لطفا صبرکنید
بازدید
20527
20527
آخرین بروزرسانی:
1392/03/28
خلاصه پرسش
مقصود از امامت در آیۀ «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی»، و منظور از «وَ آتَیْنَاهُم مُّلْکاً عَظِیماً»، چیست؟ و آیا به انبیای دیگر مانند حضرت یوسف(ع) مقام امامت داده شده است؟
پرسش
قرآن می فرماید: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی»، بقرة124. همچنین می فرماید: «فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُم مُّلْکاً عَظِیماً»، نساء 54:
الف. آیا مقصود از امامت ریاست عامه در امور دین و دنیا است؛ یعنی همان (مُلْکاً عَظِیماً)؟
ب. برخی از آیات این گونه دلالت دارد که خداوند به بعضی از انبیاء از نسل ابراهیم (ع) امامت را داده است، انبیائی که اولوالعزم نبوده اند؛ مانند حضرت یوسف(ع): «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ ...»، یوسف101، حضرت داود (ع)، «فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ ... »، بقره،251، حضرت سلیمان (ع)، «قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکاً..»، ص 35، به طالوت «وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً.. »، بقرة 247.
آیا در این مصادیقی که ذکر شد، منظور از «ملک» امامت است؟
پاسخ اجمالی
امامت در آیۀ شریفۀ «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً»، چیزی فراتر از نبوّت است، نه خود نبوّت؛ چرا که مقام جدید باید حایز امتیازی باشد که در مقامات قبلی شخص وجود نداشته و نیز هر موهبت الاهی حقیقتی را در بر دارد و تنها مفاهیم لفظی نیست، و امامت در حقیقت یک نحوه ولایت باطنی است که امام در اعمال و رفتار مردم دارد و مقام امامت، تحقّق بخشیدن به اهداف مذهب و هدایت مردم به معنای رساندن به مقصد و راه حق است.
«مُلْکاً عَظیماً»؛ معنایی عام داشته و شامل مُلک مادّی و نیز مُلک معنوی -یعنی نبوّت و ولایت حقیقی بر هدایت خلق و ارشاد- می شود؛ و مقصود از «مُلک» در حق انبیایی مانند حضرت یوسف(ع)، حکومت و زمامداری است.
«مُلْکاً عَظیماً»؛ معنایی عام داشته و شامل مُلک مادّی و نیز مُلک معنوی -یعنی نبوّت و ولایت حقیقی بر هدایت خلق و ارشاد- می شود؛ و مقصود از «مُلک» در حق انبیایی مانند حضرت یوسف(ع)، حکومت و زمامداری است.
پاسخ تفصیلی
در قرآن کریم می خوانیم: «(به خاطر آورید) هنگامى که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود، و او به خوبى از عهده این آزمایش ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم! ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)».[1]
الف. مقصود از امامت
مسئله امامت، در اواخر عمر مبارک حضرت ابراهیم(ع)، مطرح شده است؛ یعنی در وقتی که ایشان قطعاً پیامبر و پیشوا بود. پس باید امامت چیزی فراتر از نبوّت باشد نه خود نبوّت؛ چرا که مقام جدید باید حایز امتیازی باشد که در مقامات قبلی شخص وجود نداشته و نیز هر موهبت الاهی حقیقتی را در بر دارد و صرف مفاهیم لفظی نیست.[2] پس امام؛[3] یعنی هدایت کننده ای که با در اختیار داشتن امری ملکوتی، مردم را هدایت می کند، و امامت در حقیقت یک نحوه ولایت باطنی است که امام در اعمال و رفتار مردم دارد و هدایتش مثل هدایت پیامبران و رسولان و مؤمنان، تنها راهنمایی از طریق نصیحت و موعظۀ حسنه و نشان دادن راه نیست،[4] بلکه مقام امامت، مقام تحقّق بخشیدن به اهداف مذهب و هدایت مردم به معنای رساندن به مقصد[5] و راه حق است.[6]
امّا برخی از متکلّمان اهل سنّت در تعریف امامت گفته اند:[7] «امامت، عبارت است از ریاست عامّه بر امور دین و دنیا». [8]
ب. معنای «ملکاً عظیماً»
با توجّه به وصف «عظیم»، در آیۀ شریفۀ «فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً»؛[9] «ملک»، معنایی عام داشته و شامل مُلک مادّی و نیز مُلک معنوی -یعنی نبوّت و ولایت حقیقی بر هدایت خلق و ارشاد- می شود؛ زیرا خداوند متعال مُلک دنیوی را عظیم نمی شمرد، مگر زمانی که این ملک دنیوی صاحبش را به فضیلتی معنوی و منقبتی دینی بکشاند.[10]
و مقصود از «مُلک» در حق انبیایی مانند حضرت یوسف(ع)،[11] حکومت و زمامداری است، نه مقام امامت؛ مانند آیۀ شریفۀ «پروردگارا! بخشى از حکومت به من بخشیدى، و مرا از علم تعبیر خواب ها آگاه ساختى! اى آفرینندۀ آسمان ها و زمین! تو ولىّ و سرپرست من در دنیا و آخرت هستى، مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق فرما!»،[12] که منظور، بخشی از حکومت دنیا یا بخشی از حکومت و سلطنت مصر برای حضرت یوسف(ع) است.[13]
بدیهى است، سلطنت و فرمانروائى پیامبران غیر از سلطنت افراد عادى است که بر اساس ظلم و ستم است، بلکه سلطنت و فرمانروایی انبیا و رسولان بر اساس شایستگى و لیاقت آنها است.
الف. مقصود از امامت
مسئله امامت، در اواخر عمر مبارک حضرت ابراهیم(ع)، مطرح شده است؛ یعنی در وقتی که ایشان قطعاً پیامبر و پیشوا بود. پس باید امامت چیزی فراتر از نبوّت باشد نه خود نبوّت؛ چرا که مقام جدید باید حایز امتیازی باشد که در مقامات قبلی شخص وجود نداشته و نیز هر موهبت الاهی حقیقتی را در بر دارد و صرف مفاهیم لفظی نیست.[2] پس امام؛[3] یعنی هدایت کننده ای که با در اختیار داشتن امری ملکوتی، مردم را هدایت می کند، و امامت در حقیقت یک نحوه ولایت باطنی است که امام در اعمال و رفتار مردم دارد و هدایتش مثل هدایت پیامبران و رسولان و مؤمنان، تنها راهنمایی از طریق نصیحت و موعظۀ حسنه و نشان دادن راه نیست،[4] بلکه مقام امامت، مقام تحقّق بخشیدن به اهداف مذهب و هدایت مردم به معنای رساندن به مقصد[5] و راه حق است.[6]
امّا برخی از متکلّمان اهل سنّت در تعریف امامت گفته اند:[7] «امامت، عبارت است از ریاست عامّه بر امور دین و دنیا». [8]
ب. معنای «ملکاً عظیماً»
با توجّه به وصف «عظیم»، در آیۀ شریفۀ «فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً»؛[9] «ملک»، معنایی عام داشته و شامل مُلک مادّی و نیز مُلک معنوی -یعنی نبوّت و ولایت حقیقی بر هدایت خلق و ارشاد- می شود؛ زیرا خداوند متعال مُلک دنیوی را عظیم نمی شمرد، مگر زمانی که این ملک دنیوی صاحبش را به فضیلتی معنوی و منقبتی دینی بکشاند.[10]
و مقصود از «مُلک» در حق انبیایی مانند حضرت یوسف(ع)،[11] حکومت و زمامداری است، نه مقام امامت؛ مانند آیۀ شریفۀ «پروردگارا! بخشى از حکومت به من بخشیدى، و مرا از علم تعبیر خواب ها آگاه ساختى! اى آفرینندۀ آسمان ها و زمین! تو ولىّ و سرپرست من در دنیا و آخرت هستى، مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق فرما!»،[12] که منظور، بخشی از حکومت دنیا یا بخشی از حکومت و سلطنت مصر برای حضرت یوسف(ع) است.[13]
بدیهى است، سلطنت و فرمانروائى پیامبران غیر از سلطنت افراد عادى است که بر اساس ظلم و ستم است، بلکه سلطنت و فرمانروایی انبیا و رسولان بر اساس شایستگى و لیاقت آنها است.
[1]. بقره، 124.
[2]. برگرفته از نمایه «تفسیر جملۀ أئمٌةً یَهدُونَ بِأمرِنَا»، 18445 (سایت: 21096).
[3]. ر.ک: نمایه «فرق امام و خلیفه»، سؤال 502 (سایت: 544).
[4]. «ما هیچ پیامبرى را، جز به زبان قومش، نفرستادیم تا (حقایق را) براى آنها آشکار سازد سپس خدا هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) هدایت مىکند و او توانا و حکیم است»؛ ابراهیم، 4.
[5] ر. ک: انسان و هدایت های الاهی، 230 (سایت: 1855).
[6]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 272، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[7]. ر.ک: نمایه های «اثبات امامت امام علی(ع) از قرآن»، سؤال 324 (سایت: 1817)؛ «امامت خاصه و غیر شیعه»، سؤال 3355 (سایت: 3603)؛ «امامان و رهبری سیاسی»، سؤال 7163 (سایت: 8068).
[8]. ایجى، میر سید شریف، شرح المواقف، تصحیح: نعسانى، بدر الدین، ج 8، ص 345، الشریف الرضی، افست قم، چاپ اول، 1325ق.
[9]. نساء، 54: «ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمى در اختیار آنها [پیامبران بنى اسرائیل] قرار دادیم».
[10]. المیزان فى تفسیر القرآن، ج 4، ص 377.
[11]. بقره، 251 و 247؛ ص، 35؛ برای آگاهی بیشتر به منابع تفسیری – مانند تفسیر نمونه- در ذیل این آیات شریفه مراجعه کنید.
[12]. یوسف، 101.
[13]. زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 2، ص 507 ، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407ق؛ حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج 9، ص 136، کتابفروشى لطفى، تهران، چاپ اول، 1404ق؛ حسینى شیرازى، سید محمد، تبیین القرآن، ص 259، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423ق؛ طبرسى، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 2، ص 211، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، 1377ش.
نظرات