جستجوی پیشرفته
بازدید
18632
آخرین بروزرسانی: 1393/08/14
خلاصه پرسش
آیا طینت علّیین و طینت سجّین که در قرآن بدان اشاره شده ارتباطی با «طین» یا خاک دارد و آیا داشتن چنین طینت‌هایی با اختیار انسان‌ها منافات ندارد؟
پرسش
آیا طینت سجینی و علیینی با اختیار منافات ندارد؟ آیا این‌که در برخی، زمینه شقاوت قوی‌تر است و بالعکس، با اختیار منافات ندارد؟
پاسخ اجمالی
آفرینش افراد بشر از طینت پاک(علّیین) و از طینت آلوده(سجّین)، هیچ‌گونه منافاتى با اختیار ندارد؛ زیرا خداوند انسان دارای طینت پاک و انسان دارای طینت آلوده را، مختار آفریده است.
طینت (سرشت اولیه انسان) مانند عوامل محیطی و دیگر عوامل مؤثر بر وجود و افعال انسان،‌ در گرایش انسان به سمت خوبی و بدی نقش اقتضایی دارد. بنابراین می‌توان گفت؛ این روایات در مقام بیان «اقتضا» است نه بیان «علت تامه» تا جبر لازم آید؛ یعنی کسانی که خلق شده‌اند، طینت برخی اقتضای میل به بدی و گناه دارد و طینت برخی، اقتضای گرایش به خیر دارد؛ مانند فرزندی که از پدر صالح به‌وجود آمده است، در برابر نوزادی که از زنا متولد شده است که در این یکی اقتضای گناه بیشتر است ولی در هیچ‌یک به حد جبر نمی‌رسد.
به تعبیر دیگر، طینت علیینی و سجینی هر دو به صورت «زمینه» است و شخص می‌تواند با اراده خود، آن زمینه را تقویت کند یا بر آن غلبه نماید. بنابراین هرگز با اختیار انسان منافات ندارد.
 
پاسخ تفصیلی
مسئله طینت از مسائل مهم و پیچیده است و روایات در این زمینه به گونه‌ای است که برخی از علما،‌ آنها را متشابه و معضل دانسته‌اند.[1] اگرچه با توجه به کثرت این روایات، در صدور آن نمی‌توان تردید کرد، بررسی معنا و مفهوم آنها می‌تواند در حل این معضل راه‌گشا باشد.
روایات طینت، با مضامین گوناگونشان بر این دلالت دارند ‌که ریشه سعادت‌مندان و شقاوت‌مندان ـ که از آن به طینت تعبیر می‌شود ـ گوناگون است. سرشت اهل سعادت از عالم نور، بهشت، علّیین، سرزمین پاک و آب شیرین و گوارا می‌باشد و سرشت اهل شقاوت از عالم تاریکى، آتش، سجّین، سرزمین شوره‌زار ناپاک و آب تلخ است.[2]
در این‌جا به یکی از این روایات اشاره می‌کنیم؛ امام سجاد(ع) فرمود: «خداوند، دل‌ها و پیکرهاى پیامبران را از طینت علیین آفرید و دل‌هاى مؤمنان را هم از آن طینت آفرید و پیکرهاى مؤمنان را از پائین‌تر از آن آفرید و دل‌ها و پیکرهای کافران را از طینت سجّین آفرید؛ آن‌گاه این دو طینت را ممزوج ساخت؛ به همین جهت گاهی از مؤمن، کافر متولد شود و گاهی کافر، مؤمن می‌زاید و به همین سبب،‌ به مؤمن، گناه و بدى و به کافر ثواب و نیکى می‌رسد؛ پس دل‌هاى مؤمنان به آنچه از آن آفریده شده‌اند گرایش دارند و دل‌هاى کافران نیز به آنچه از آن آفریده شده‌اند تمایل دارند».[3]
معنای طینت
طینت از ماده «طین» به معنای گِل، مشتق شده است. کلمه «طین» در قرآن‏ مجید نیز آمده است که در این میان، چندین‌بار به صورت نکره درباره خلقت انسان به‌کار رفته است؛ مانند‏ «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ‏ طِینٍ‏».[4]
طینت در زبان عربی، برای بیان حالت و نوع کار یا صفتی به‌کار می‌رود؛ از این‌رو، طینت به معنای سرشت خاصی است که دارای ویژگی خاصی می‌باشد. سرشت انسان را از این جهت طینت گفته‌اند که ماده اولیه آفرینش «انسان نخستین» از گِل بوده است و نطفه هر انسانی هم از انواع مواد موجود در خاک تشکیل می‌شود.[5] خداوند متعال می‌فرماید: «و به یقین، انسان را از عصاره‌اى از گِل آفریدیم».[6]
خاک (طین) مبدأ خلقت مادی انسان است، اما مبدأ زندگی معنوی انسان را «روح» او تشکیل داده است. بنابراین انسان از روح مجرّد و جسم خاکی آفریده شده است. هم‌چنان‌که انسان‌ها از نظر روحی با هم فرق دارند، جسم خاکی انسان‌ها نیز می‌تواند متفاوت باشد.
میان صفات درونى و رفتارهای انسان، با نوع ترکیب بُنیه بدنى انسان یک ارتباط خاصى است. هم‌چنان‌که قوی هیکل یا ریزجثه بودن وراثتی است، مقداری از ترس و شجاعت نیز همین‌گونه است. برخی قوه شهوانی بیشتر و برخی کمتر دارند؛ بعضی از مزاج‌ها خیلى زود عصبانى می‌شوند و ... .[7]
با توجه به این‌که جبرگرایی با اصول اعتقادی اسلام سازگار نیست و دیدگاه «الأمر بین الأمرین» نظر مختار شیعه امامیه است،[8] باید روایات را به گونه‌ای تبیین نمود که با این مبانیِ صحیح، تناسب داشته باشند.
تنوع استعدادها و قابلیت‌ها
با نگاه کلی می‌توان احادیث طینت را به دو دسته تقسیم کرد؛ بخش نخست، از سرشت توحیدی در همه افراد بشر سخن می‌گوید، این دسته از احادیث دلالت دارند که نوعی اشتراک میان همه انسان‌ها وجود دارد که به خلقت آنها برمی‌گردد و از آن به «فطرت» تعبیر می‌شود.[9] این اشتراک، فطرت توحیدی است و تمام انسان‌ها (چه مؤمن و چه کافر) دارای گرایش توحیدی هستند.[10] بخش دوم از سرشت‌های متفاوت میان نیکوکاران و بدکاران (طینت علّیین و طینت سجّین) سخن می‌گوید؛ مانند روایتی که در ابتدای بحث بیان شد.
بر این اساس؛ باید ذات افراد را دارای دو جنبه دانست که جنبه توحیدی آن در همگان مشترک و جنبه دیگر، در گرایش به خوبی‌ها و بدی‌ها به یک اندازه نیست. انسان‌ها در عین این‌که فطرت حق‌گرا دارند اما در این حق‌گرایی، مناسبت‌ها متفاوت است. آنان‌که از طینت علیین آفریده شده‌اند، مناسبت بیشتری با حق دارند و آنان‌که طینت سجین دارند، مناسبت کمتر.
بنابراین، روایات طینت بیان‌گر گوناگونی استعدادها، شایستگی‌ها و گنجایش‌های وجودی انسان‌ها است.[11]
هرقدر انسان از بُعد متعالی و ملکوتی خود دور شود و به بُعد حیوانی خود نزدیک گردد، گرایش او به شرور، نمود بیشتری دارد، ولی باز فاقد آن گوهر ملکوتی نخواهد بود. البته خداوند گزینش و انتخاب هر یک از این دو گرایش را در اختیار بشر نهاد؛ عده‌ای با حُسن اختیار خویش، راه سعادت را دنبال می‌کنند و برخی با سوء اختیار خود، مسیر شقاوت را برمی‌گزینند.
بنابراین،‌ آفرینش افراد بشر از طینت پاک(علّیین) و از طینت آلوده(سجّین)، هیچ‌گونه منافاتى با اختیار ندارد؛ زیرا همان طینت پاک و طینت آلوده را خداوند، مختار قرار داده است. چنان‌که امام باقر(ع) براى دفع شبهه جبر و اضطرار فرمود:«[خداوند می‌فرماید:] من خداوندى هستم که معبودى غیر از او نیست، آگاه به آشکار و نهان هستم، من بر دل‌هاى بندگانم مطّلع هستم، جور و ظلم نکرده و هیچ ‌‌کسی را ملزم به فعلى نکرده مگر به آنچه قبل از خلقت از او می‌دانم».[12]
ترکیبات بدن انسان از مواد زمینی مانند گیاهان مختلف است؛ این مواد طبیعی، پیوند و رابطه مستقیمی با خوبی و بدی رفتار او دارند؛ البته به معنای «اقتضا» نه به نحو علت تامه؛[13] یعنی طینت (سرشت اولیه انسان) همانند عوامل محیطی و دیگر عوامل مؤثر بر وجود و افعال انسان،‌ در گرایش انسان به سمت خوبی و بدی نقش اقتضایی دارد.
به تعبیر دیگر؛‌ سعادت انسان، ارتباط خاصی به پاکیزه بودن مواد اصلی‌اش دارد؛ چون حامل روح انسانى همین موادند و همین موادند که او را به سوى بهشت هدایت می‌کنند، هم‌چنان‌که شقاوت انسان، ارتباط مستقیمى با آب و گل‏ او دارد؛ این دو قسم آب و گل است که یکى انسان را به حق و سعادت و بهشت و دیگرى به باطل و شقاوت و دوزخ، به نحو اقتضا، سوق می‌دهند؛ چون خداوند است که این آثار را در آب و گل قرار داده و او می‌تواند سبب دیگرى قوی‌تر از آن را به‌کار ببرد و اثر آن‌را خنثى سازد.[14]
براساس بسیاری از شواهد تاریخی، نقش ماده اولیه خلقت (طینت) در حد اقتضا است نه بیش از آن؛ به طور مثال، در خانواده امام معصوم یکی نیکوکار می‌شود؛ مانند امام حسن عسکری(ع) است و دیگری بدکار به نام جعفر کذّاب.
بنابراین می‌توان گفت: این روایات در مقام بیان اقتضا است نه بیان ضرورت؛ یعنی کسانی که خلق شده‌اند، طینت برخی اقتضای میل به بدی و گناه دارد و طینت برخی اقتضای گرایش به خیر دارد. مثل فرزندی که از پدر صالح به وجود آمده است، در برابر نوزادی که از زنا متولد شده است که در این یکی اقتضای گناه بیشتر است ولی در هیچ‌یک به حد جبر نمی‌رسد.[15]
این ویژگی‌های درونی که در رفتار و اعمال انسان مؤثر است،‌ تأثیر آن از حد اقتضا تجاوز نمی‌کند؛ به این معنا که خلق و خوى هر کسى، هیچ وقت او را مجبور به انجام کاری نمی‌کند و اثرش به آن حد نیست که ترک آن کارها را محال سازد و در نتیجه، عمل از اختیارى بودن بیرون شده و جبرى شود. شخص عصبانى در عین این‌که عصبانى و دچار فوران خشم شده، باز هم می‏تواند از انتقام صرف‌نظر کند و چنان نیست که شخص شهوت‌ران در آنچه که به مقتضاى دعوت شهوتش انجام می‌دهد مجبور باشد، هر چند که ترک عمل دشوار است.
طینت سجّین، گناه را در نظر صاحب آن زینت می‌دهد به‌طوری‌که میل او به گناه زیاد شود اما او هم‌چنان قدرت بر ترک گناه دارد.[16] طینت علیین، مرجّحى است براى این‌که پیروى و اطاعت خدا و پیغمبران کنند و مخالفت ایشان نکنند با وجود این‌که قدرت بر مخالفت دارند.[17] بنابراین، طینت علیینی و سجینی هر دو به صورت زمینه است و شخص می تواند با اراده خود آن زمینه را تقویت کند یا بر آن غلبه نماید.
دو شاهد از روایات
تعبیر «تحنّ» -که به معنای شوق پیدا کردن و گرایش است-[18] در روایتی که در صدر بحث از امام سجاد(ع) نقل شد، شاهد این معنا است که طینت تنها برانگیزاننده است نه ناگزیر کننده.
همچنین تعبیر «تهوی» -که حکایت از میل و گرایش دارد- در برخی احادیث طینت[19] مؤیّدی بر همین تبیین است.
پاسخ نقضی
اگر سعادت و شقاوت، لازمه ذات انسان بوده باشد و هرگز از آن تخلّف نپذیرد (جبر) در این صورت مردم می‌توانند بر ضد خداوند احتجاج کنند؛ چرا که او خود، شقی را شقی، آفریده و از ازل، شقاوت را برایش نوشته است، در حالی‌که چنین نیست و خدا است که بر ما احتجاج می‌کند؛ پس، همین که می‌بینیم خداوند متعال بر ضد خلق، حجت اقامه می‌کند، می‌فهمیم که هیچ‌یک از سعادت و شقاوت، ضروری و لازمه ذات کسی نیست؛ بلکه از آثار اعمال نیک و بد او و اعتقادات حقه و باطله است. اگر انسان مجبور باشد، تلاش مربیان و مصلحان و فرستادن پیامبران بیهوده خواهد بود.[20] در همین زمینه، این روایت شنیدنی است؛ امام باقر و امام صادق(ع) فرمودند: «خداوند نسبت به مخلوقاتش، مهربان‌تر از آن است که آنها را به گناهان اجبار نماید و سپس آنان را عقوبت فرماید».[21]
 

[1]. ر.ک: مجلسى، محمد باقر‏، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ‏7، ص 15،‌ تهران،‌ دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[2]. طباطبایی، سیدمحمد حسین، الرسائل التوحیدیة، ص 77، بیروت،‌ مؤسسة النعمان‏، 1419ق.
[3]. شیخ مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، ص 24 - 25، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ ر.ک: کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏3، ص 7، قم، دار الحدیث‏، چاپ اول، 1429ق.
[4]. انعام، 2.
[5]. ر.ک: صاحب بن عباد، ابوالقاسم اسماعیل‏، المحیط فی اللغة، ج ‏9، ص 218، بیروت‏، عالم الکتاب‏، چاپ اول، 1414ق؛ ابن فارس، احمد،‌ معجم المقاییس اللغة، ج ‏3، ص 437، قم‏، مکتب الاعلام الاسلامی‏، چاپ اول، 1404ق؛ راغب أصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص 533، بیروت، دمشق‏، دار القلم، الدار الشامیة، چاپ اول،‌ 1412ق.
[6]. مؤمنون، 12.
[7]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن‏، ج ‏13، ص 190، قم، مؤسسه نشر اسلامی‏، چاپ پنجم، 1417ق.
[10]. «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّه‏»؛ روم، 30. و نیز ر.ک: الکافی، ج ‏3، ص 34، بَابُ فِطْرَةِ الْخَلْقِ عَلَى التَّوْحِید.
[11]. ر.ک: مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ‏7، ص 15.
[12]. «...فَإِنِّی‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا عَالِمُ السِّرِّ وَ أَخْفَى‏ وَ أَنَا الْمُطَّلِعُ‏ عَلَى‏ قُلُوبِ‏ عِبَادِی‏ لَا أَحِیفُ وَ لَا أَظْلِمُ وَ لَا أُلْزِمُ أَحَداً إِلَّا مَا عَرَفْتُهُ مِنْهُ قَبْلَ أَنْ أَخْلُقَه‏...»؛ شیخ صدوق، محمد بن على‏، علل الشرائع، ج ‏2، ص 609، قم، کتاب فروشى داورى‏، چاپ اول، 1385ش.
[13]. المیزان فی تفسیر القرآن‏، ج ‏8، ص 99.
[14]. همان، ص 100 - 101.
[15]. مصباح یزدى، محمدتقى، معارف قرآن (انسان شناسی)، ج 3، ص 375 - 376، قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(قدس سره)، چاپ ششم، 1392ش.
[16]. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم‏، ج ‏6، ص 513، دانشگاه تهران‏، چاپ چهارم، ‌1366ش.
[17]. همان، ص 515.
[18]. ر.ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ‏13، ص 129، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[19]. ر.ک: الکافی، ج ‏3، ص 14.
[20]. المیزان فی تفسیر القرآن‏، ج 13، ص 190.
[21]. شیخ صدوق، محمد بن على‏، التوحید، ص 360، قم، دفتر نشر اسلامی‏، چاپ اول،‌ 1398ق؛ همچنین پاسخ امام رضا ـ علیه السلام ـ به فضل بن سهل گویای این مطلب است: «خداوند عادل‌تر از آن است که مخلوقاتش را (به گناهان) اجبار نماید و سپس آنان را عذاب کند»؛ ابن طاووس، على بن موسى‏، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج ‏2، ص 330، قم، خیام‏، چاپ اول، 1400ق.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها