لطفا صبرکنید
49292
- اشتراک گذاری
قرآن در تأیید این حقیقت که اسلام آیین صلح و آشتی و دوستی است، فرموده است: "ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگی در صلح و آشتی در آیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار شما است".
اما باید به این نکته توجه داشت که گروهی از انسانها راه طغیان و سرکشی و ظلم و تعدی به دیگران را برمیگزینند و به فساد و تباهی میپردازند؛ از اینرو یک دین کامل نمیتواند نسبت به چنین وضعی دستور العمل نداشته باشد و در صدد رفع ظلم از ستمدیدهگان بر نیاید. اینجا است که گفته میشود اسلام در برابر دشمنان و کفر اندیشان، صلح، مشروط را پیشنهاد میکند. بله برای مؤمنان، مطلقاً صلح، یگانه راه انتخابی قرآن است و اسلام با توصیۀ گذشت و رأفت و بخشش، مؤمنان را به برادری و آشتی فرا خوانده است.
در دین مبین اسلام روحیۀ جنگ و ستیزهجویی و کشورگشایی نفی، و در مقابل آن مسئلۀ جهاد به عنوان اقدامی دفاعی، انسان دوستانه و در راستای گسترش صلح و امنیت جهانی، در پرتو حاکمیت الاهی و نفی حاکمیت طاغوت و مبارزه با ظلم و بیعدالتی تجویز شده است.
اسلام دینی است که در جهت بیداری و هدایت امتهای اسلامی و غیر اسلامی به منظور مبارزه با ظلم و ستم مستکبران، اهداف عالیۀ جهانی را دنبال میکند. طبیعی است که جریان طاغوت و اربابان زر و زور و تزویر و در رأس آنها استکبار جهانی، اسلام حقیقی را به عنوان بزرگترین مانع در رسیدن به اهداف شوم و نامبارکشان میدانند و با تمام قوا و استعداد، در جهت سمپاشی، تخریب و براندازی آن، از هیچ اقدامی فروگذار نمیکنند و چهرۀ خشنی را از آن ارائه مینماید.
در این بین مؤمنان باید با پیروی از مکتب اهلبیت به تبیین چهرۀ واقعی اسلام بپردازند و تلاش نمایند تا توطئههای وارده را خنثا نمایند.
ریشۀ لغوی اسلام در دو کلمۀ "سلم" و "سلام" به معنای صلح و آرامش نهفته است.[1] و به اهمیت و اولویت صلح و آشتی در جای جای قرآن اشاره شده است.[2] در تأیید این حقیقت که اسلام آیین صلح و آشتی و دوستی است فرموده است: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ"؛[3] ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگی در صلح و آشتی در آیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار شما است.
از منظر قرآن؛ صلح پایدار و جهانی و آرامش جوامع بشری جز در سایۀ ایمان به خدا محقق نمیشود و حلقۀ اتصال همۀ اجتماعات بشری، که از نظر زبان و نژاد و ثروت و منطقۀ جغرافیایی و ...، متفاوتاند، فقط ایمان به خدا است و اگر مسلمانان معتقدند که صلح جهانی و عدالت اجتماعی با حکومت امام مهدی(عج) برقرار میشود، در حقیقت تأکید بر همین امر است.
حتی خداوند در آیهای میفرماید: "وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها..."؛[4] اگر دشمنان خواهان صلح عادلانه بودند، شما بپذیرید.
البته لازم به ذکر است که با توجه به اختیار انسانها در این دنیا، گروهی راه طغیان و سرکشی و ظلم و تعدی به دیگران را برمیگزینند و به فساد و تباهی میپردازند؛ از اینرو ضروری است که یک دین جامع و کامل نسبت به رفع این موانع در مسیر هدایت بشریت، برنامه داشته باشد.
گاهی طغیانها و سرکشیها به گونهای است که چارهای جز دفاع و استفاده از زور وجود ندارد و به همین جهت جهاد در اسلام تشریع شده است؛ یعنی قرآن دربارۀ کسانی که با منطق نمیشود با آنان سخن گفت و گستاخانه راه هدایت و ارشاد و دعوت پیامبر را سد کردهاند و از روی عناد و دشمنی و آگاهانه با اسلام میجنگاند، دستور به خشونت و شدت عمل داده و فرموده است: "ای پیامبر با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر ...".[5] جامعۀ اسلامی و مسلمانان باید در قلب دشمنان رعب و وحشت ایجاد کنند، تا خیال تجاوز و خیانت و ضربه زدن به مسلمانان به ذهنشان خطور نکند.[6]
البته میبایست ما بین فرامین اسلام مبنی بر حفظ آمادگی نظامی و محافظت از مرزها[7] (که صورت دیگری از تأکید اسلام بر حفظ صلح و آشتی و دوستی است) و امر به جهاد در راه خدا که در حقیقت یکی از مهمترین عبادتهای اسلامی و صحنۀ بسیار زیبایی از عشق به خدا و انسان دوستی و مخالفت با پلیدی و ضد ارزشها است، با جنگ ستیزی و خونریزی و طغیان و ناآرامی، تفاوت قائل شد.
خداوند در بیان اهمیت جهاد فرموده است: "و جاهدوا فی الله حق جهاده ..."؛[8] و در راه خدا به گونهای که شایسته او است جهاد کنید.
از آنجا که در دین مبین اسلام، جهاد برای گشورگشایی و توسعۀ قدرت شخصی تشریع نشده، بنابراین، جهاد یک اقدام رهاییبخش است نه اقدامی ستیزهجویانه. به همین منظور در صورتی که امکان وصول به اهداف جهاد از طریق غیر نظامی میسر باشد، نباید به جنگ متوسل شد، اصولاً لزوم دعوت کفار به اسلام قبل از آغاز جنگ به همین دلیل واجب شده است.
از اینرو خداوند جهاد را به منظور سرکوبی مستکبران، رهایی مستضعفان و ایجاد زمینۀ معرفت و آشنایی کسانی که در جهالت و بیخبری نسبت به معارف توحیدی و راههای کسب سعادت دنیا و آخرت، نگهداشته شدهاند، واجب کرده است.[9]
علامه طباطبائی در نفی جنگطلبی و ستیزهجویی اسلام و در بیان فلسفه و حقیقت جهاد مینویسد: غرض از جهاد اقامۀ دین و اعلای کلمۀ الله است، بنابراین، جهاد عبادتی است که در آن قصد قربت شرط است. جهاد برای برتری جویی بر اموال و اعراض دیگران نیست، بلکه برای دفاع از حق انسانیت واجب شده و دفاع ذاتاً محدود است، در حالیکه تجاوز خروج از حد است. به همین دلیل، دنبالۀ آیه میفرماید: "لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین"[10]؛ تعدی و تجاوز نکنید، به درستی که خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد.[11]
در نتیجه اسلام حقیقی، نه تنها دین تعدی و تجاوز و ناسازگاری و جنگ نیست، بلکه دستورات و فرامین آن از جمله جهاد، اقدامی انسان دوستانه و در راستای گسترش صلح و امنیت در پرتو حاکمیت الاهی و نفی حاکمیت طاغوت و مبارزه با ظلم و بیعدالتی است. و در یک جملۀ کوتاه، جهاد یعنی جنگ عادلانه و مقدس برای تحقق ارزشهای والای الاهی.[12]
پس در برابر دشمنان و کفر اندیشان، صلح، مشروط است به حفظ عزت و اقتدار اهل ایمان، چنانکه حضرت على(ع) نیز در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر میفرماید: "اگر دشمن تو را به صلح فرا خواند و خشنودی خدا در آن بود، آنرا رد مکن؛ زیرا صلح مایۀ آسایش سپاهیان تو و راحتی خودت از اندوهها و دردسرها و امنیت سرزمین تو است، اما پس از صلح، از دشمن خود سخت بر حذر و هوشیار باش؛ زیرا گاه دشمن، خود را نزدیک میکند تا غافلگیرت کند. پس احتیاط کن و دور اندیش باش و به دشمن، خوش بین مباش"[13]. [14]
اما در بین مؤمنان، مطلقاً صلح، یگانه راه انتخابی قرآن است و اسلام با توصیۀ گذشت و رأفت و بخشش، مؤمنان را به برادری و آشتی فرا خوانده است.[15]
آری قرآن، صلح از روی ترس و سستی و سازش را که مستلزم عقبنشینی از ارزشهای اسلامی است، مذمت کرده و به افراد ضعیف الایمان، که برای فرار از جهاد و مشکلات میدان جنگ غالباً صلح را مطرح میکنند هشدار داده و فرموده است: "فلا تهنوا و تدعوا الی السلم و انتم الاعلون و الله معکم ..."؛[16] پس شما ای مؤمنان در کار دین سستی روا مدارید، و از ترس، کافران را بر صلح دعوت نکنید، بلکه دعوت به اسلام کنید شما بلند مقامتر خواهید بود و خدا با شما است و از ثواب اعمال شما هیچ نمیکاهد.
از آنچه تا اینجا بیان گردید به خوبی روشن میشود که اسلام واقعی، ریشۀ اصلی ناسازگاریها و جنگها در جهان امروز نیست، و منطق اسلام چنین امری را تأیید نمیکند. بله ما این نکته را میپذیریم که اسلام به عنوان کاملترین و جامعترین دین با اهداف عالیۀ جهانی و در جهت بیداری و هدایت امتهای اسلامی و غیر اسلامی به منظور مبارزه با ظلم و ستم مستکبران، در جهان امروز شناخته شده است،[17] و طبیعی است جریان طاغوت و اربابان زر و زور و تزویر و در رأس آنها استکبار جهانی، اسلام حقیقی را[18] به عنوان بزرگترین مانع در رسیدن به اهداف شوم و نامبارکشان میدانند و با تمام قوا و استعداد، در جهت سمپاشی، تخریب و براندازی آن، از هیچ اقدامی فروگذار نکنند و چهرۀ خشنی را از آن ارائه نمایند و اسلام را عامل جنگها، خشونتها و ترورها معرفی کنند، در حالیکه خود عامل جنگ و ترور و خشونت هستند و مسلمان فقط به دفاع از خود میپردازند.
در این بین مؤمنان باید با پیروی از مکتب اهلبیت به تبیین چهرۀ واقعی اسلام بپردازند و تلاش نمایند تا توطئههای وارده را خنثا نمایند و حساب اسلام واقعی را از گروههای خشن و بیمنطقی که توسط استکبار تأسیس و ترویج شدهاند، جدا نمایند.[19]
[1]. کتاب العین، ج 7 ، ص 267، واژهی "سلم"؛ «تفسیر آیۀ 19 آل عمران و معنای اسلام ، 956؛ "قرآن و معنای اسلام و مسلمان"، سؤال 829 (سایت: 898)؛ «تعریف صلح در فقه اسلامی»، 21022؛ «صلح دادن میان مردم»، 19469.
[6]. مصباح یزدی، محمد تقی، پرسشها و پاسخ ها دربارۀ نظام سیاسی اسلام، ص 233.
[7]. "و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة ...". انفال، 60.
[9]. ، حمزه علی، نشریۀ معرفت، شماره 102، مقاله اهداف و جهاد در اسلام.
[11]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 61، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[12]. برای مطالعه بیشتر ر. ک: مطهری، مرتضی، جهاد و موارد مشروعیت آن در قرآن، قم، صدرا.
[13]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، نامه 53، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[14]. اسکندری، حسین، آیههای زندگی، ج 1، ص 300.
[17]. تحقق انقلاب اسلامی ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام و بسط آرمانهای بلند امام خمینی (ره) در توسعۀ این فرآیند مبارک، تأثیربسزایی داشته است.
[18]. مقصود از اسلام در اینجا اسلام ناب محمدی(ص) یا به تعبیری مکتب اهلبیت(ع) است که با ریشههای ظلم و ستم طواغیت هیچگاه سر سازش نداشته است.
[19]. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2؛ مطهری، مرتضی، جهاد و موارد مشروعیت آن در قرآن؛ مصباح یزدی، محمد تقی، پرسشها و پاسخ ها دربارۀ نظام سیاسی اسلام، ص 226- 239؛ طباطبائی، سید محمد حسین، آموزش دین، ص 259- 264؛ دین و اکراه، سؤال 293 (سایت: 1747).