لطفا صبرکنید
بازدید
10921
10921
آخرین بروزرسانی:
1392/11/20
کد سایت
fr21707
کد بایگانی
35950
نمایه
مصادیقی از حقوق انسان در قرآن
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
اصطلاحات
حق ، حقوق ، حقیقت
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا امکان دارد برخی از مصادیق حقوق انسانی را در قرآن نام ببرید؟
پرسش
حقوقی انسانی که ملهم از قرآن هستند، کداماند؟
پاسخ اجمالی
قرآن کریم سرشار از بیان مسائل حقوقی در تمام زمینهها است، اعم از حقوق انسان، حقوق خداوند نسبت به بشر، حقوق پیامبران، حتی حق خود قرآن نسبت به مردم و... بدیهی است بر شمردن تمام این حقوق در توان این مقال نیست؛ از اینرو ما در این نوشتار فقط تعدادی از حقوق انسانی را که به عنوان ابتدایترین حق برای زندگی مادی بشر در نظر گرفته شده است - تا انسان با برخورداری از آنها به سعادت دنیا و آخرت دست یابد- برمیشمریم
برخی از مهمترین حقوق انسان در قرآن از این قرار است: حق حیات، حق كرامت انسانی، حق عدالت، حق امنیت،
حق پدر و مادر بر فرزندان، حق عفو و گذشت نسبت به اشتباهات دیگران، حق سائل، حق ایتام و محرومان از اموال ثروتمندان، حق تعقل، تفکر و شناخت، حق آزادی، حق آزادى در دین و انجام مراسم دینى و... .
برخی از مهمترین حقوق انسان در قرآن از این قرار است: حق حیات، حق كرامت انسانی، حق عدالت، حق امنیت،
حق پدر و مادر بر فرزندان، حق عفو و گذشت نسبت به اشتباهات دیگران، حق سائل، حق ایتام و محرومان از اموال ثروتمندان، حق تعقل، تفکر و شناخت، حق آزادی، حق آزادى در دین و انجام مراسم دینى و... .
پاسخ تفصیلی
قبل از بیان هر مطلبی باید گفت؛ قرآن کریم سرشار از بیان مسائل حقوقی در تمام زمینهها است، اعم از حقوق انسان، حقوق خداوند نسبت به بشر، حقوق پیامبران، حتی حق خود قرآن نسبت به مردم و... بدیهی است بر شمردن تمام این حقوق در توان این مقال نیست؛ از اینرو ما در این نوشتار فقط تعدادی از حقوق انسانی را که به عنوان ابتدایترین حق برای زندگی مادی بشر در نظر گرفته شده است - تا انسان با برخورداری از آنها به سعادت دنیا و آخرت دست یابد- برمیشمریم و مطالب بیشتر و مفصلتر را به فرصت دیگری محول میکنیم.
گفتنی است آنچه در اینجا بیان میشود نمونههایی از حقوق انسان و مصادیق عینی آن خواهد بود که در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است، و این بدان معنا نیست که حقوق انسانها تنها منحصر به همین تعداد باشد و مصادیق دیگری نداشته باشد.
۱. حق حیات
به نظر میرسد حق حیات، نخستین حقی است كه برای انسانها ثابت است و همین مبدأ و خاستگاه دیگر حقوق انسانی خواهد بود. تنها با وجود این حق میتوان از حقوق دیگر سخن گفت و در صورت نبود و فقدان آن، بحث از دیگر حقوق نیز جایی نخواهند داشت.
یكى از حقوق طبیعى كه بسیار مورد توجه فلاسفه حقوق قرار گرفته، حق حیات است. در قرآن کریم، حیات، موهبتى الهى خوانده شده و هیچ فردی نمىتواند این حق را از فردی سلب كند و یا به صورت فیزیكى و غیرفیزیكى به جسم و روح انسان آسیب برساند.
به هر حال از مهمترین و اساسیترین حقوق انسانی حق حیات است و هیچكس نمیتواند به این حق تجاوز كرده و حیات كسی را از وی سلب كند؛ از اینرو است كه قتل و كشتن انسانها در حقوق اسلامی به عنوان جرم نابخشودنی شناخته شده، و خداوند برای كسی كه به این حق تجاوز كند، عذابی سخت را وعده داده است.
از نظر قرآن كشتن دیگری به عنوان رفتار نابهنجار دانسته شده است: «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ* بِأَي ذَنْبٍ قُتِلَت»؛[1] و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود،
به كدامين گناه كشته شدند؟. «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَق»؛[2] و كسى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، نكشید، جز بحق!. «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحیماً»؛[3] خودكشى نكند، خداوند نسبت به شما مهربان است.
گفتنی است آنچه در اینجا بیان میشود نمونههایی از حقوق انسان و مصادیق عینی آن خواهد بود که در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است، و این بدان معنا نیست که حقوق انسانها تنها منحصر به همین تعداد باشد و مصادیق دیگری نداشته باشد.
۱. حق حیات
به نظر میرسد حق حیات، نخستین حقی است كه برای انسانها ثابت است و همین مبدأ و خاستگاه دیگر حقوق انسانی خواهد بود. تنها با وجود این حق میتوان از حقوق دیگر سخن گفت و در صورت نبود و فقدان آن، بحث از دیگر حقوق نیز جایی نخواهند داشت.
یكى از حقوق طبیعى كه بسیار مورد توجه فلاسفه حقوق قرار گرفته، حق حیات است. در قرآن کریم، حیات، موهبتى الهى خوانده شده و هیچ فردی نمىتواند این حق را از فردی سلب كند و یا به صورت فیزیكى و غیرفیزیكى به جسم و روح انسان آسیب برساند.
به هر حال از مهمترین و اساسیترین حقوق انسانی حق حیات است و هیچكس نمیتواند به این حق تجاوز كرده و حیات كسی را از وی سلب كند؛ از اینرو است كه قتل و كشتن انسانها در حقوق اسلامی به عنوان جرم نابخشودنی شناخته شده، و خداوند برای كسی كه به این حق تجاوز كند، عذابی سخت را وعده داده است.
از نظر قرآن كشتن دیگری به عنوان رفتار نابهنجار دانسته شده است: «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ* بِأَي ذَنْبٍ قُتِلَت»؛[1] و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود،
به كدامين گناه كشته شدند؟. «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَق»؛[2] و كسى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، نكشید، جز بحق!. «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحیماً»؛[3] خودكشى نكند، خداوند نسبت به شما مهربان است.
۲. حق كرامت انسانی
حق كرامت انسانی یكی از حقوق اساسی و زیربنایی برای دیگر حقوق موضوعه انسانی است.
بر همین اساس است كه اسلام انسان را دارای مقام و ارزش والایی میداند. در تعالیم و آموزههای دینی، تنها انسان است كه سروری موجودات زمین و آسمان برای او مطرح است، و در قرآن تصریح شده است كه روح خدا در او دمیده شده و او شایسته تكریم و تعظیم و حتی سجده فرشتگان و مقام جانشینی خدا قرار گرفته است.
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً»؛[4] ما آدمیزادگان را گرامى داشتيم و آنها را در خشكى و دريا، (بر مركبهاى راهوار) حمل كرديم و از انواع روزیهاى پاكيزه به آنان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كردهايم، برترى بخشيديم.
۳. حق عدالت
حق عدالت و قسط و تحقق و پایدارى آن، از دیگر مبانى قوانین حقوقى قرآن است. تا آنجا كه هدف از رسالت پیامبران، برقرارى قسط و عدل معرفى شده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»؛[5] ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها كتاب (آسمانى) و میزان نازل كردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»؛[6] اى كسانى كه ایمان آوردهاید! همواره براى خدا قیام كنید، و از روى عدالت، گواهى دهید! دشمنى با جمعتى شما را به گناه و ترک عدالت نكشاند، عدالت كنید كه به تقوا نزدیکتر است.
4. حق امنیت
از دیگر مصادیقی كه میتوان برای حقوق بشر بر شمرد، حق امنیت در همه حوزهها است. كسی نمیتواند این حق را از انسان بگیرد و او را در حالتی از ناامنی روانی و اجتماعی و... قرار دهد. این حق تا آنجا اهمیت دارد که قرآن کریم آنرا برای مشرکان و مخالفان نیز به رسمیت شناخته است: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ...»؛[7] و اگر يكى از مشركان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بينديشد)! سپس او را به محل امنش برسان.
«وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنين»؛[8] و ميان آنها و شهرهايى كه بركت داده بوديم، آبادیهاى آشكارى قرار داديم و سفر در ميان آنها را به طور متناسب (با فاصله نزديک) مقرّر داشتيم (و به آنان گفتيم:) شبها و روزها در اين آبادیها با ايمنى (كامل) سفر كنيد.
5. حق پدر و مادر بر فرزندان
«وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»؛[9] و پروردگارت فرمان داد، جز او را نپرستيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد.
عطف جمله «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» بر جمله قبلى، معنايش این است که پروردگارت چنين حكم نموده كه به پدر و مادر احسان کنید. از این جمله روشن مىشود که مسئله نیکی به پدر و مادر بعد از مسئله توحيد، واجبترين واجبات است، همچنانكه مسئله عقوق بعد از شرک ورزيدن به خدا از بزرگترين گناهان كبيره است، و به همين جهت اين مسئله را بعد از مسئله توحيد و قبل از ساير احكام اسم برده و اين نكته اهمیت حقوق پدر و مادر را میرساند.[10]
بر همین اساس است كه اسلام انسان را دارای مقام و ارزش والایی میداند. در تعالیم و آموزههای دینی، تنها انسان است كه سروری موجودات زمین و آسمان برای او مطرح است، و در قرآن تصریح شده است كه روح خدا در او دمیده شده و او شایسته تكریم و تعظیم و حتی سجده فرشتگان و مقام جانشینی خدا قرار گرفته است.
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً»؛[4] ما آدمیزادگان را گرامى داشتيم و آنها را در خشكى و دريا، (بر مركبهاى راهوار) حمل كرديم و از انواع روزیهاى پاكيزه به آنان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كردهايم، برترى بخشيديم.
۳. حق عدالت
حق عدالت و قسط و تحقق و پایدارى آن، از دیگر مبانى قوانین حقوقى قرآن است. تا آنجا كه هدف از رسالت پیامبران، برقرارى قسط و عدل معرفى شده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»؛[5] ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها كتاب (آسمانى) و میزان نازل كردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»؛[6] اى كسانى كه ایمان آوردهاید! همواره براى خدا قیام كنید، و از روى عدالت، گواهى دهید! دشمنى با جمعتى شما را به گناه و ترک عدالت نكشاند، عدالت كنید كه به تقوا نزدیکتر است.
4. حق امنیت
از دیگر مصادیقی كه میتوان برای حقوق بشر بر شمرد، حق امنیت در همه حوزهها است. كسی نمیتواند این حق را از انسان بگیرد و او را در حالتی از ناامنی روانی و اجتماعی و... قرار دهد. این حق تا آنجا اهمیت دارد که قرآن کریم آنرا برای مشرکان و مخالفان نیز به رسمیت شناخته است: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ...»؛[7] و اگر يكى از مشركان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بينديشد)! سپس او را به محل امنش برسان.
«وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنين»؛[8] و ميان آنها و شهرهايى كه بركت داده بوديم، آبادیهاى آشكارى قرار داديم و سفر در ميان آنها را به طور متناسب (با فاصله نزديک) مقرّر داشتيم (و به آنان گفتيم:) شبها و روزها در اين آبادیها با ايمنى (كامل) سفر كنيد.
5. حق پدر و مادر بر فرزندان
«وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»؛[9] و پروردگارت فرمان داد، جز او را نپرستيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد.
عطف جمله «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» بر جمله قبلى، معنايش این است که پروردگارت چنين حكم نموده كه به پدر و مادر احسان کنید. از این جمله روشن مىشود که مسئله نیکی به پدر و مادر بعد از مسئله توحيد، واجبترين واجبات است، همچنانكه مسئله عقوق بعد از شرک ورزيدن به خدا از بزرگترين گناهان كبيره است، و به همين جهت اين مسئله را بعد از مسئله توحيد و قبل از ساير احكام اسم برده و اين نكته اهمیت حقوق پدر و مادر را میرساند.[10]
6. حق عفو و گذشت نسبت به اشتباهات دیگران
این حق از دو زاویه قابل دقت است. یکی در رابطه با نحوه تعامل حاكمیت و مردم است و دیگری در ارتباط شهروندان با یکدیگر. خداوند در قرآن خطاب به پیامبر(ص) فرموده است: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُم»؛[11] (ای پیامبر) به خاطر رحمت خداوند تو با آنان با نرمش رفتار میكنی، و اگر خشن و سختدل بودی همانا از اطراف تو پراكنده میشدند، پس آنان را ببخش و برایشان طلب مغفرت كن.
سیره پیامبر اكرم(ص) و امام علی(ع) همواره با رفق، عفو و مدارا نسبت به مخالفان و حتی دشمنان اسلام بود. البته به غیر از آن دسته از افرادی كه علنا سلاح برمیداشتند و به جنگ و نبرد با اسلام میپرداختند و حقوق افراد را تضییع میكردند.
۷. حق برقراری مساوات
حق تساوی از مهمترین مصادیقی است كه قرآن برای حقوق انسان بر میشمارد، تساوی حقوقی میان همه انسانها است و اینكه كسی را بر كسی دیگر برتری و امتیازی نیست تا بدان بر دیگری چیره شود. اگر قرآن امتیاز را به عنوان تقوا بیان کرده چیزی نیست كه كسی بتواند از آن در دنیا برای خود امتیاز کسب کند؛ زیرا تقوا امر باطنی است و باعث امتیاز و پاداش اخروی میشود.
حق تساوی بدن معنا است که هیچ شخص در هیچ موقعیت نمیتواند خود را بر دیگری برتر دانسته و بخواهد اعمال قدرت و نفوذ كند؛ از اینرو است كه كسی را بر كسی به طور طبیعی ولایت نیست. اما ولایت پدر و مادر بر فرزند در محدوده منافع آنان انجام میشود و همین كه به مقام كامل و رشد رسیدهاند ولایت ایشان نیز بسیار محدود میگردد.
مساواتی که قرآن میان انسانها قایل است شامل دو قسمت عمده است. مساوات در اصل انسانیت و مساوات در حقوق و اجرای قوانین و احکام: «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»؛[12] اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست)، گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شما است.
۸. حق ایتام و محرومان از اموال ثروتمندان
خداوند برای فقرا و ایتام و محرومان جامعه در اموال ثروتمندان حقوقی قرار داده، و در قرآن به آن تصریح شده است: «وَ الَّذینَ فی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ* لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»؛[13] و آنها كه در اموالشان حق معلومى است، براى تقاضا كننده و محروم. « وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر»؛[14] و حاجت خواه را به تَشَر مران.
حق «سائل» این است كه اگر انسان میداند راست میگوید، باید به اندازه قدرت و توان خویش حاجتش را برآورده نماید و در رسیدن به خواستهاش او را كمک نماید و اگر در راستگویی او شک دارد، مراقب باشد كه بدبینی و شک انسان در اثر وسوسه شیطان نباشد تا بخواهد او را از انجام كار خیر و تقرب به خدا متعال محروم سازد. به هر حال اگر انسان خواست محرومش كند، نباید به آبرو و حیثیت او ضربه بزند، بلكه باید با زبان خوش او را بازگرداند.[15]
سیره پیامبر اكرم(ص) و امام علی(ع) همواره با رفق، عفو و مدارا نسبت به مخالفان و حتی دشمنان اسلام بود. البته به غیر از آن دسته از افرادی كه علنا سلاح برمیداشتند و به جنگ و نبرد با اسلام میپرداختند و حقوق افراد را تضییع میكردند.
۷. حق برقراری مساوات
حق تساوی از مهمترین مصادیقی است كه قرآن برای حقوق انسان بر میشمارد، تساوی حقوقی میان همه انسانها است و اینكه كسی را بر كسی دیگر برتری و امتیازی نیست تا بدان بر دیگری چیره شود. اگر قرآن امتیاز را به عنوان تقوا بیان کرده چیزی نیست كه كسی بتواند از آن در دنیا برای خود امتیاز کسب کند؛ زیرا تقوا امر باطنی است و باعث امتیاز و پاداش اخروی میشود.
حق تساوی بدن معنا است که هیچ شخص در هیچ موقعیت نمیتواند خود را بر دیگری برتر دانسته و بخواهد اعمال قدرت و نفوذ كند؛ از اینرو است كه كسی را بر كسی به طور طبیعی ولایت نیست. اما ولایت پدر و مادر بر فرزند در محدوده منافع آنان انجام میشود و همین كه به مقام كامل و رشد رسیدهاند ولایت ایشان نیز بسیار محدود میگردد.
مساواتی که قرآن میان انسانها قایل است شامل دو قسمت عمده است. مساوات در اصل انسانیت و مساوات در حقوق و اجرای قوانین و احکام: «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»؛[12] اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست)، گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شما است.
۸. حق ایتام و محرومان از اموال ثروتمندان
خداوند برای فقرا و ایتام و محرومان جامعه در اموال ثروتمندان حقوقی قرار داده، و در قرآن به آن تصریح شده است: «وَ الَّذینَ فی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ* لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»؛[13] و آنها كه در اموالشان حق معلومى است، براى تقاضا كننده و محروم. « وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر»؛[14] و حاجت خواه را به تَشَر مران.
حق «سائل» این است كه اگر انسان میداند راست میگوید، باید به اندازه قدرت و توان خویش حاجتش را برآورده نماید و در رسیدن به خواستهاش او را كمک نماید و اگر در راستگویی او شک دارد، مراقب باشد كه بدبینی و شک انسان در اثر وسوسه شیطان نباشد تا بخواهد او را از انجام كار خیر و تقرب به خدا متعال محروم سازد. به هر حال اگر انسان خواست محرومش كند، نباید به آبرو و حیثیت او ضربه بزند، بلكه باید با زبان خوش او را بازگرداند.[15]
۹. حق انسان بر خود
حق هر انسانی بر خود؛ این است كه خود را از هر خطر و ضرر مادی یا معنوی حفظ كند. بنابراین حق ندارد اقدام به خودكشی کند و یا ضرری به جان خود بزند. خداوند در قرآن كریم در موارد متعددی از انتحار و خودكشی نهی كرده است، چنانكه میفرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحیماً»؛[16] خودكشى نكند، خداوند نسبت به شما مهربان است. همچنین میفرماید: «وَ لا تُلْقُوا بِأَیدیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة»؛[17] خود را به دست خود به هلاكت نیندازید.
همچنین انسان نباید موجبات از بین رفتن شخصیت خویش را كه حیات معنوی او است فراهم آورد.
1۰. حق تعقل، تفکر و شناخت
هر کسی از این حق برخوردار است که نسبت به خود و محیطی که در آن زندگی می کند دانش و آگاهی یابد و راه حق و باطل را بشناسد؛ از اینرو جلوگیری از علم و دانش به معنای نادیده گرفتن حقوق طبیعی بشر به شمار میآید. جامعه نمیتواند ابزارهای شناختی و معرفتی را از کسی سلب کند، بلکه باید زمینه و بستر لازم را برای کسب دانش و علم فراهم آورد.
«در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتیهايى كه در دريا به سود مردم در حركتاند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانههايى است (از ذات پاک خدا و يگانگى او) براى مردمى كه عقل دارند و مىانديشند!».[18]
«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»؛[19] و ما اين ذكر [قرآن] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است را براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند!
1۱. حق آزادی
یکی از مهمترین حقوقی كه قرآن برای انسانها ثابت میداند، حق آزادی است. از آنجا كه انسان در بینش و نگرش قرآنی موجودی مختار و تنها در برابر خداوند به عنوان خالق و پروردگار خود مكلف میباشد، از آزادی همه جانبهای برخوردار است: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یكُونُوا مُؤْمِنینَ»؛[20] و اگر پروردگار تو مىخواست، تمام كسانى كه روى زمین هستند، همگى به (اجبار) ایمان مىآوردند، آیا تو مىخواهى مردم را مجبور سازى كه ایمان بیاورند؟! «إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»؛[21] ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاكر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.
1۲. حق آزادى در دین و انجام مراسم دینى
از مهمترین حق انسان پس از حقوق اولیه زندگى، برخوردارى از دین شخصى است: «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ* لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ* وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ* ... لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ»؛[22] بگو: اى كافران! آنچه را شما مىپرستيد من نمىپرستم! و نه شما آنچه را من مىپرستم مىپرستيد، ... آيين شما براى خودتان، و آيين من براى خودم.
1۳. حق بهرهمندی از كار و تلاش
«وَ أَنْ لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی »؛[23] و اینكه براى انسان بهرهاى جز سعى و كوشش او نیست.
این آیه بر حق انحصارى هر یک از آحاد مردم در بهره بردارى از ثمره كوششها و تلاشهاى شخصى و اجتماعى خود تأكید ورزیده و با توجه به تركیب ادبى این آیه حق بهره بردارى را منحصر به زمانى مىكند كه محصول سعى و تلاش خود انسان باشد.
1۴. حق تجارت
حق تجارت و بازرگانی برای همگان از زن و مرد از حقوق طبیعی بشر شمرده شده است؛ از اینرو هر کسی میتواند برای دستیابی به مال و ثروت مشروع تلاش کند و از تجارت و بازرگانی و فواید آن بهرهمند شود: «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْن»؛[24] مردان نصيبى از آنچه به دست مىآورند دارند، و زنان نيز نصيبى (و نبايد حقوق هيچيک پايمال گردد).
تنها کسبهای نامشروع که در حقیقت ظلم و ستم به دیگری است نادرست و ممنوع شمرده شده است که امری طبیعی است.[25]
1۵. حق ازدواج
از حقوق هر انسانی انتخاب همسر و تشکیل خانواده است و هر مرد و زنی میتوانند با توجه به شرایط فکری، فرهنگی، دینی و... با رضایت طرفین ازدواج کنند: «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَة»؛[26] «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»؛[27] و از نشانههاى قدرت او است كه برايتان از جنس خودتان همسرانى آفريد، تا به ايشان آرامش يابيد، و ميان شما دوستى و مهربانى نهاد.
1۶. حق سیر و سفر
سیر و سفر در شهرها و کشورها برای آشنایی با تاریخ، فرهنگ و تمدن ملتها و کشورها و درس آموزی از سرنوشت آنان از حقوقی است که از سوی قرآن برای انسانها به رسمیت شناخته شده است: «قُلْ سيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبين»؛[28] بگو روى زمين گردش كنيد! سپس بنگريد سرانجام تكذيب كنندگان آيات الهى چه شد».
1۷. حق ارحام و خویشاوندان
«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ»؛[29] خويشاوندان به يكديگر سزاوارترند. و خدا بر هر چيزى دانا است.
قرآن کریم در اين آيه تأكيد مىكند كه ولايت و اولويت در مورد خويشاوندان نسبت به دیگر مؤمنان به صورت قوىتر و جامعترى است؛ زيرا خويشاوندان مسلمان علاوه بر ولايت ايمان و هجرت، ولايت خويشاوندى نيز دارند. به همين جهت آنها از يكديگر ارث مىبرند، در حالى كه غير خويشاوندان از يكديگر ارث نمىبرند.
1۸. حق پرسش
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛[30] و پيش از تو جز مردانى كه به آنان وحى مىكرديم، نفرستاديم. اگر [اين حقيقت را] نمىدانيد [كه پيامبران از جنس بشر بودند] از اهل دانش و اطلاع بپرسيد
ذكر به معناى آگاهى و اطلاع است و اهل ذكر مفهوم وسيعى دارد كه همه آگاهان و اهل اطلاع را در زمينههاى مختلف شامل مىشود؛[31] يعنى این حق شما است، آنچه را که نمىدانيد از آگاهان و اهل اطلاع سؤال كنيد.
۱۹. حق مالکیت
هر کسی مالک دستآوردهای خویش است. تلاشی که انسان در تولید منابع و ثروت میکند برای وی حقی ویژهای را ایجاد میکند که از آن به حق مالکیت یاد میکنند؛ از اینرو انسان بر دامهای خویش و یا زمینهایی که احیا و زنده کرده است مالک میشود و حق بهره برداری از آنرا دارد: «مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ».[32]
از نظر قرآن حق مالکیت خصوصی برای همگان ثابت است و حتی افراد نابالغ نیز از آن بهرهمند میباشند: «و يتيمان را چون به حد بلوغ برسند، بيازماييد! اگر در آنها رشد (كافى) يافتيد، اموالشان را به آنها بدهيد! و پيش از آنكه بزرگ شوند، اموالشان را از روى اسراف نخوريد! هر كس كه بىنياز است، (از برداشت حق الزحمه) خوددارى كند و آنكس كه نيازمند است، به طور شايسته (و مطابق زحمتى كه مىكشد،) از آن بخورد و هنگامى كه اموالشان را به آنها بازمىگردانيد، شاهد بگيريد! اگر چه خداوند براى محاسبه كافى است...».[33]
2۰. حق برخوردارى عمومى از نعمتهاى طبیعت
خداوند در قرآن کریم پس از وصف نعمتهاى طبیعى خود؛ مانند كوه، دشت، آسمان و زمین و چراگاهها، همه آنها را متاع و بهره انسانها و چهارپایان در خدمت انسان مىداند و حق بهرهورى عمومى همه مردم از نعمتهاى طبیعى یاد مىكند: «وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً مِنْه»؛[34] او آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه را مسخّر شما ساخته است.
«وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهار»؛[35]و كشتىها را مسخّر شما گردانيد، تا بر صفحه دريا به فرمان او حركت كنند و نهرها را (نيز) مسخّر شما نمود.
همچنین انسان نباید موجبات از بین رفتن شخصیت خویش را كه حیات معنوی او است فراهم آورد.
1۰. حق تعقل، تفکر و شناخت
هر کسی از این حق برخوردار است که نسبت به خود و محیطی که در آن زندگی می کند دانش و آگاهی یابد و راه حق و باطل را بشناسد؛ از اینرو جلوگیری از علم و دانش به معنای نادیده گرفتن حقوق طبیعی بشر به شمار میآید. جامعه نمیتواند ابزارهای شناختی و معرفتی را از کسی سلب کند، بلکه باید زمینه و بستر لازم را برای کسب دانش و علم فراهم آورد.
«در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتیهايى كه در دريا به سود مردم در حركتاند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانههايى است (از ذات پاک خدا و يگانگى او) براى مردمى كه عقل دارند و مىانديشند!».[18]
«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»؛[19] و ما اين ذكر [قرآن] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است را براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند!
1۱. حق آزادی
یکی از مهمترین حقوقی كه قرآن برای انسانها ثابت میداند، حق آزادی است. از آنجا كه انسان در بینش و نگرش قرآنی موجودی مختار و تنها در برابر خداوند به عنوان خالق و پروردگار خود مكلف میباشد، از آزادی همه جانبهای برخوردار است: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یكُونُوا مُؤْمِنینَ»؛[20] و اگر پروردگار تو مىخواست، تمام كسانى كه روى زمین هستند، همگى به (اجبار) ایمان مىآوردند، آیا تو مىخواهى مردم را مجبور سازى كه ایمان بیاورند؟! «إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»؛[21] ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاكر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.
1۲. حق آزادى در دین و انجام مراسم دینى
از مهمترین حق انسان پس از حقوق اولیه زندگى، برخوردارى از دین شخصى است: «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ* لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ* وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ* ... لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ»؛[22] بگو: اى كافران! آنچه را شما مىپرستيد من نمىپرستم! و نه شما آنچه را من مىپرستم مىپرستيد، ... آيين شما براى خودتان، و آيين من براى خودم.
1۳. حق بهرهمندی از كار و تلاش
«وَ أَنْ لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی »؛[23] و اینكه براى انسان بهرهاى جز سعى و كوشش او نیست.
این آیه بر حق انحصارى هر یک از آحاد مردم در بهره بردارى از ثمره كوششها و تلاشهاى شخصى و اجتماعى خود تأكید ورزیده و با توجه به تركیب ادبى این آیه حق بهره بردارى را منحصر به زمانى مىكند كه محصول سعى و تلاش خود انسان باشد.
1۴. حق تجارت
حق تجارت و بازرگانی برای همگان از زن و مرد از حقوق طبیعی بشر شمرده شده است؛ از اینرو هر کسی میتواند برای دستیابی به مال و ثروت مشروع تلاش کند و از تجارت و بازرگانی و فواید آن بهرهمند شود: «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْن»؛[24] مردان نصيبى از آنچه به دست مىآورند دارند، و زنان نيز نصيبى (و نبايد حقوق هيچيک پايمال گردد).
تنها کسبهای نامشروع که در حقیقت ظلم و ستم به دیگری است نادرست و ممنوع شمرده شده است که امری طبیعی است.[25]
1۵. حق ازدواج
از حقوق هر انسانی انتخاب همسر و تشکیل خانواده است و هر مرد و زنی میتوانند با توجه به شرایط فکری، فرهنگی، دینی و... با رضایت طرفین ازدواج کنند: «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَة»؛[26] «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»؛[27] و از نشانههاى قدرت او است كه برايتان از جنس خودتان همسرانى آفريد، تا به ايشان آرامش يابيد، و ميان شما دوستى و مهربانى نهاد.
1۶. حق سیر و سفر
سیر و سفر در شهرها و کشورها برای آشنایی با تاریخ، فرهنگ و تمدن ملتها و کشورها و درس آموزی از سرنوشت آنان از حقوقی است که از سوی قرآن برای انسانها به رسمیت شناخته شده است: «قُلْ سيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبين»؛[28] بگو روى زمين گردش كنيد! سپس بنگريد سرانجام تكذيب كنندگان آيات الهى چه شد».
1۷. حق ارحام و خویشاوندان
«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ»؛[29] خويشاوندان به يكديگر سزاوارترند. و خدا بر هر چيزى دانا است.
قرآن کریم در اين آيه تأكيد مىكند كه ولايت و اولويت در مورد خويشاوندان نسبت به دیگر مؤمنان به صورت قوىتر و جامعترى است؛ زيرا خويشاوندان مسلمان علاوه بر ولايت ايمان و هجرت، ولايت خويشاوندى نيز دارند. به همين جهت آنها از يكديگر ارث مىبرند، در حالى كه غير خويشاوندان از يكديگر ارث نمىبرند.
1۸. حق پرسش
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛[30] و پيش از تو جز مردانى كه به آنان وحى مىكرديم، نفرستاديم. اگر [اين حقيقت را] نمىدانيد [كه پيامبران از جنس بشر بودند] از اهل دانش و اطلاع بپرسيد
ذكر به معناى آگاهى و اطلاع است و اهل ذكر مفهوم وسيعى دارد كه همه آگاهان و اهل اطلاع را در زمينههاى مختلف شامل مىشود؛[31] يعنى این حق شما است، آنچه را که نمىدانيد از آگاهان و اهل اطلاع سؤال كنيد.
۱۹. حق مالکیت
هر کسی مالک دستآوردهای خویش است. تلاشی که انسان در تولید منابع و ثروت میکند برای وی حقی ویژهای را ایجاد میکند که از آن به حق مالکیت یاد میکنند؛ از اینرو انسان بر دامهای خویش و یا زمینهایی که احیا و زنده کرده است مالک میشود و حق بهره برداری از آنرا دارد: «مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ».[32]
از نظر قرآن حق مالکیت خصوصی برای همگان ثابت است و حتی افراد نابالغ نیز از آن بهرهمند میباشند: «و يتيمان را چون به حد بلوغ برسند، بيازماييد! اگر در آنها رشد (كافى) يافتيد، اموالشان را به آنها بدهيد! و پيش از آنكه بزرگ شوند، اموالشان را از روى اسراف نخوريد! هر كس كه بىنياز است، (از برداشت حق الزحمه) خوددارى كند و آنكس كه نيازمند است، به طور شايسته (و مطابق زحمتى كه مىكشد،) از آن بخورد و هنگامى كه اموالشان را به آنها بازمىگردانيد، شاهد بگيريد! اگر چه خداوند براى محاسبه كافى است...».[33]
2۰. حق برخوردارى عمومى از نعمتهاى طبیعت
خداوند در قرآن کریم پس از وصف نعمتهاى طبیعى خود؛ مانند كوه، دشت، آسمان و زمین و چراگاهها، همه آنها را متاع و بهره انسانها و چهارپایان در خدمت انسان مىداند و حق بهرهورى عمومى همه مردم از نعمتهاى طبیعى یاد مىكند: «وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً مِنْه»؛[34] او آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه را مسخّر شما ساخته است.
«وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهار»؛[35]و كشتىها را مسخّر شما گردانيد، تا بر صفحه دريا به فرمان او حركت كنند و نهرها را (نيز) مسخّر شما نمود.
[1]. تکویر، 8- 9.
[2]. اسراء، 33.
[3]. نساء، 29.
[4]. اسراء، 70.
[5]. حدید، 52.
[6]. ائده، 8.
[7]. توبه، 6.
[8]. سبأ، 18.
[9]. اسراء، 23.
[10]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، الميزان في تفسير القرآن، ج 13، ص 79، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۷ق.
[11]. آل عمران، 159.
[12]. حجرات، 13.
[13]. معارج، 24- 25.
[14]. ضحی، 10.
[16]. نساء، 29.
[17]. بقره، 195.
[18]. بقره، 164.
[19]. نحل، 44.
[20]. یونس، 99.
[21]. انسان، 3.
[22]. کافرون، 6.
[23]. نجم، ۳۹.
[24]. نساء، 32.
[25]. ر. ک: (بقره آيه 188 و 275 و 278)
[26]. نساء، 3.
[27]. روم، 21.
[28]. انعام، 11.
[29]. انفال، 75.
[30]. نحل، 43.
[31]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 11، ص 241، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۷۴ش
[32]. نازعات، 33.
[33]. نساء، 6.
[34]. جاثیه، 13.
[35]. ابراهیم، 32.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات