لطفا صبرکنید
بازدید
20258
20258
آخرین بروزرسانی:
1397/01/08
کد سایت
fa84870
کد بایگانی
102595
نمایه
منظور از جاهلیت و جاهلیت اولی
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
اصطلاحات
جاهلیت
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
به چه دورهای «زمان جاهلیت» گفته میشود و منظور از «جاهلیت اولی» که در قرآن از آن یاد شده، چه زمانی است؟
پرسش
دوران «جاهلیت» به چه زمانی گفته میشود و «جاهلیت اولی» که در قرآن از آن یاد شده، در کدام بخش آن است؟
پاسخ اجمالی
1. معنای جاهلیت
قرآن کریم روزگار عرب قبل از اسلام و متصل به ظهور اسلام را روزگار «جاهلیت» نامیده است. بنابر این عنوان جاهلیّت به مقطعى از تاریخ عرب(حدود دو قرن) پیش از ظهور اسلام و بعثت پیامبر(ص) که بتپرستى، جهل و خرافهگرایى از شاخصههاى بارز آن به شمار مىرود، اطلاق میگردد.[1]
البته برخی معتقدند: هر روزگاری که پیش اسلام بوده آنرا جاهلیّت میگویند.[2]
علت این نامگذارى اشاره به آن دارد که در زندگى عرب آن روز، تنها و تنها جهل حاکم بوده، نه علم و دانش، و در تمامى امورشان باطل و سفاهت بر آنان مسلط بود، نه حق و استدلال.[3]
قرآن کریم چهار بار واژه جاهلیّت را با نگرش منفى به کار برده و از آن با عناوین زیر یاد کرده است:
1. گمان جاهلى: «وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ»؛[4] و دیگران در فکر جان خویش بودند، آنها درباره خدا گمانهاى نادرستى؛ مانند گمانهاى دوران جاهلیت داشتند.
2. حکم جاهلى: «أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»؛[5] آیا آنها حکم جاهلیّت را (از تو) میخواهند؟! و چه کسى بهتر از خدا، براى قومى که اهل یقین هستند، حکم میکند؟
3. خودنمایى جاهلى: «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى»؛[6] و در خانههاى خود بمانید، و مانند دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید.
4. حمیّت و عصبیّت جاهلى: «إِذْ جَعَلَ الَّذینَ کَفَرُوا فی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ»؛[7] آنگاه که کافران تصمیم گرفتند که دل به تعصب، تعصب جاهلى سپارند.
قرآن کریم در این آیات علاوه بر این چهار ویژگی مردم دوران جاهلیت، به برخى سنتها و رسوم جاهلى اشاره نموده و امّت اسلامى را از آنها بر حذر داشته است؛ مانند:
جابه جا کردن ماههاى حرام،[8] ربا خوارى،[9] استقسام به ازلام[10](در دوران جاهلیت با تیرهاى مخصوص اموال خود را قسمت مىکردند، و به آن تیرها «ازلام» میگفتند، البته با طرز مخصوصى تیراندازى میشد).
ظِهار به گونهاى که حرمت ابدى درپى داشته باشد،[11] کشتن فرزندان از بیم فقر،[12] زنده به گور کردن دختران[13] و فرزند خوانده را بسان فرزند واقعى دانستن.[14]، [15]
2. جاهلیت اولی
آنچه گفته شد در ارتباط با اصل «زمان جاهلیت» بود، اما اینکه منظور از جاهلیت اولى چیست؟ مفسران در معناى آن اختلاف کردهاند.
برخی معتقدند اساساً جاهلیت اولی اقتضای جاهلیت دیگری را ندارد، و بدین معنا نیست که در برابرش جاهلیت دیگری وجود داشته باشد،[16] و همینکه این دوره قبل از اسلام بوده، به آن «جاهیت اولی» میگویند. و به تعبیر دیگر، منظور همان جاهلیت قبل از اسلام است.[17]
برخی اما میگویند؛ منظور از جاهلیت اولی، جاهلیت زمان میان آدم و نوح (ع) است که هشتصد سال بود.[18]
گروهی معتقدند؛ فاصله زمانی بین موسی و عیسی(ع) بود. و بعضی میگویند؛ دوران ما بین عیسى(ع) و حضرت محمد(ص) است.[19]
زمخشری معتقد است؛ منظور از جاهلیت اولی «جاهلیت کفر» قبل از اسلام بوده، و در مقابل آن جاهلیتی دیگر وجود دارد که بعد از اسلام به وجود آمده که «جاهلیت فسق و فجور» است.[20]
در روایتی نیز به موضوعی اشاره شده است که با فرض پذیرش روایت، شاید بطنی از بطون قرآن باشد که بر اساس آن، «جاهلیت اولى» را به خروج زن موسى(ع) «صفورا» در برابر «یوشع بن نون» و «جاهلیت اخرى» را به خروج «عائشه» همسر پیامبر اسلام(ص) در برابر امام علی(ع) تببین کرده که هر دوی این شورشها بعد از رحلت آن دو پیامبر رخ داده است. در بخشی از این روایت گزارش شده است که یوشع بن نون(ع) وصى موسى(ع) بود و بعد از او سى سال زندگانى کرد، در همان دوران، «صفورا دختر شعیب» همسر موسى(ع) مدعی شد که من شایستهتر هستم که جانشین شوهرم باشم و با یوشع جنگید، اما در نهایت شکست خورد ... بعد از آن پیامبر فرمود؛ زود باشد که دختر ابوبکر با چند هزار از امتم بر على بن ابیطالب(ع) خروج کند، و با او بجنگد و (علی) طرفدارانش را بکشد و خودش را اسیر کند و با او خوشرفتارى نماید. و در باره او است که خداى عز و جل در آیه «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ»، فرمود در خانههاى خود بمانید و مانند زمان جاهلیت نخست خودنمایى نکنید که مقصود از «جاهلیت نخست» همان شورش صفوراء دختر شعیب است.[21]، [22]
قرآن کریم روزگار عرب قبل از اسلام و متصل به ظهور اسلام را روزگار «جاهلیت» نامیده است. بنابر این عنوان جاهلیّت به مقطعى از تاریخ عرب(حدود دو قرن) پیش از ظهور اسلام و بعثت پیامبر(ص) که بتپرستى، جهل و خرافهگرایى از شاخصههاى بارز آن به شمار مىرود، اطلاق میگردد.[1]
البته برخی معتقدند: هر روزگاری که پیش اسلام بوده آنرا جاهلیّت میگویند.[2]
علت این نامگذارى اشاره به آن دارد که در زندگى عرب آن روز، تنها و تنها جهل حاکم بوده، نه علم و دانش، و در تمامى امورشان باطل و سفاهت بر آنان مسلط بود، نه حق و استدلال.[3]
قرآن کریم چهار بار واژه جاهلیّت را با نگرش منفى به کار برده و از آن با عناوین زیر یاد کرده است:
1. گمان جاهلى: «وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ»؛[4] و دیگران در فکر جان خویش بودند، آنها درباره خدا گمانهاى نادرستى؛ مانند گمانهاى دوران جاهلیت داشتند.
2. حکم جاهلى: «أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»؛[5] آیا آنها حکم جاهلیّت را (از تو) میخواهند؟! و چه کسى بهتر از خدا، براى قومى که اهل یقین هستند، حکم میکند؟
3. خودنمایى جاهلى: «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى»؛[6] و در خانههاى خود بمانید، و مانند دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید.
4. حمیّت و عصبیّت جاهلى: «إِذْ جَعَلَ الَّذینَ کَفَرُوا فی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ»؛[7] آنگاه که کافران تصمیم گرفتند که دل به تعصب، تعصب جاهلى سپارند.
قرآن کریم در این آیات علاوه بر این چهار ویژگی مردم دوران جاهلیت، به برخى سنتها و رسوم جاهلى اشاره نموده و امّت اسلامى را از آنها بر حذر داشته است؛ مانند:
جابه جا کردن ماههاى حرام،[8] ربا خوارى،[9] استقسام به ازلام[10](در دوران جاهلیت با تیرهاى مخصوص اموال خود را قسمت مىکردند، و به آن تیرها «ازلام» میگفتند، البته با طرز مخصوصى تیراندازى میشد).
ظِهار به گونهاى که حرمت ابدى درپى داشته باشد،[11] کشتن فرزندان از بیم فقر،[12] زنده به گور کردن دختران[13] و فرزند خوانده را بسان فرزند واقعى دانستن.[14]، [15]
2. جاهلیت اولی
آنچه گفته شد در ارتباط با اصل «زمان جاهلیت» بود، اما اینکه منظور از جاهلیت اولى چیست؟ مفسران در معناى آن اختلاف کردهاند.
برخی معتقدند اساساً جاهلیت اولی اقتضای جاهلیت دیگری را ندارد، و بدین معنا نیست که در برابرش جاهلیت دیگری وجود داشته باشد،[16] و همینکه این دوره قبل از اسلام بوده، به آن «جاهیت اولی» میگویند. و به تعبیر دیگر، منظور همان جاهلیت قبل از اسلام است.[17]
برخی اما میگویند؛ منظور از جاهلیت اولی، جاهلیت زمان میان آدم و نوح (ع) است که هشتصد سال بود.[18]
گروهی معتقدند؛ فاصله زمانی بین موسی و عیسی(ع) بود. و بعضی میگویند؛ دوران ما بین عیسى(ع) و حضرت محمد(ص) است.[19]
زمخشری معتقد است؛ منظور از جاهلیت اولی «جاهلیت کفر» قبل از اسلام بوده، و در مقابل آن جاهلیتی دیگر وجود دارد که بعد از اسلام به وجود آمده که «جاهلیت فسق و فجور» است.[20]
در روایتی نیز به موضوعی اشاره شده است که با فرض پذیرش روایت، شاید بطنی از بطون قرآن باشد که بر اساس آن، «جاهلیت اولى» را به خروج زن موسى(ع) «صفورا» در برابر «یوشع بن نون» و «جاهلیت اخرى» را به خروج «عائشه» همسر پیامبر اسلام(ص) در برابر امام علی(ع) تببین کرده که هر دوی این شورشها بعد از رحلت آن دو پیامبر رخ داده است. در بخشی از این روایت گزارش شده است که یوشع بن نون(ع) وصى موسى(ع) بود و بعد از او سى سال زندگانى کرد، در همان دوران، «صفورا دختر شعیب» همسر موسى(ع) مدعی شد که من شایستهتر هستم که جانشین شوهرم باشم و با یوشع جنگید، اما در نهایت شکست خورد ... بعد از آن پیامبر فرمود؛ زود باشد که دختر ابوبکر با چند هزار از امتم بر على بن ابیطالب(ع) خروج کند، و با او بجنگد و (علی) طرفدارانش را بکشد و خودش را اسیر کند و با او خوشرفتارى نماید. و در باره او است که خداى عز و جل در آیه «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ»، فرمود در خانههاى خود بمانید و مانند زمان جاهلیت نخست خودنمایى نکنید که مقصود از «جاهلیت نخست» همان شورش صفوراء دختر شعیب است.[21]، [22]
[1]. ر. ک: جمعی از پژوهشگران، زیر نظر هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ج 3، ص 42، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، چاپ اول، 1426ق.
[2]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق، یاحقی، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدی، ج 15، ص 416، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق.
[3]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 152، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[4]. آل عمران، 154.
[5]. المائدة 50.
[6]. الأحزاب 33.
[7]. الفتح 26.
[8]. توبه، 37.
[9]. بقره، 275
[10]. مائده، 90
[11]. مجادله، 2.
[12]. انعام، 151، اسراء، 31.
[13]. تکویر، 8.
[14]. احزاب، 4.
[15]. ر. ک: فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ج 3، ص 42.
[16]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 180، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[17]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 8، ص 558، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 309.
[18]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، شیخ آقابزرگ، تحقیق، قصیر عاملی، احمد، ج 8، ص 339، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
[19]. همان؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 558.
[20]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 3، ص 537، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[21]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 27، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
[22]. ر. ک: شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق، حسینی ارموی (محدث)، میر جلال الدین، ج 3، ص 630- 631، تهران، دفتر نشر داد، چاپ اول، 1373ش.
نظرات