/07/25
کد سایت
fa90647
کد بایگانی
107384
نمایه
کمک کردن دو شیر به امام سجاد(ع)
طبقه بندی موضوعی
امام سجاد ع
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا ماجرای راهزنانی که به امام سجاد(ع) حمله کرده، اما دو شیر به کمک حضرتشان آمده و ایشان را نجات دادند، دارای مستند صحیحی میباشد؟
پرسش
ظاهر شدن دو شیر از غیب و دریدن دزد در سفر علی بن الحسین(ع) در چه منابعی آمده؟ و آیا از نظر سندی صحیح است یا ضعیف؟
پاسخ اجمالی
در برخی از منابع روایی معتبر و کهن گزارشی بدین مضمون آمده است:
«روزی امام سجاد(ع) به قصد حج از مدینه به سمت مکه حرکت فرمود و در بیابانی که در مسیر بود با راهزنى برخورد کرد. راهزن از امام(ع) خواست تا از مَرکبش پیاده شود. امام(ع) فرمود: چه میخواهی؟! گفت: میخواهم تو را بکشم و هر چه دارى ببرم! فرمود: من دارایی خودم را رضایتمندانه با تو تقسیم میکنم تا حلالت باشد! راهزن نپذیرفت. امام(ع) فرمود: پس اندکی برایم واگذار تا به مقصد برسم(و باقی را بردار)! راهزن این پیشنهاد را هم نپذیرفت. امام(ع) به او گفت: خدایت کجاست؟! راهزن(با تمسخر) پاسخ داد: خواب است! اینجا بود که ناگهان دو شیر درنده ظاهر شدند و یکی سرش را گرفت و دیگری دو پایش را! امام به او فرمود: گمان کردی که خدایت خواب است و رفتارت را زیر نظر ندارد؟![1]
در سند این روایت:
1. احمد بن عبدون معروف به ابن حاشر: استاد و مورد اعتماد نجاشی است.[2]
2. علی بن محمد بن زبیر قرشی: نام او در مشیخه دو کتاب تهذیب و استبصار دیده میشود، اما سخنی در تأیید و رد او وجود ندارد.[3]
3. علی بن حسن بن فضال: مورد اعتماد است.[4]
4. عباس بن عامر: ثقه و مورد اعتماد است.[5]
5. احمد بن رزق غمشانی: ثقه و مورد اعتماد است.[6]
6. یحیی بن العلاء: ثقه و مورد اعتماد است.[7]
از دیدگاه دانش رجال، سند این روایت، قابل پذیرش بوده و از لحاظ محتوا نیز منافاتی با آموزههای اسلامی ندارد.
«روزی امام سجاد(ع) به قصد حج از مدینه به سمت مکه حرکت فرمود و در بیابانی که در مسیر بود با راهزنى برخورد کرد. راهزن از امام(ع) خواست تا از مَرکبش پیاده شود. امام(ع) فرمود: چه میخواهی؟! گفت: میخواهم تو را بکشم و هر چه دارى ببرم! فرمود: من دارایی خودم را رضایتمندانه با تو تقسیم میکنم تا حلالت باشد! راهزن نپذیرفت. امام(ع) فرمود: پس اندکی برایم واگذار تا به مقصد برسم(و باقی را بردار)! راهزن این پیشنهاد را هم نپذیرفت. امام(ع) به او گفت: خدایت کجاست؟! راهزن(با تمسخر) پاسخ داد: خواب است! اینجا بود که ناگهان دو شیر درنده ظاهر شدند و یکی سرش را گرفت و دیگری دو پایش را! امام به او فرمود: گمان کردی که خدایت خواب است و رفتارت را زیر نظر ندارد؟![1]
در سند این روایت:
1. احمد بن عبدون معروف به ابن حاشر: استاد و مورد اعتماد نجاشی است.[2]
2. علی بن محمد بن زبیر قرشی: نام او در مشیخه دو کتاب تهذیب و استبصار دیده میشود، اما سخنی در تأیید و رد او وجود ندارد.[3]
3. علی بن حسن بن فضال: مورد اعتماد است.[4]
4. عباس بن عامر: ثقه و مورد اعتماد است.[5]
5. احمد بن رزق غمشانی: ثقه و مورد اعتماد است.[6]
6. یحیی بن العلاء: ثقه و مورد اعتماد است.[7]
از دیدگاه دانش رجال، سند این روایت، قابل پذیرش بوده و از لحاظ محتوا نیز منافاتی با آموزههای اسلامی ندارد.
[1]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص 673، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق.
[2]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 87، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش.
[3]. شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، المشیخة، ص 329، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1390ق.
[4]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، مصحح، شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن، ص 189، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه، چاپ اول، 1409ق. ر. ک: « شخصیتهای مهم فرقه فطحیه»، 66993.
[5]. حلی، حسن بن علیّ بن داود، الرجال، ص 194، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1342ش.
[6]. رجال النجاشی، ص 98.
[7]. الرجال، ص 375.
نظرات