جستجوی پیشرفته
بازدید
15323
آخرین بروزرسانی: 1398/10/15
خلاصه پرسش
آیا بین عدم مسئولیت پیامبر(ص) در قبال ایمان مردم، و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر منافات نیست؟!
پرسش
در مواردى از قرآن خداوند به پیامبرش خطاب فرمود که تو مسئول ایمان مردم نیستى، و... آیا این موارد با امر به معروف و نهى از منکر، و جهاد ابتدایى منافات ندارند؟
پاسخ اجمالی

آیاتى از قرآن، پیامبر اسلام(ص) را مسئول ایمان مردم نمی‌داند و این بدان معنا است که ایمان آوردن مردم بر عهده‏ى پیامبر اکرم(ص) نیست؛ زیرا ایمان امرى است قلبى و امور قلبى اجبار بردار نیست، بلکه تحقق آن مقدماتى را نیاز دارد و انسان پس از آن مقدمات است که ایمان یا کفر را انتخاب می‌کند.

پیامبر(ص) موظف به فراهم سازى آن مقدمات بود. او موظف بود مردم را به تعالیم اسلام دعوت کند و فضاى لازم را براى ایمان آوردن مردم فراهم سازد به گونه‏اى که در برابر کسانى که ایمان نمی‌آورند هیچ کوتاهى‏اى از ناحیه‏ى خدا و رسولش صورت نگرفته باشد.

امر به معروف و نهى از منکر و جهاد ابتدایى در اسلام، در راستاى وظیفه‏ى تبلیغ و هدایت و اجراى تعالیم اسلام تشریع شده است، نه براى این‌که مردم به اجبار ایمان بیاورند.

در اسلام جهاد از ماهیت دفاعى برخوردار است و تجاوز به تمام انحاى آن محکوم شده است. لکن دفاع، گاهى از حقوق شخصى است و گاهى از حقوق ملى و گاهى از حقوق انسانى. و ما بر این باوریم که ایمان و توحید و حرکت مردم در صراط مستقیم از نوع سوم است؛ از این‌رو می‌توان با دیگران که مانع بسط توحید هستند، جنگید، و این در واقع دفاع است نه تجاوز. اما چون ایمان اجبار بردار نیست، چنین جنگى براى این است که موانع تبلیغ و دعوت برداشته شود، نه این‌که توحید تحمیل گردد. و امر به معروف و نهى از منکر نیز در همین راستا ارزیابى می‌گردد.

پاسخ تفصیلی

پاسخ‌گویى به چنین سؤالى در پرتو شناخت و تصور صحیح از مسئله‏ى ایمان و امر به معروف و نهى از منکر و جهاد ابتدایى میسر است؛ لذا باید گفت: ایمان از دو رکن ترکیب یافته است.[1] از طرفى باید فکر و عقل آن‌را بپذیرد و از طرف دیگر، دل بدان گرایش پیدا کند، و هیچ‌یک از این دو در قلمرو زور و اجبار نیستند. نه می‌شود با اجبار به چیزى دل بست و بدان محبت ورزید و نه می‌‏شود با اجبار فکر و عقیده‏اى را پذیرفت؛[2] از این‌رو است که قرآن می‌فرماید: "لااکراه فى الدین...".[3] و یا خداوند به پیامبرش این‌گونه خطاب می‌‏کند: "قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر".[4] و یا این‌که آن وجود مبارک باید مردم را در انتخاب ایمان آزاد بگذارد[5] و از ایمان نیاوردن مردم، بیش از حد غصه نخورد و بر خود سخت نگیرد. قرآن در این باره می‌‏فرماید: "گویى می‌‏خواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى، به خاطر این‌که آنها ایمان نمی‌آورند".[6]

همه‏ى این آیات به صراحت بیان می‌‏دارند که اعتقاد و دین و ایمان از امور قلبیه است و در این وادى اکراه و اجبار کارایى ندارد. و اگر خداوند به پیامبرش این‌گونه خطاب می‌فرماید که: "فذکر انما انت مذکر، لست علیهم بمصیطر"،[7] دقیقاً در همین راستا است و آن‌جناب تنها مأمور بود مردم را به سوى خداوند بخواند، آن هم با حکمت و منطق و برهان و با موعظه‏ى نیکو.[8]

به عبارت دیگر، براى تحقق ایمان مقدماتى لازم است و انسان پس از آن مقدمات است که ایمان یا کفر را انتخاب می‌‏کند. و پیامبر اسلام(ص)، موظف به فراهم سازى آن مقدمات بود. او موظف بود مردم را به تعالیم اسلام دعوت کند و فضاى لازم را براى ایمان آوردن مردم فراهم سازد، به گونه‏اى که در برابر کسانى که ایمان نمی‌‏آورند هیچ کوتاهى از ناحیه‏ى خدا و رسول صورت نگرفته باشد.

امر به معروف و نهى از منکر،[9] و جهاد ابتدایى[10] هم در راستاى وظیفه‏ى تبلیغ و هدایت و اجراى تعالیم اسلام تشریع شده است نه براى این‌که مردم به اجبار ایمان بیاورند. همه تجاوز را بد می‌‏دانند، اما هر جنگى تجاوز نیست و آن جنگى که به منظور دفاع از خود یا ملت و حقوق آنان صورت می‌گیرد نه تنها بد نیست، بلکه مقدس شمرده می‌شود.

در قرآن هم به این نوع از جهاد اشاره شده است.[11] اما باید توجه نمود که حقوق، گاه شخصى و یا محدود به یک ملت است، گاه از محدوده‏ى یک شخص و یک ملت فراتر و مربوط به همه‏ى انسان‏ها است، مثلاً حق آزادى که اختصاص به یک ملت و یا شخص ندارد، بلکه حقّ همه‏ى انسان‌ها است که باید از این نعمت بهره‏مند باشند و دفاع از چنین حقى حتى نیاز ندارد که از طرف مقابل تقاضاى کمک شود.

به عبارت دیگر، ممکن است کسى که در اسارت به سر می‌‏برد و در غل و زنجیر است، خودش متوجه نباشد و تقاضاى کمک هم نکند، اما اگر فردى از این امر آگاه باشد و توان نجات او را هم داشته باشد، در چنین صورتى اگر به نجات و رهایى او اقدام کند، همه از چنین عملى به عنوان "دفاع مشروع" ستایش می‌کنند و چون جنبه‏ى شخصى و ملى ندارد و به جنبه‏ى انسانى مربوط است با تقدس بیشترى از آن یاد می‌کنند.[12]

امر به معروف و نهى از منکر هم مصداق دفاع از حقوق انسانى است. در امر به معروف و نهى از منکر از ارزش‏هاى معنوى دفاع می‌شود که به قوم و ملتى اختصاص ندارد. و در واقع، چنین دستورى براى این است که انسان‏ها به سوى خدا دعوت شوند، اگر چه بعضى از مراتب امر به معروف و نهى از منکر، به اجبارهاى عملى منجر می‌شود، اما این اعمال براى آن نیست که مردم به اجبار ایمان بیاورند، بلکه بدین جهت است که زمینه براى هدایت مردم در جامعه فراهم شود، صحنه‏ى جامعه پاک‌سازى گشته و خار راه از مسیر برداشته شود تا ره پویان به مقصد برسند.

ایمان و توحید هم جزو حقوق انسانى محسوب می‌‏گردد؛ زیرا دین و توحید، صراط مستقیم است،[13] و سعادت عموم انسان‏ها به آن بستگى دارد؛ از این‌رو نمی‌تواند یک امر شخصى تلقى گردد. و از این جهت جنگیدن با دیگرى برای تحمیل نمودن توحید نیست؛ زیرا توحید تحمیل بردار نیست، بلکه براى آن است که موانع تبلیغ و دعوت برداشته شود؛ لذا می‌توان گفت ما طرف‌دار آزادى فکر هستیم، نه آزادى عقیده؛ زیرا فکر به معناى استدلال و منطق است و عقیده به معناى گره خوردگى. و چه بسا عقایدى که از هیچ مبناى فکرى برخوردار نیستند؛ یعنى بر مبناى تقلید صرف یا عادت می‌باشند و چنین عقایدى انسان را به اسارت می‌کشاند و...، در این صورت جنگ با چنین عقایدى که توجیه منطقى ندارد، در راستاى آزادى بشر از قید و اسارت تقلید کورکورانه تلقى می‌گردد، و در واقع دفاع از آزادى بشر است، نه جنگ بر علیه آزادى بشر.[14]

سرّ این‌که ایمان و توحید، حق مسلّم فطرت بشرى است و جزو حقوق انسانى محسوب می‌گردد، این است که ایمان و توحید، مایه‏ى حیات فرد و جامعه است. همان‌طور که امیرمؤمنان على(ع) فرمود: "التوحید حیاة النفس".[15] و قرآن کریم نیز کافر را به دلیل محرومیت وى از توحید، مرده می‌داند و او را در مقابل "زنده" ذکر می‌کند: "لینذر من کان حیاً و یحق القول و على الکافرین".[16]

پس مجموع آیات و روایات نشان می‌‏دهد که:

اوّلاً: توحید مایه‏ى حیات معنوى فرد و جامعه انسانى است. ثانیاً: این مایه‏ى حیات حق مسلّم همه‏ى بشریت است و تمام انسان‏ها حق استفاده‏ى از آن‌را دارند. افزون بر این، حیات چون حقّى است که خالق بشریت آن‌را هبه کرده، نه تنها نمی‌‏توان دیگران را از آن بازداشت، بلکه خود را نیز نمی‌توان از آن محروم ساخت.

بنابراین، دفاع از حق فطرى انسان‏ها لازم و مبارزه با عامل کفر و شرک ضرورى است؛ یعنى همان‌طور که اگر فرد یا گروهى خواستند به حیات ظاهرى فرد یا جامعه‏اى آسیب برسانند و آنها را از بین ببرند، دفاع لازم است، به همان صورت اگر فرد یا گروهى درصدد بودند تا حیات معنوى فرد یا جامعه‏اى را مصدوم نموده و آنها را کافر کنند، یا جلوى اسلام (و ایمان) آنان را بگیرند، دفاع لازم خواهد بود.

از این‌رو جنگ و جهاد نیز که از مهم‌ترین برنامه‏هاى دینى اسلامى به شمار می‌‏رود، حتماً باید همراه با شاخصه‏هاى اصلى آن که رحمت و احیاى حقوق انسانى و دفع خارهاى راه سعادت و حیات معنوى است، در نظر گرفته شود. "و لو لا دفع اللَّه الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض و لکن اللَّه ذو فضل على العالمین".[17] "لو لا دفع اللَّه الناس بعضهم ببعض، لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجدُ یذکر فیها اسم اللَّه کثیراً".[18] و حفظ زمین از تباهى و صیانت مراکز مذهبى از ویرانى، رحمتى است که بدون دفع مهاجم و طرد مزاحم ممکن نخواهد بود؛ لذا دفع این‌گونه از موانع و برداشتن این خارهاى راه و رجم و رمى رهزن‌ها جزو کارهاى خیر و از مصادیق بارز رحمت الاهى به شمار خواهد آمد.[19]

خلاصه این‌

که پیامبر عظیم الشأن اسلام، مسئول ایمان مردم نیست، او وظیفه داشت که محیط و فضا را براى پذیرش اختیارى ایمان را از طرف مردم، فراهم سازد و امر به معروف و نهى از منکر جهاد ابتدایى هم در همین راستا، در اسلام تشریع شده است.[20]


[1]. «شروط اسلام و ایمان»، 1311؛ «مفهوم ایمان»، 120.

[2]. ر. ک: «انتخاب دین و اکراه»، 57.

[3]. بقره، 256، "در دین اکراهى نیست".

[4]. کهف، 29، بگو: "دین حق است از سوى پروردگارتان! هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد و هر کس می‌خواهد کافر گردد".

[5]. یونس، 99، "و اگر پروردگار تو می‌خواست، تمام کسانى که روى زمین هستند همگى (به اجبار) ایمان می‌آوردند، آیا تو می‌خواهى مردم را مجبور سازى که ایمان بیاورند"؟!

[6]. "فلعلّک باخع نفسک الاّ یکونوا مؤمنین". شعراء، 3؛ "فلعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفا"، (کهف، 6).

[7]. غاشیه، 21- 22، "سپس تذکر ده که تو فقط ذکر دهنده‏اى، تو سلطه بر آنها ندارى که آنها را بر ایمان مجبور سازى"؛ ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 272 – 276، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417 ق.

[8]. "ادع الى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتى احسن". نحل، 125.

[9]. «شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر»، 93490؛ «امر به معروف و نهی از منکر»، 11328؛ «کیفیت و محدوده امر به معروف ونهی از منکر»، 11854.

[10]. «پیامبر اسلام (ص) و جهاد ابتدایی»، 19367.

[11]. "و قاتلوا فى سبیل اللَّه الذین یقاتلونکم". بقره، 190؛ "اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا...". حج، 38- 41؛ "و قاتلوا المشرکین کافة کما یقاتلونکم کافة". توبه، 36.

[12]. در قرآن سوره نساء، آیه 75 هم آمده است: "و ما لکم لا تقاتلون فى سبیل اللَّه و المستضعفین..."؛ چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانى که به دست ستم‌گران، تضعیف شده‏اند پیکار نمی‌کنید! پس براى نجات مظلومان از چنگال ‏اسارت مستکبران باید جنگید و چنین جنگى دفاع از حق انسانى تلقى می‌شود و در اسلام فقط جنگ دفاعى تجویز شده است، اما مفهوم جنگ دفاعى از شمول و گستردگى خاصى برخوردار است. (جنگ و جهاد ابتدایى مصطلح نیز ماهیت دفاعى دارد).

[13]. به هر حال در یک اصل و کبراى کلى همه اتفاق دارند که جنگ باید به عنوان دفاع باشد و نزاع در این است که چه جنگ‏هایى دفاعى است؛ یعنى نزاع در صغرا است.

[14]. ر. ک: مطهری، مرتضی، جهاد و موارد مشروعیت آن در قرآن، ص 5 - 70.

[15]. تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتى، مصطفى‏، ص 84، قم، دفتر تبلیغات‏، چاپ اول، 1366 ش‏.

[16]. یس، 70. "هدف این است که افرادى را که زنده‏اند، انذار کند و بر کافران اتمام حجت شود و فرمان عذاب بر آنها مسلم گردد". ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 438، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، 1374ش.

[17]. بقره، 251. "اگر خدا بعضى از مردم را به وسیله‏ى بعضى دیگر دفع نمی‌کرد، زمین تباه می‌شد، ولى خدا بر جهانیان فضل و کرم خویش را ارزانى می‌دارد".

[18]. حج، 40، "اگر خدا بعضى را به وسیله‏ى بعضى دیگر دفع نکرده بود، دیرها و صومعه‏ها و معابد یهود و نصارا و مسجدهایى که نام خدا به فراوانى در آن برده می‌شود، ویران می‌گردید.

[19]. ر. ک: جوادى آملى، عبداللَّه، حماسه و عرفان، ص 23 – 27، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ سوم، 1381ش.

[20]. براى آگاهى بیشتر، ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 61 - 71 ؛ ج 2، ص 342 - 343 ؛ ج 6، ص 162 - 165.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها