لطفا صبرکنید
60768
- اشتراک گذاری
قبل از خواب یکبار روحم از تنم جدا شد و همیشه قبل و بعد از اون هم این رو داشتم ولی مقاومت کردم و فقط یکبار این برام اتفاق افتاده و به طوری بود که از سینه ام روحم جدا می شد و انگار که کسی دارد آن را می کشد بیرون! و یکبار هم خیلی زود از زیر فشارش آمدم بیرون . نمی دانم چه بگویم شاید یک جن بود زیر چشم چپ من.! شاید خنده دار باشد ولی یک جلیقه مشکی با یک شلوار مشکی تنش بود و وقتی من او را دیدم داد کشید و تمام صورت منو گرفت من متقابلا داد کشیدم ولی بی صدا این کار را کردم. من در شهر سنندج زندگی می کنم و با یکی از دوستام که فکر می کنم تو این وادی ها می تواند باشد صحبت کردم گفت تو باید اجازه بدهی روحت را از تنت جدا کند. او می خواهد یک محبتی به تو بکند.! نمی دانم شاید راست می گفت، شما بهتر می دانید و به خاطر همین مدتی بود که این اتفاق برایم نیفتاده بود پیش خودم گفتم: بیا من به تو اجازه می دهم روح مرا بکشی بیرون و جالب همان شب آمد ولی من بازهم ترسیدم و اجازه ندادم. و اتفاقات دیگری مثل داد زدنِ شاید جن تو گوشم و... برایم افتاده لطفا راهنمایی ام کنید. با تشکر
برخی افراد در حالت خواب و معمولا موقع بیدار شدن از خواب دچار حالتی شبیه به جدا شدن روح از بدن می شوند که گاه باعث ترس آنان شده و در برخی موارد نیز تبدیل به یک مشکل و عذاب می گردد. ضمن اینکه بعد از وقوع چنین امری ممکن است فرد با مسائل مختلفی مواجه شود از جمله برخورد با موجودات غیبی. که گاه تبدیل به یک کابوس می شود.
برخی از افراد هم خود به استقبال این گونه پدیده ها می روند تا از این طریق بلکه به مطالب غیبی و توانایی های خاصی دست یابند که دیگران فاقد آن هستند. این هوس اغلب باعث می شود که فرد در دام انحرافات زیادی بیفتد.
ریشه بروز این مسائل در نهایت با خود فرد ارتباط دارد و نباید در جستجوی عوامل بیرونی برای بروز این پدیده ها بود عوامل پدید آورنده این مشکلات بطور کلی ترس و از جمله ترس از اجنه و ... و علاقه و فکر کردن زیاد به این موضوعات است.
وارد شدن به چنین اموری بدون نظارت استادی کامل هیچ گاه توصیه نشده و بدون طی کردن مراحل عالی سیر و سلوک و تهذیب نفس، در نهایت به ضرر فرد بوده و عواقب خوبی در بر نخواهد داشت.
در مورد این سوال قبل از پاسخ لازم است در مورد مسئله جدا شدن روح از بدن به معنایی که در این سوال مطرح شده است توضیحاتی بدهیم.
این مسئله در ذیلِ مباحث مربوط به موت اختیاری و به تبع آن خلع بدن مطرح می شود. خلع بدن در عرفان اسلامی به معنای فراتر رفتن روح از تعلق به بدن مادی است که حاصل کمال سیر و سلوک عرفانی بوده و برای عده کمی از سالکان حاصل شدنی است. بنابر این نمی توان هرگونه تصوری از جدا شدن روح از بدن را همان خلع بدن به معنایی که در عرفان مطرح شده است دانست. با این حال در علوم روحی و علوم ماوراء الطبیعه اصطلاحی بنام برون فکنی روحی مطرح می شود که از دیدگاه علوم اسلامی در واقع جدا شدن بدن مثالی از بدن مادی است. این پدیده گاهی بطور خود بخودی عارض می شود و گاهی هم با روش هایی مصنوعی یا القائی انجام می گیرد.
مشابه این واقعه برای بسیاری از افراد در حالت خواب و معمولا موقع بیدار شدن از خواب اتفاق می افتد که بطور ناخواسته واقع شده و گاه باعث ترس شده و در برخی موارد نیز تبدیل به یک مشکل و عذاب روانی برای فرد می گردد. ضمن اینکه بعد از وقوع چنین امری ممکن است فرد اظهار کند که با موجوداتی غیبی مواجه شده است. در این مورد باید گفت که در اکثر موارد توهم و خیال خود فرد در این وقایع تاثیر گذار بوده و عملا مرز بین توهم و واقعیت قابل تشخیص نیست.
به هرحال برخی از افراد هم خود به استقبال این گونه پدیده ها می روند تا از این طریق بلکه به مطالب غیبی و توانایی های خاصی دست یابند که دیگران فاقد آن هستند. این هوس اغلب باعث می شود که فرد در دام انحرافات زیادی بیافتد. بطور کلی این گونه گرایشات در طول تاریخ منجر به دامن زدن به کهانت و رابطه با اجنه و مکاتب جادوگری شده است. در قرآن کریم پرستش و استمداد از موجودات غیبی (اجنه) مورد انتقاد و مذمت قرار گرفته و در آیات زیادی از آن نهی شده است از جمله در یکی از آیات قرآن از زبان برخی از جنیان که ایمان آورده اند چنین آمده است :" همانا مردانى از نوع بشر به مردانى از گروه جنّ پناه مىبردند و جنّیان بر غرور و جهل آنها سخت مىافزودند [1] .
واقعیت این است که این گونه پدیده ها و بطور خاص واقعه ای که شبیه به جدا شدن روح از بدن است هیچ گاه به عنوان یک هدف توصیه نشده و بلکه اگر فرد از راهنمایی استاد کامل و فرد صالحی برخوردار نباشد انحرافات خاص خود را هم در پی خواهد داشت.
گاهی خود فرد بدلیل گرایش به خواسته های غیبی بدون بهره مندی از راهنمایی استادِ طریق، به استقبال این گونه وقایع می رود و برخی موجودات را به سوی خود دعوت می کند. عامل اصلی انحراف در این گونه موارد، عدم وارستگی از تعلقات دنیوی اعم از علایق مادی یا علاقه به قدرت و لذت و سلطه یا هر نوع هوس روحی دیگر می باشد.
از طرف دیگر ترس زیاد از این امور، خود عامل بروز برخی از این پدیده هاست چرا که ترس تبدیل به یک وابستگی شده و بدون اینکه فرد بطور خود آگاه علاقه ای به این امور داشته باشد از آن رهایی هم ندارد. بنابراین به محض اینکه فرد به هر دلیلی از وابستگی و تعلق خاطر و ترس و وحشت از این پدیده ها آزاد شد خود بخود این وقایع ناخواسته هم در اکثر مواقع برطرف خواهد شد. پس ریشه بروز این مشکلات در نهایت به خود فرد ارتباط دارد و مربوط به اخلاقیات و افکار خود فرد است و نباید در جستجوی عوامل بیرونی برای بروز این پدیده ها بود. از این روی بعد از برطرف شدن کامل حالت ترس - که دلایل و جنبه های مختلفی هم می تواند داشته باشد- این مسائل هم برطرف خواهد شد. و گرایش دوباره به این پدیده ها به معنای دامن زدن دوباره به آن است ولی این بار نه از روی ترس بلکه از روی علاقه و ماجراجویی.
در اینجا باید گفت که وارد شدن در چنین اموری بدون نظارت استادی کامل هیچ گاه توصیه نشده و در عرفان هم روال سیر و سلوک الاهی اساساً این گونه نیست و بیشتر در طریقت های شبه جادوگری آن را هدف قرار داده و به آن علاقه نشان می دهند و هیچ تضمینی هم در مورد الاهی بودن مجرای وقوع این امور وجود ندارد.
علت این امر (عدم توصیه اسلام)، نه صرفا مربوط به ذات این پدیده ها، بلکه دقیقا مربوط به عدم وارستگی کامل خود فرد است. چرا که پدیده های غیبی وقتی به صلاح فرد هستند که فرد در اوج تقوا و وارستگی از دنیا بوده و خواسته های شخصی در این زمینه نداشته باشد. معمولا مکاشفات ماوراء الطبیعی که جنبه الاهی و هدایت فرد را دارند تنها در چنین شرایطی روی می دهند و اما میل به این تجارب و حرکت در این مسیر، بدون طی کردن مراحل عالی سیر و سلوک و تهذیب نفس، در اکثر مواقع به ضرر فرد بوده و عواقب خوبی در بر نخواهد داشت.
بنابراین تمام توجه فرد در سلوک دینی و عرفانی باید متوجه عشق به خداوند و توحید عملی و زهد و تقوا به معنای واقعی کلمه باشد. فضائل انسانی و تعالی الاهی انسان در یک طریقت عرفانی کامل، اموری دور از دسترس زندگی عادی نبوده و کسی که خدا را در زندگی عادی خود نیابد در عالم ماوراء هم جاهل تر خواهد بود.
برای اطلاع بیشتر در این زمینه می توانید به نمایه های ذیل مراجعه کنید:
6625 (سایت: 7662) و 8268 (سایت: 8869) .
[1] الجن، 6 «وَ أَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً»